شهادت امام هادی ع - 3

شهادت امام هادی ع - 3

شهادت امام هادی ع - 3

شهادت امام هادی ع - 3

شهادت امام هادی ع - 3
شهادت امام هادی ع - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مادر... دلی ندیده به خود دلبری که ما دیدیم ندیده ست کسی ساغری که ما دیدیم رها کنند اگر روز حشر دست مرا رها نمی کند این مادری که ما دیدیم

یا اهل بیت النبوه...

 

هنوز پرده نيانداختيم امير شديم

هنوز جلوه نکرديم بى نظير شديم

 

فقير خانه مايند بندگان خدا

براى آنکه خداوند را فقير شديم

 

غذاى سفره ما از تجليات خداست

شبانه روز ازين سفره بود سير شديم

 

بلند شانه ما را بلا شکسته نکرد

از اشتياق خدا بود زود پير شديم

 

همين که ريخته شد خون ما به جوش آمد

پس از شهيد شدن چند تا غدير شديم

 

به جان خويش خريديم درد را اما

براى دوستمان جوشن کبير شديم

 

اگرچه بسته شود دست ما ولى باز است

به دست بسته مان باز دستگير شديم

 

قرار بود اگر حرف بد به ما بزنند

چرا شهيد شديم و چرا اسير شديم؟!!!

 

درست وقت زمانش به آسمان رفتيم

نه زود آمده بوديم ما نه دير شديم

 

حاج اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 351
چهارشنبه 26 شهریور 1393 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
انی احبّ ... انی احبُّ هرچه که دارد هوای تو شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو انی برئتُ هرکه بخواند به جز تو را انی عجبتُ هرکه ندیده عطای تو ویلٌ �

انی احبّ ...

انی احبُّ هرچه که دارد هوای تو

شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو

انی برئتُ هرکه بخواند به جز تو را

انی عجبتُ هرکه ندیده عطای تو

ویلٌ لمن یرید اطاعت ز غیر تو

تبّت یداه هرکه نشیند به جای تو

انی عصیتُ خواسته ات را مکررا

اما بگو کجا بروم جز سرای تو

گفتی که شرط دلشدگی سرنهادن است

این سر چه قابل است وجودم فدای تو

بازار مصر جمع شود چون تو پا نهی

صد یوسف و هزار زلیخا بهای تو

گویند دل اسیر همان شد که دیده دید

این دل شنید وصف تو شد مبتلای تو

هر صبح جمعه منتظرت ندبه می کند

یابن الحسن کجاست محل لقای تو

پرکرده های و هوی غیر فلک را ولی چه غم

روزی رسد ز کعبه به عالم ندای تو

خواهد زهیر تا که نگاهش کنی به لطف

این لب مباد دور ز وصف و ثنای تو

13 اردیبهشت ماه 1393 مطابق با سالروز شهادت امام هادی ع

 

زهیر دهقانی آرانی


تعداد بازديد : 334
سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت: 19:17
نویسنده:
نظرات(0)
بر شاهین نجفی ملعون لعنت دریاست ولایت و، تو کمتر ز کفی شیطان صفتی و بی حیا، بی شرفی حیف نجفه معظم مولا نیست شاهین حرامزاده ای، نه نجفی

بر شاهین نجفی ملعون لعنت

دریاست ولایت و، تو کمتر ز کفی

شیطان صفتی و بی حیا، بی شرفی

حیف نجفه معظم مولا نیست

شاهین حرامزاده ای، نه نجفی


تعداد بازديد : 111
سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:25
نویسنده:
نظرات(0)
سلام دادن بر شاه تشنه کارش بود چه خوب اینک اگر زیر آسمان باشد رضا تاجیک آنان که چشم دیدن تان را نداشتند دیدی چطور گنبدتان را نظر زدند *** قاب ق�

 

 

سلام دادن بر شاه تشنه کارش بود
چه خوب اینک اگر زیر آسمان باشد
رضا تاجیک

آنان که چشم دیدن تان را نداشتند
دیدی چطور گنبدتان را نظر زدند
***
 قاب قوسین گمانم قوس این گنبد بود
زائرت از گوشه ی شش گوشه تا معراج رفت
***
بی خود نبود عزیزم اگر گنبدت شکافت
امشب تو را خدا به تماشا نشسته است
علیرضا خاکساری

گنبدت رو به آسمان باز است
بهتر از این نمی شودآقا!
مظاهر کثیری نژاد

در خانه قبرم که پر از وحشت و ترس است
ای کاش که بالا سر من جلوه نمایی
محسن حسن آبادی

این درس گنبد تو چه زیبا به دل نشست
باید برای غربت نام تو سر شکست
محمد مهدی شفیعی

آسمان خواست به پابوس ضریحت برسد
با ادب گنبد زردت به کناری آمد
ایوب پرنداور

یادم آمد ناله های فاطمه
بیکسی دختر خیر الانام
تاکه شد بیت العزای او خراب
سایه بر اولاد زهرا شد حرام
حسین رحمانی

من از اين منظره گنبدتان دانستم
همه گنبد دوار از آن حرم است
یاسر رحمانی

به صفاي حرمت مروه ي من گنبد توست
طوف قبر تو مرا حاجي سامرا كرد
اصغر چرمی

گنبدت قاب آسمان شده است
عکس با قاب نقره ای زیباست
حجت الاسلام و المسلمین حاج رضا جعفری

آیه های دور گنبد حاکی از این است که
سوره ای هستی که پیوسته قرائت می شوی
محمد فردوسي

بی سبب نیست که ساقی همه عمرش را
در حریم تو نشیند می کوثر گیرد
آنقدر حال و هوای حرمت رویائيست
که عجب نیست اگر گنبد تو پر گیرد
ایمان کریمی

از غم گنبد تو، خون، دل شيعه ست آقا...
گنبد زخمي تو مثل بقيع است آقا...
بشری صاحبی

شد گنبد تو خراب و عالم فهمید
هر کس حسن است بی حرم خواهد شد
محسن ناصحی

هرکه زایر شد و آمد، سر خود را خم کرد
این هم از سجده ی گنبد که به پایت افتاد
محسن ناصحی

فيروزه و عقيق و طلا داشت گنبدت
راهي به آسمان خدا داشت گنبدت
عطیه سادات حجتی

انفجار گنبدنت فهماند ما را ای غریب
گنبدت با آسمان فرقی ندارد بعد از این
حسین سنگری

سینه چاکی نه فقط خصلت زائرهات است
که دل گنبدت از سینه ی ما چاک تر است...
محسن ناصحی

دلتنگ آسمان ضريح است آسمان
ديدم به كاشي تو شبيه است آسمان ...
عطیه سادات حجتی

بغض تو اگر سر نکشد پس چه کند
فرزند به مادر نکشد پس چه کند
ایوب پرنداور

آسمان از شوق، بوسه بر مزار اطهرت
سینه چاک از روزن گنبد نمایان میشود
ناظم پور

آبي ست تُنگ آينه بندان مرقدت
حالا كه آسمان شده ميناي گنبدت...
بشری صاحبی

روضه ی زهرا نخوان اینجا که از اندوه و درد
مطمئن هستم که برق از فرق گنبد می پرد
ایوب پرنداور

هرکسی پای ضریحت مستجاب الدعوه است
قدر یک گنبد نباشد مانعی تا آسمان...
شکوفه رحیمی

قلمم قامت گلدسته و دفتر گنبد
آسمان را هوس بوسه زدن بر گنبد ...
عطیه سادات حجتی

تا به کی حسرت نشین از پشت گنبد بنگرد
آسمان ابری شد و آمد تماشایت کند
سید بندری

گنبد تو بود آقا یا دل پرخون ما
اینکه از اندوه یک شب منفجر گردید و رفت
ایوب پرنداور

آن گنبد شکافته، بهر فرشتگان
راه میان بری است به طوف مزار تو
ناظم پور

تا فضای روضه هایت سمت گودالی کشید
ناگهان زیر غمت از شش جهت گنبد شکافت
شکوفه رحیمی

حکمتی هست در این گنبد ویران مولا
آسمان آمده پابوس ضریحت باشد
محبوبه راه پیما

راهی به آسمان شده باز از ضریح تو
این گنبد شکسته در باغ جنت است
کمیل شریفی کاشانی

آقا اجازه هست که در روزگارتان
خورشید هم سرک بکشد بر مزارتان؟
ابوب پرنداور

آوار شد به دوش زمین خشت خشت آن
این بغض شیعه بود که در سامرا شکست
کمیل شریفی کاشانی

از تو تا طاق نهم فاصله ای کوتاه است
آسمان را به ضریحت زده پیوند خدا
محبوبه راه پیما

در خاطر من خیال مشهد رد شد
آن حال و هوای دور مرقد رد شد
برده‌است به معراج ضریح نوه‌اش
بمبی که از آسمان گنبد رد شد
مجید لشکری

هم خنجر آبدیده را فهمیدیم
هم قلب ز هم دریده را فهمیدیم
بی بی! تو سر بریده را فهمیدی
ما گنبد سر بریده را فهمیدیم
ایوب پرنداور

سامرا روضه گودال مگر خوانده کسی؟!
که حرم از سرش عمامه ی گنبد برداشت؟
عبدالله باقری

من از این روزنه گنبدتان فهمیدم
هر که شد زائرتان، زائر عرش الله است
***
عاشقی داد ندا زیر همین قبه سبز
چشم دل باز کنی عرش خدا معلوم است
***
آسمان مست تماشای مزارت بوده
رمز این گنبد و این روزنه را فهمیدم
اصغر چرمی

چشم من کور و زبان لال شود آن دم که
شبه این عکس من از گنبد زینب بینم
محسن حسن آبادی

جامی که ریخت می به دل آسمان شهر
جادوی سامراست که از لعل او چکید
مهدی نعیمی

گنبدی رو به خدا باز شده یعنی که
حرم الله ترین مرقد دنیا این است
امیرحسام یوسفی

وقتی که چشم آسمان از سوز غم می سوخت
گنبد گریبان چاک می کرد و حرم می سوخت
محمد موحدی مهرآبادي

عکس روی تو در این جام شراب افتادست...
یعنی امروز ملایک ز نگاهت مستند...
حسين عباسی فر

وقتی که خدا خواست به قبر تو بنازد
یک پنجره از گنبد تو رو به خودش ساخت
محمد موحدی مهرآبادي

آسمان فرصت پرواز بلند است ولى
قصه این است چه اندازه کبوتر باشى...
الهه عارف

بی شک غم خرابی گنبد بهانه بود
تا که خدا مرا به غمت آشنا کند
***
نکند در حرمت از غم مادر گفتند
که دل گنبد تو ریخت شبیه دل تو
***
گیرم که "سُرّ مَن رَاي" باشد مزار تو
وقتی کبوتر نیست گنبد هم عزادار است
محمد موحدی مهرآبادي

آسمان خواست رخت را به تماشا ببرد
زین سبب آمده تا گنبد صحنت بشود
عظیمی

نفرین بر آن ستاره ی شومی که چشم زد
آن گنبد قشنگ تو را از حسودیش...
حسين عباسی فر

ای خبرساز ترین گنبد عالم برخیز
خبر غربت آقای مرا شرح بده
***
صدفت باز شده راز دلت را دیدم
که چه آشفته شده حالت این مروارید
امیرحسام یوسفی
 
آسمان دید که در هیات ما نام تو بود
ابر آورد بگوید که منم گریه کنم...
حسين عباسی فر

باز تکرار همان حادثه، اما اين بار
زهرخمپاره شد و بر جگر گنبد خورد
مجتبی خرسندی

گنبد و زخم و ترک، بمب و شهید و مرقدت
این فرازی سامرایی از کتاب کربلاست
مهدی نعیمی

گنبدی ساخته ام از جگر خون شده ام...
دل ما را به مزاری ز غمت، ویران ساز
اصغر اعرابی

گنبد بهانه بود دلم را طلا کنی
بانی شدی که قلب مرا سامرا کنی
محمد موحدی مهرآبادي

گنبدت بار غمت را نتوانست كشید
از غم غربتتان پیرُهن خویش درید
مصطفي گودرزي

پیچیده شمیم حرمت در همه عالم
از شیشه عطری که شکستند درش را
مهدی نظری

 

 

منبع بی پلاک


تعداد بازديد : 89
سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:19
نویسنده:
نظرات(0)
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید شهر از زبان این یتیمِ پاک و معصوم واژه به واژه آیه‌ای فوقِ بشر دید
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید

خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید

 
شهر از زبان این یتیمِ پاک و معصوم

واژه به واژه آیه‌ای فوقِ بشر دید

 
از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش

یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید

 
این بار سرّ من رأی مغلوب غم شد

وقتی که مهمان را به کویش در به در دید

 
در چشم ابراهیمی‌اش اما غمی نیست

باید که این ویرانه را از آن نظر دید

 
در کوچه‌ها، پای برهنه، سیدِ شهر...

اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟

 
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید

تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید

 
در شهر غربت‌خیزتان بهتر که تنهاست

از همجواری با شما خیری مگر دید؟

 
مردی گریبان‌چاک افتاده به خاکش

می‌شد پدر را مو به مو در این پسر دید

 
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!« 

انگار آنجا مادری را پشت در دید...

شاعر: انسيه سادات هاشمي


تعداد بازديد : 94
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
اي عرش نشين ، در اين دنيا چه ميكني؟ در بين اين خلائق و تنها چه ميكني؟ وقتي بهشت را به تو داده خداي تو در بين كاروان گداها چه ميكني؟ وقتش رسيد�

اي عرش نشين ، در اين دنيا چه ميكني؟

در بين اين خلائق و تنها چه ميكني؟

وقتي بهشت را به تو داده خداي تو

در بين كاروان گداها چه ميكني؟

وقتش رسيده اي متوكل حيا كني

بزم شراب و حضرت آقا ، چه ميكني؟

اي بدترين خليفه ، تو در نيمه هاي شب

با بهترين سلاله ي زهرا چه ميكني

آقا ، امام هستي و باور نميكنم

تو پا برهنه در دل صحرا چه ميكني؟

داري هواي نوكر خود را و ميخري

با آبروت آبرويش را ، چه ميكني

شاعر: مهدي برجلو


تعداد بازديد : 89
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند

ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد

برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند

اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته

قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند

سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات

مثل موسی در میان طور عبادت می کنند

مردم ایران به یاد صحن نورانی تو

حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند

عده ای با پرچم یاهادی ات روز جزا

ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند

نام تودارد جهانی را هدایت می کند

علتش این است برنامت اهانت می کنند



کاش می شد ما فدایی نگاهت می شدیم

کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم



ای کلام تو کلام ناب قرآن یانقی

زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی

حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا

واجب عینی شده برهر مسلمان یا نقی

مردم ایران زمین بااحترام و ومؤمن اند

کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی

با دعای جامعه مارارساندی تاخدا

ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی

مهبط وحیی تو آقا معدن الرحمه تویی

ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی

ای که اعلام التقی هستی وهم کهف الوری

هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یانقی

منتهی الحلمی ستون علمی ارکان البلاد

ای امام مهربان بهتر ازجان یا نقی



باگدایی ازتو دارم پادشاهی می کنم

مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم



آمدم کنج حریمت با دوتا چشم تری

آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری

آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو

جان زهرا حضرت هادی مراهم می خری؟

ای غریب سامرا ای آشنای عالمین

تو امام،عسگری هستی وخود بی عسگری

هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است

باضریح تخته ای ات اشک در می آوری

ای فدای نام تو جان تمام شیعه ها

ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری

درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا

پادشاهانه نشستی در کنار نوکری

نیمه ی شب ریختند آقاسرسجاده ات

قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری



بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت

درمیان شعله دست وپای یک مادر نسوخت



گرچه برروی لبت نامی بجز مادر نبود

روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود

آمدی بزم شراب وحرمتت آنجا شکست

در عوض آقادراین مجلس که تشت زرنبود

دورتو پربود از نامردهای سامرا

درعوض دور وبرت بالای نیزه سرنبود

دور تو کف می زدند وعده ای باده به دست

سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود


گرچه تنها بودی آقاجان دراین مجلس ولی

دورتو خولی و شمر و لشگری دیگرنبود

جای صدهاشکر باقی مانده در بزم شراب

خیزران بالا نمی آمد لبی هم تر نبود

خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان

خوب شدچشم پلیدی خیره بر دخترنبود

وای از شام بلاو مجلس شوم یزید

بعداز آن دنیا دگر برخود چنین بزمی ندید

شاعر: مهدی نظری

 


تعداد بازديد : 98
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت ای هدایت راه خود را یافته در کوی تو وی چراغ عقل روشن از فروغ روی تو هادیان خلق را خطّ طریقت سوی تو جنّت اهل ولا

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

ای هدایت راه خود را یافته در کوی تو

وی چراغ عقل روشن از فروغ روی تو

هادیان خلق را خطّ طریقت سوی تو

جنّت اهل ولا هم خُلق تو هم خوی تو

ای محمّد را وصی ای ربّ اعلا را ولی

هادی امّت دهم مولای ما چارم علی

پیکر توحید را روح مطهّر کیست؟ تو

شمع جمع محفل آل پیمبر کیست؟ تو

راهیان نور را هادی و رهبر کیست؟ تو

دُرّ نه دریا و دریای دو گوهر کیست؟ تو

آفتاب سامره چشم و چراغ مرتضی

جدّ پاک مهدی و نجل جواد ابن الرّضا

نام نیکویت علی خُلقت علی خُویت علی

صدق و اخلاصت علی آیینه ی رویت علی

وجه نیکو، چشم و ابرو، دست و بازویت علی

ای ثنا خوانت محمّد ای ثناگویت علی

سوّمین ابن الرّضا باب امام عسکری

کرده در چشم هدایت طلعتت روشنگری

شهریاران جهان خاک سرِ کوی تواند

خوب رویان دو عالم عاشق روی تواند

اختران آسمانی قطره ی جوی تواند

عرشیان و فرشیان با هم ثناگوی تواند

آیه های وحی در خال و خط رخسار توست

حرف حرف «جامعه» از لعل گوهر بار توست

جامعه موجی ست از دریای عرفان شما

جامعه نوری ست از لب های خندان شما

جامعه بحری ست از انوار قرآن شما

جامعه برقی ست از خورشید تابان شما

جامعه ما را سوی عترت هدایت می کند

روح را مست می ناب ولایت می کند

تو علیِّ چارم و ابن الرّضای دوّمی

تو چراغ انجمن هایی و ماه انجمی

تو جمال حیِّ سبحانی به چشم مردمی

تو جواد ابن رضا نجل امام هشتمی

نجل وجه الله را در خط و خالت یافتم

چارده خورشید در ماه جمالت یافتم

دادها ماندند و چون دود از میان بیداد رفت

هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت

شوکت عبّاسیان با نامشان بر باد رفت

هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت

ایّها الهادی النّقی راه هدایت راه توست

آنچه باقی مانده قول نَحنُ وجه الله توست

گر چه قلب پاکت از زخم زبان آزرده اند

گر چه روز و شب بلاها بر سرت آورده اند

گر چه در حقّ تو ای مولا ستم کرده اند

گر چه با اجبار در بزم شرابت برده اند

شعر نابت خصم را در اضطراب انداخته

نقش دشمن را در آن محفل به آب انداخته

شعر نابی را که خواندی سر بسر هشدار بود

بر سر آن بی خبر فریاد آتش بار بود

هر کلامت یک نهیب از داور قهّار بود

شعر نه، بر جان آن جانی، شرارِ نار بود

آن ستمگر را رگفتار تو حالی داد دست

کرد اظهار ندامت جام را در هم شکست

ایّها الهادی النّقی یابن النُّجوم الزّهره

اختر برج شرف یابن البدورِ الباهره

جدِّ پاک مهدی و نجل بتول طاهره

پر زند مرغ دلم هر شب به سوی سامره

هر که بودم هر که هستم هست و بودم خاک توست

سینه ی من سامره، قلبم حریم پاک توست

ای تمام آفرینش یکدم از عمر کمت

زنده جان پیکر توحید از فیض دمت

شمع جمع عالمی، پروانه جان عالمت

آبروی صورت خورشید خاک مقدست

ای ولیِّ حقّ! تو سرمست ولایت کن مرا

هادی عالم به سوی خود هدایت کن مرا

کیستم من خاک زوّار امام هادیم

هر که هستم عبد دربار امام هادیم

بوته ی خاریس به گلزار امام هادیم

سائلی بر گرد دیوار امام هادیم

روز اوّل ساکن این بوستانم کرده اند

از کرامت «میثم» این خاندانم کرده اند


تعداد بازديد : 253
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام هادی... دهمین نــــور آسمان خدا نظمِ منظومِ کهکشان خدا دوستدار تو دوستدار خداست مشـــــــتری یاب آستان خدا لحن تو مثل لحن قرآن است ا�
یا امام هادی...
دهمین نــــور آسمان خدا

نظمِ منظومِ کهکشان خدا

دوستدار تو دوستدار خداست
مشـــــــتری یاب آستان خدا

لحن تو مثل لحن قرآن است
ای قدیمی تــــرین لسان خدا

تـــو خدایی خدا نکرده مگر...
"جامعه"چیست جز بیان خدا؟

بی تو بودن مسیر گمراهی است
دهمــــــین اصــل امتحان خــــدا

دوستت دارم ای امــام غریب
عاشقم...عاشقت...به جان خدا

سامــرا رفته را بهشت نبر
به هزار و یکی بهانه خدا!

تا بماند به زیر دندانش
تـا ابد طعم آسـتان خدا



میروم روضه خوان شوم حالا
با اجــــازه غریب ســـــامرا !



زهر خوردی،پرت نخورد دگر
ضربه ای بر سرت نخورد دگر

حرمتت را شکسته اند ولی
لگدی خواهرت نخورد دگر

خوب شد کوفه دور بود از تو...
سنگ بــر پیکرت نخورد دگر

حجم گـــودال پر نبود از تیر
نیزه دور و برت نخورد دگر

دخترت آمـــد و تو را بوسید
کعب نی دخترت نخورد دگر

بگذریم از گریز های دگر...
تیــر، آب آورت نخورد دگر


پیش از ابراز ما عطا کردی
سائلی بـــر درت نخورد دگر

تعداد بازديد : 95
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(1)
یا هادی آل عبا... برلشکر کفر چیره ات باید خواند خورشید به شام تیره ات باید خواند درس ادب و ولایت و تقوا را در جامعه کبیره ات باید خواند

یا هادی آل عبا...

برلشکر کفر چیره ات باید خواند

خورشید به شام تیره ات باید خواند

درس ادب و ولایت و  تقوا را

در جامعه کبیره ات باید خواند

 

 

کلامی زنجانی


تعداد بازديد : 87
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:52
نویسنده:
نظرات(0)
تمام اهل نظربرتوالتجا بکنند به نام پاک نقی خاک راطلابکنند هنوزبردن نامت کمال بی ادبی است به لفظ" حضرت آقا" توراصدابکنند فرشته هاهمه هنگام س�

تمام اهل نظربرتوالتجا بکنند
به نام پاک نقی خاک راطلابکنند

هنوزبردن نامت کمال بی ادبی است
به لفظ" حضرت آقا" توراصدابکنند

فرشته هاهمه هنگام سجده حیرانند
که روبه قبله ویا روبه سامرابکنند

چقدرروی دلت زخم کهنه بسیاراست/
به زهرزخم دلت راچرا دوابکنند

دوباره یک دونفررابه کربلابفرست
که زیرقبه برایت کمی دعابکنند

خداکندکه شبانه تورادگرنبرند
زنام مادرتان لااقل حیابکنند

خداکندکه غریبانه دست وپا نزنی
ملائک ازپرشان فرش دست وپابکنند

دوباره ازلب خشکت سلام میریزد
همینکه روی توروسوی کربلابکنند...

سلام بربدنی که سه روزبعد آن را
زدست نیزه گرفته که بوریابکنند....

محسن حنیفی


تعداد بازديد : 99
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی نداشت طوطی جانم هنوز لانه به جسمم که بود مرغ

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی

دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی

نداشت طوطی جانم هنوز لانه به جسمم

که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی

صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا

صفاست در حرم با صفای حضرت هادی

مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی

کشند منّت و عطای حضرت هادی

زدست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم

شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی

درندگان زمین التجا برند به سویش

پرندگان هوا در هوای حضرت هادی

اگر به سامره ام اوفتد گذر سر و جان را

کنم نثار به گنبد نمای حضرت هادی

دلم که درد گناهش به اختصار کشانده

پناه برده به دار الشّفای حضرت هادی

مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش

که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی

دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات

ملاحت سخن دلربای حضرت هادی

به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید

نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی

به عمر، دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد

به لحظه ای که کنم جان فدای حضرت هادی

به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم

هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی

بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی

به ارزش سخن دلربای حضرت هادی

مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم

بود رضای خدا در رضای حضرت هادی

هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل

که بود در پی جور و جفای حضرت هادی

به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را

نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی

گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن

چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی

چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش

گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی

نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی

جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی

چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش

که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی

غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش

زمین سامره شد کربلای حضرت هادی

سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را

که شد خموش صدای دعای حضرت هادی

شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم)

توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی

 

 


تعداد بازديد : 375
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت آسمان را اگر امان بدهند ابر و باران بیکران بدهند به دل تنگ او چو گوشه ای از غربتت را اگر نشان بدهند تا قیام قیام می

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

آسمان را اگر امان بدهند

ابر و باران بیکران بدهند

به دل تنگ او چو گوشه ای از

غربتت را اگر نشان بدهند

تا قیام قیام می گرید

از غمت ای امام می گرید

دهمین حجت و امام سلام

به دل خسته ات سلام سلام

به حریم غریب سامره ات

از دل شیعه مستدام سلام

حرمت قلب شیعه غارت شد

به حریم تو تا جسارت شد

دل تو بوستان احساس است

به اهانت چقدر حساس است

تاول زیر پات آقاجان

اثر ظلم آل عباس است

ظلم کرده است بر امام دهم

متوکّل که بود" أَخبَثَهُم"

متوکل آن خلیفه ی نامرد

تا تو را سوی سامرا آورد

منزلت داد در سرای گدا

بی حیا شرم از رسول نکرد

کاش بودم گدای سامرا

می شدم کاش همنشین شما

به سرای تو یورش آوردند

نیمه شب، پابرهنه ات بردند

تا تو آقا به خانه برگردی

کودکانت چه غصه ها خوردند

آن زمان یاد حیدر افتادی

یاد بازوی مادر افتادی

ای مه فاطمه، عزیز خدا

تو کجا، سفره ی شراب کجا

بی ادب تا به تو تعارف کرد

جامی از آن شراب ای آقا

صورتت سرخ شد، تنت لرزید

گفتی ای وای عمه ام چه کشید

باده تا خورد آن شراب پرست

سر جد مرا گرفت به دست

با اهانت به رأس پاک حسین

چه غروری ز عمه ام بشکست

نظری کرد بر سر ارباب

زینب تو کجا و بزم شراب

 

 


تعداد بازديد : 73
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت دوباره از غم و رنج و عذاب یا اللّه شده ‏است دیده ی زهرا پرآب یا اللَّه سخن ز بى کسى یک امام مظلوم است که هست غربتِ ا�

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

دوباره از غم و رنج و عذاب یا اللّه

شده ‏است دیده ی زهرا پرآب یا اللَّه

سخن ز بى کسى یک امام مظلوم است

که هست غربتِ او بى حساب یا اللّه

سخن ز هادى دین قبلۀ ‏کریمان ‏است

عزیز فاطمه و بوتراب یا اللّه

تمام عمر به ‏زندان،‏چو جدِّ خود موسى

کشیده محنت و درد و عتاب یا اللَّه

براى حفظ وجود امید مظلومان

نموده غربت و غم انتخاب یا اللَّه

شبیه حضرت حیدر ندارد او یاور

سلام او شده ست بى جواب یا اللّه

ز تربت و حرم مادرش چو دور افتاد

شده است بیتِ امیدش خراب یا اللَّه

غمى که عسگرى از یاد آن فغان دارد

« امام هادى و بزم شراب یا اللَّه »

به پشت مرکبِ دشمن چنان عرق مى‏ریخت

که کرد خشم تو را در شتاب یا اللّه

به غیر عسگرى از ماتمش نمى‏گرید

که هست صاحب غم آن جناب یا الله

 

 


تعداد بازديد : 129
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:38
نویسنده:
نظرات(1)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت کیستم من مظهر کلِّ صفات کبریایم هادی اهل زمینم رهبر خلق سمایم آفتاب مُلک جان در شهر سُرِّ مَنَ رَآیَم جدّ مه�

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

کیستم من مظهر کلِّ صفات کبریایم

هادی اهل زمینم رهبر خلق سمایم

آفتاب مُلک جان در شهر سُرِّ مَنَ رَآیَم

جدّ مهدی، زاده ی پاک علّیِ مرتضایم

هادی آل محمّد شمع جمع اولیایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

من علیِّ چارم از نسل امیرالمؤمنینم

هلی اتی یم، کوثرم، طاها و قدر و یا و سینم

گر چه بی یار و معینم خلق را یار و معین ام

آسمانی اختر برج ولایت در زمین ام

شهریار ملک دینم، انس و جان را مقتدایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

دوّمین ابن الرّضا از آل پیغمبر منم من

شیعه ی اثنی عشر را هادی و رهبر منم من

نام نیکویم علی باب حسن پرور منم من

منجی خلق جهان و شافع محشر منم من

ذات ربّ العالمین را رحمت بی انتهایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

کیستم من گوهر ده بحرم و بحر دو گوهر

رهبر دین حجّت حقّ هادی آل پیمبر

مصلح کلّ مهدی موعود را جدّ مطهّر

از نهم مولا نهم ریحانه ی زهرا اطهر

باب حاجت قبله ی اهل ولا روح دعایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

میوه ی قلب رسول الله شمع جمع آلم

کبریا وجه و محمّد طینت و احمد خصالم

شوکت عبّاسیان گردید پامال جلالم

هر کلام جامعه دُرّی است از بحر کمالم

یادگار مجتبی و نجل شاه کربلایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

نام من در عین غریب شمع محفل هاست آری

کار من از اهل عالم حلِّ مشکل هاست آری

مهر من در سینه چون مه به منزل هاست آری

قبر ویران گشته ی من کعبه ی دلهاست آری

یک جهان دل بوده هر شب زائر صحن و سرایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

آسمانی ها زمینی ها همه محو مقامم

با وحوش و با طیور و دشت و صحرا هم کلامم

بر بنی آدم نه تنها، بر همه عالم امامم

نی عجب گر شیر وحشی در قفس گردید رامم

یا ببوسد یا گذارد صورت خود را به پایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

گاه آمد از بنی العّباس در زندان عذابم

گاه بردند از ره بیداد در بزم شرابم

یاد می افتاد از بزم می و شام خرابم

من که در سنّ جوانی ظلم ها شد بی حسابم

اولیاء سیراب اند از جام ولایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

آن ستم گر سال ها لرزاند جان و پیکرم را

از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را

بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را

با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را

دوست دارم دوستانم اشگ ریزند از برایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

محنت و اندوه من بسیار بود و عمر من کم

چشم بستم دست شستم از جهان با یک جهان غم

گر چه هر دم ظلم و طغیان دیدم و بستم فرو، دم

سرکشد سوز دلم از شعله های نخل «میثم»

خوش بُود با نظم او جاری شود اشگ عزایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

 

 


تعداد بازديد : 61
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:38
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع(-مدح و شهادت سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داریم به هوای تو بمیریم اگر صدها بار باز هم د

امام هادی النقی(ع(-مدح و شهادت

 

سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم

از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داریم

به هوای تو بمیریم اگر صدها بار

باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داریم

خط به خط چشمِ تو، ابروی تو، اعجاز خداست

ما به آیاتِ اشارات تو ایمان داریم

خنده و گریۀ عُشاق ز جای دگر است

عجبا دیدۀ گریان لبِ خندان داریم

ای جگر گوشۀ دلبندِ مُعینَ الضُعَفا

دولتِ  عشقِ تو از شاهِ خراسان داریم

غیرتِ شیعه همینجاست در آب و گِلِ ما

به دعای خودِ زهراست كه ایران داریم

هر كجا نامِ شما هست همان كشورِ ماست

مادرت حضرت زهرا به خدا مادرِ ماست

شكرِ این مادری و مهرِ خدادادی را

یاد دادند به ما نغمۀ یا هادی را

با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم

ما به دستِ كلماتِ تو هدایت شده ایم

ای به مانند علی جاذبه و دافعه ات

چارده آینه جمع آمده در جامعه ات

چهارده نور در این آینه بندان داریم

چهارده بار در این جامعه قرآن داریم

چهارده جامِ مِی و ساقیِ كوثر ساقیست

چهارده قرن گذشته است كلامت باقیست

شورِ تو كرده به پا دردلِ ما هنگامه

می رسد دست به دست از تو زیارتنامه

وقتِ پابوسِ، زیارت به زیارت هستی

در زیارات، عبارت به عبارت هستی

این تو هستی كه همیشه همه جا با مائی

مشهد و سامره و كرب و بلا با مائی

حیف، من قدرِ تو را خوب نمی دانم حیف

بازهم جامعه را خوب نمی خوانم حیف

شب قدر است كه میقاتِ تو را می فهمد

مَطلعُ الفَجر مناجاتِ تو را می فهمد

تو مسیحی كه به تصویر دمیدی جان را

شیرِ در پرده اشاراتِ تو را می فهمد

شاهد شأنِ رفیعِ تو شهید است شهید

ابنِ سِكّیت مقاماتِ تو را می فهمد

پُر شد از كاسۀ تو كیسۀ زندانبانت

دشمنت نیز كراماتِ تو را می فهمد

درکِ تنهائی تو بر احدی آسان نیست

سامرا سخت مصیباتِ تو را می فهمد

بارها بر جگرت داغِ مصیبت زده اند

سوره­ی نور، چگونه به تو تهمت زده اند؟

شأنِ تو افضلِ بر ناقۀ صالح بوده است

چه كسی دست به تحقیرِ شما آلوده است

چه كسی گفت به تو مردِ ریاكار، ای وای

داخلِ خانه شدن، از سرِ دیوار ای وای

وای بر من كه شما را به عتاب آوردند

محضرِ آیۀ تطهیر شراب آوردند

وای بر من كه به این حالِ خراب افتادم

یادِ زینب وسطِ بزمِ شراب افتادم

خیزران در كفِ یك مست فقط می چرخید

آن لبِ خشك به یك ضربه ز هم می پاشید

چوب نزدیك شد و قسمتِ زینب شد آه

گفت؛ لاحَولَ و لاقوّةَ اِلاّ بِا

 

مهدی زنگنه


تعداد بازديد : 57
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:37
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت جان، مرغ خوش الحان علیّ بن محمّد دل طایر ایوان علیّ بن محمّد هستی یم احسان علیّ بن محمّد جان همه قربان علیّ ب�

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

جان، مرغ خوش الحان علیّ بن محمّد

دل طایر ایوان علیّ بن محمّد

هستی یم احسان علیّ بن محمّد

جان همه قربان علیّ بن محمّد

لب گشته ثنا خوان علیّ بن محمّد

دست من و دامان علیّ بن محمّد

چارم علی، از سه علی باد سلامش

روح سخن چار محمّد به پیامش

جاه حسنین است نمایان زمقامش

جدّ موسی جعفر بود و فاطمه مامش

خیزد همه دم عطر نبوّت زکلامش

دانش گُل بستان علیّ بن محمّد

بحری که عطایش گهر ناب ولایت

مهری که فروغش همه انوار هدایت

ابری که در اوج زند عنایت

نوری که چو انوار حقش نیست نهایت

هادی به کتاب و به حدیث و به روایت

حقّ محور و میزان علیّ بن محمّد

تا مهر بر افروزد و تا ابر ببارد

تا مه دل شب، گردد و اختر بشمارد

تا نخل شود سبز و گل سرخ بر آرد

تا دست قضا امر قدر را بنگارد

در منطق قرآن و نبی فرق ندارد

حکم حقّ و فرمان علیّ بن محمّد

نطقش همه توحید و بیانش همه تنزیل

ایمان به تولاّی وجودش شده تکمیل

نامش همه بردند به تعظیم و به تجلیل

محصول کمال از کلماتش شده تحصیل

آیات خداوند تعالی شده تأویل

از نطق دُر افشان علیّ بن محمّد

تا خاک دهد سبزه و تا گُل دمد از گِل

اوراست ولایت به حریم حَرم دل

با آنکه بود درک غمش بر همه مشکل

نوراست به هر وادی و هر منزل و محفل

کو شوکت مأمونی چون شد متوکّل

خلق اند ثنا خوان علیّ بن محمّد

او ماه فروزنده و سادات ستاره

از سامره دارد به همه خلق نظاره

وصفش نتوان کرد به اعداد شماره

ماراست سر طاعت و اوراست اشاره

از اوست اگر «جامعه» خوانیم هماره

ای جامعه قربان علیّ بن محمّد

افسوس که دادند زبیداد عذابش

چون شمع، فلک کرد به هر حادثه آبش

بردند زبیداد سوی بزم شرابش

از دیده روان شد به گل چهره گلابش

فریاد که کُشتند در ایّام شبابش

پر زد به جنان جان علیّ بن محمّد

او را که وجود آمده تسلیم اراده

دشمن به دل خسته بسی زخم نهاده

بردند به دنبال عدو پای پیاده

پیش متوکّل به روی پای ستاده

این ذکر حقش بر لب و آن مست زباده

وای از دل سوزان علیّ بن محمّد

داد متوکّل که چه ها کرد چه ها کرد

پیوسته جفا کرد، جفا کرد، جفا کرد

سر از تن سادات جدا کرد، جدا کرد

نه شرم زاحمد نه، زدادار  حیا کرد

بر حضرت صدّیقه جسارت کرد

در پیش دو چشمان علیّ بن محمّد

افتاد خزان در چمن حضرت هادی

خون شد جگر و سوخت تن حضرت هادی

شد بی کس و تنها حسنِ حضرت هادی

در سامره شد دفن حضرت هادی

خاموش به لب شد سخن حضرت هادی

«میثم» شده گریان علیّ بن محمّد

 

 


تعداد بازديد : 63
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت ای اختر برج هُدی ، روح طهارت آقا سلامی از دل و جان ها نثارت ای نام روح افزای تو هادیِ دل ها نامت علی،هادی است ا

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

ای اختر برج هُدی ، روح طهارت

آقا سلامی از دل و جان ها نثارت

ای نام روح افزای تو هادیِ دل ها

نامت علی،هادی است اسم مُستعارت

راه میان بُر را به دل ها باز كردی

هركس كه دارد قصد پابوس و زیارت

با اینكه دستت بسته امّا سفره داری

از دور سائل را تو بنشانی كنارت

حتی تو در تبعیدگاهت یاد مایی

هر روز می اُفتد به سمت ما گذارت

گاهی گِره كور است امّا می شود باز

پیداست یار ماست قلب غمگسارت

□□

تو آن طبیب حاذقِ در بند هستی

كز ظلم نامردان شده غربت دچارت

غربت نه از دشمن كه گاه از دوست دیدی

یك ذره امّا كم نشد از اقتدارت

چیزی نگفتی از سعایت های یاران

شِكوِه نكردی از عدوی بی شمارت

حتی حسن از مكرِ بدخواهان به سختی

می آمد و یك لحظه می شد هم جوارت

در سامرا هر قومی از دشمن اَمان داشت

زندانیِ زهرا ولیكن در مَرارت

با اینكه عالم تحت فرمان شما بود

تحریم شد حتی تو را باغ و بهارت

در پادگان ها زندگی كردن محال است

دشمن اُمیدی داشت زین طرح حقارت

می خواست دست آل زهرا را ببندد

می خواست اصلاً مَحو سازد اعتبارت

وقتی حریف پَرتُوِ نورت نمی شد

دیگر بنا می كرد بر عترت جسارت

□□

ای سامرایت كربلای حضرت تو

ای همچو عمّه شد اسیری افتخارت

از بس به یاد عمّه ات خون گریه كردی

شد پِلكِ چشمت زخم ، زان ، داغ اسارت

گاهی ندا می كردی : ای جدّ غریبم

جانم فدای خواهر شب زنده دارت

گاهی كه از دشمن اهانت می شنیدی

یاد رقیه یاد زینب بود یارت

روزی كه آن كَذّابه آتش بر دلت زد

با نام زینب خواست سازد بی قرارت

كذّابه آنجا طعمۀ درّندگان شد

نفرینِ تو سوزاند او را در حرارت

كّذاب ها این روزها هم نقشه دارند

آن نقشه ای كه شد پیاده در مزارت

تهدید زینب را به سر می پَروَرانند

جان رقیه چاره ای كن بر تبارت

صد بار آتش در حرم افتاد بس نیست؟

آیا هنوز آن فتنه را داری نظارت

آری مگر شیعه بمیرد دسته جمعی

تا باز هم تكرار گردد آن جسارت

بالای گنبد پرچمِ سبز ابالفضل

یعنی كه اینجا علقمه ما ذوالفقارت

بر هر ضریحی پرچم سرخ حسینی

یعنی كه اینجا كربلا ما رهسپارت

می خوانم اینك صاحب تیغ و علم را

با نهضتش آزاد سازد هر حرم را

***

حاج محمود ژولیده


تعداد بازديد : 121
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:35
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند گریه ها باز وقار بصرش را بردند مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش به گمانم که ستون سفرش

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند

گریه ها باز وقار بصرش را بردند

مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش

به گمانم که ستون سفرش را بردند

کم کسی نیست، امام است ولیکن تنها

مشرکین، خیل صحابیِ درش را بردند

سامره خاک فقط داشت که ریزد به سرش

عده ای آبروی بوم و برش را بردند

جای یاری، کفنش کرد همین شهر غریب

مثل آن وقت که جدّ و پدرش را بردند

به شفاعت نظری داشت ولیکن با شرط

صوفیان جمله ی شرط و اگرش را بردند

برگ ریزان طرب بود که بر گوش خزان

خبر جرأت نقاش ترش را بردند

حیف از آن فکر بلندی که لحد جایش شد

مرد طرّاح زیارات، سرش را بردند

زینبی داشت اگر، امر به معجر می کرد

چون مقامات خُذینی جگرش را بردند

نفس آخر او نیمه برون آمده بود

که به صدّیقه، ملائک خبرش را بردند

 

 


تعداد بازديد : 259
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:35
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت وای از ظلم که هم درد شب تارم کرد درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد منکه درد همه را خویش دوا می کردم در تب زهر جفا درد

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

وای از ظلم که هم درد شب تارم کرد

درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد

منکه درد همه را خویش دوا می کردم

در تب زهر جفا درد گرفتارم کرد

درد تبعید و فراق پسرم سخت نبود

بردن بزم شراب این همه آزارم کرد

بارها قلب بنی فاطمه را لرزاندند

وقت و بی وقت عدو یکسره احضارم کرد

گرچه در کوچه و بازار نگرداند مرا

لیک تحقیر به هر کوچه و بازارم کرد

در جوانی شجر عمر مرا سوزاندند

بسکه دشمن به غم و غصه گرفتارم کرد

آنهمه معجزه دیدند، مسلمان نشدند

غفلت امت بی درد چه غمبارم کرد

نه فقط امر علی را نشنیدند که خصم

حبس در سینه دو صد نطق غمبارم کرد

پسرم خانه ی تبعید مرا کن حرمم

تا بدانند همه، خصم چه رفتارم کرد

کاش تابوت مرا هم دل شب می بردند

غربت فاطمه یک عمر عزادارم کرد

به عزاداری من اشک بریزید ولی

این حسین است که آشفته و خونبارم کرد

نایبم عبدالعظیم الحسنی شاهد بود

کربلا یک شبه تخریب شد و زارم کرد

سامرا مثل بقیع و حرم کرب و بلاست

غم تخریب حرم خسته ز اشرارم کرد

رنگ شادی به جز از یار نبیند شیعه

شادی آن است که از مژده ی دلدارم کرد

ز هدایت گری ام پرچم حزب الله است

که به عالم علم این دست علمدارم کرد

 

 


تعداد بازديد : 63
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:35
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف