شهادت امام هادی ع - 6

شهادت امام هادی ع - 6

شهادت امام هادی ع - 6

شهادت امام هادی ع - 6

شهادت امام هادی ع - 6
شهادت امام هادی ع - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حق بده به فرشته ها اینجوری عاشقت باشن همگی غرق سجده و تسبیح خالقت باشن حق بده به خورشید اگه بخواد ب

حق بده به فرشته ها
اینجوری عاشقت باشن
همگی غرق سجده و
تسبیح خالقت باشن

حق بده به خورشید اگه
بخواد بگرده دور تو
خدا تموم عالمو
پروانه کرده دور تو

حق بده به مدینه تا
بگیره هی بهونه‌تو
به یاد عطر جای پات
ببوسه خاک خونه‌تو

به سامرا هم حق بده
نکشه دست از دامنت
آخه دلش روشن میشه
هر صبح با عطر پیرهنت

تا میخونی از جامعه:
«فما اَحلی اسمائکم»
شیرین میشه لبای عشق
از نامت ای ماه دهم

مست علی النقیم
عاشق نام هادیم
با این عشیره آشنام
آخه باب الجوادیم

برای دستِ خالیا
خوب جاییه این سامره
به رویِ  ناامیدیا
بازه همیشه پنجره

کبوترم، کو گنبدت؟
عالم فدای غربتت
راحت نمیذارن تو رو
حتی پس از شهادتت
 

قاسم صرافان


تعداد بازديد : 135
سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:48
نویسنده:
نظرات(0)
كينه ها آقاي ما را از نفس انداخته زهر غم حلقوم او را از نفس انداخته روضه مي خواند لب خشكيده اش،زان

كينه ها آقاي ما را از نفس انداخته

زهر غم حلقوم او را از نفس انداخته

روضه مي خواند لب خشكيده اش،زان لحظه كه

نيزه داري جد او را از فرس انداخته

يا مظلوم


تعداد بازديد : 127
سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:47
نویسنده:
نظرات(0)
عالم شده است مومن ایمان طور تو روشن مسیر سبز اجابت ز نور تو تفسیر می کند نفحاتت بهشت را برپاست شی

عالم شده است مومن ایمان طور تو

روشن مسیر سبز اجابت ز نور تو

تفسیر می کند نفحاتت بهشت را

برپاست شیعه از برکات حضور تو

عمری کنار هر قدمت در مسیر فیض

گل می دمید از سر راه عبور تو

روشنگر صراط سماوات می شود

تصویر زندگی سراسر غرور تو

ما بین آسمان و زمین در طلوع شکر

وردی نبود مثل زبان شکور تو

درس رضا به تیغ قضا می دهد به ما

تسلیم محض ِ قلب سلیم و صبور تو

ای بی کران ِ اوج نگاه تو آسمان

هر آینه نگاه تو را می خرم به جان

اعجاز می کند کلمات قصار تو

دل می برد ز سینه ی سینا قرار تو

درس عظیم بندگی و عشق می کرفت

یک عمر جبرئیل امین در کنار تو

ماندند شاعران همه مبهوت و مات در

توصیف آسمانی مجد و وقار تو

ترسیم جایگاه ولایت رسالتت

یک جامعه است مخلَص عمر و شعار تو

ای معدن علوم الهی ، نشسته اند

چشمان خلق خیره به این شاهکار تو

شد زنده از کلام تو ایمان شیعیان

عزّت گرفت شیعه از این ابتکار تو

نام تو چلچراغ مسیر هدایت است

ای مهربان گدای تو بودن سعادت است

گاهی بخر برای خودت این غریب را

گاهی نگاه کن به دل خسته ی گدا

نام تو را تجلّی رحمت نوشته اند

یعنی منم گدا و تویی روح هل اتی

آقا سحاب لطف و کرامات بی حدت

باریده بی حساب به قلب کویرها

شوق زیارت حرمت را که داده ای

حالا ببر مرا به حوالی سامرا

گلدسته ها و گنبد تو گرچه ریختند

با همّت دوباره ی ما می شود به پا

شش گوشه ی ضریح تو را می توان نوشت

از محضرت سلام به سلطان کربلا

این عبد بی مرام خودت را قبول کن

ای با صفا غلام خودت را قبول کن

وحيدمحمدي
تعداد بازديد : 287
سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:46
نویسنده:
نظرات(1)
شکست بال و پرش آسمان تکان می خورد ز درد روی تنش، رنگ ارغوان می خورد میان بستر خود او ز درد می پیچی

شکست بال و پرش آسمان تکان می خورد
ز درد روی تنش، رنگ ارغوان می خورد

میان بستر خود او ز درد می پیچید
گره به کار اهالی آسمان می خورد

برای زخم عمیقش دوا افاقه نکرد
ز بس که زخم زبان او از این و آن می خورد

تو را خدا دگر او را به کوچه ها نکشید
خدا نکرده زمین گر در آن میان می خورد-

-جواب مادر او را چگونه می دادید
چه قدر خون جگر او ز دستتان می خورد

میان بستر خود تشنه روضه سر می داد
صدای گریه و آهش به گوش جان می خورد

چنان ز چوب و لب خشک و خیزران می خواند
که گوئیا به لبش چوب خیزران می خورد

شبیه جدِّ غریبش چنان به خاک افتاد
کأنَّ ضربه ز سر نیزه ی سنان می خورد

محسن حنیفی

تعداد بازديد : 147
سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:36
نویسنده:
نظرات(0)

آیۀ تطهیر

مابنده ایم وغیر تو مولا نداریم

درهر دودنیا جز شما آقا نداریم

تنها پُل ما تا خدا هستید وجزاین

راهی دگر تا عالم بالا نداریم

وقتی دعای جامعه خواندیم دیدیم

بهترازاین آئینۀ تقوا نداریم

هرکس تولای تو رادر دل ندارد

کاری به کار او دراین دنیا نداریم

هرچند ما مدح تورا گفتیم ، امّا

ما قطره ایم وراه بردریا نداریم

گر دیگران صد آرزو درسینه دارند

ما آرزوئی غیر سامرّا نداریم

امروز دل را خانۀ مهر توکردیم

درسینۀ خود غصۀ فردا نداریم

گردامن خود رازدست ما نگیری

بیمی به دل ازروز وانفسا نداریم

بزم شراب وآیۀ تطهیر ای وای

دردل ازاین اندوه جز غوغا نداریم

ازشعلۀ داغ شما آتش گرفتیم

پروانه سان از سوختن پروا نداریم

جز اشک بر فرزند زهرا چون «وفائی»

چیـزی برای عـرضه بر زهرا نداریم

استادسيدهاشم وفائي


تعداد بازديد : 223
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:33
نویسنده:
نظرات(1)
در پس اسرار ها زهــــر می بوسـد لبت را از ســــر اجبـارها رفتنت حتمی شده امـــتحان پـس داده زهــ

 در پس اسرار ها

زهــــر می بوسـد لبت را از ســــر اجبـارها

رفتنت حتمی شده

امـــتحان پـس داده زهــــر این قبــیله بارها

شیعه خیلی زخم خورد

ســالها از شُرب خَمــــر سـاکن دربـــــارها

عرش می ریزد به هم

تا که نفــرین مـــی کنی از شــدت آزار ها

بس که بالا رتبه ای

جـــا نمی گیری درون ظرف این پنــدارها

شان اگر در "بندگی" است

شـان تــو پایین نمی آید به ایــن" آوار"ها

 

زهر خیلی بهتر است

از هجـــوم ناگهـــــان خیـل نیـــــزه دارها


تعداد بازديد : 93
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:27
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجّ

یا اَبا الحَسَنِ

یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا

تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا

یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَالله


وقتی که غزل به روضه ای مهمان است

هنگامه ی شور مرثیه خوانان است

" لاحول ولا قوة الا..." ، مهدی(عج)

در سوگ پدربزرگ خود گریان است


****


شاهنشه اعلی درجاة مایی

آقا تو حقیقت صلاة مایی

بی نور نگاه تو همه گمراهیم

تو هادی "إهدِنَـا الصِّرَاطَ ..."مایی

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 153
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:24
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
امام هادی النقی(ع)-شهادت بگذار کمی عرض ارادت بنویسم دور از تو و با نیت غربت بنویسم سجاده ی شب په

امام هادی النقی(ع)-شهادت


بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت غربت بنویسم

سجاده ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی، یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود سر راه بیایم

بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از "یا من ارجوه رجب ها"

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره ای از مهر تو، ای چشمه ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی، ای آیۀ تطهیر

از سوره ی انفاق و کرامت بنویسم

برداشته باد از رخ تو پرده و من نیز

بی پرده برای تو روایت بنویسم

شیر آمده از پرده برون با نفس تو

تا من هم از این رتبۀ خلقت بنویسم

تو ضامن شیر و پدرت ضامن آهوست

حق دل من نیست که حسرت بنویسم

من شاعر چشم توام، المنّة لله

پس می شود از روی بصیرت بنویسم

هر لحظه بر افروختم از داغ، چو لاله

هر آینه از درد به حیرت بنویسم

از غفلت ما بوده که شاهین شده کرکس

پس با قلم شرم ز غفلت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آیینه بگویم

از سوختن پرده ی حُرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حدّ جسارت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم

اندیشۀ من شاخۀ خشکی ست بیا تا

با بارشت از میوۀ علمت بنویسم

ای مهبط وحی! ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم

حالا که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه! ای دهمین ذکر مجیبّ الدعواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند: "و کُنتم شفعایی"

بگذار از اسباب شفاعت بنویسم

از خون گلویی که به قنداقه نشسته

از دست قلم گشته ی غیرت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از مردمِ نامرد شکایت بنویسم

از حمله ی بر خانه ات، از بام بگویم

از بستنِ دستِ علویت بنویسم

از زهر جگر سوز نوشتم، که بسوزم

از تشنگی ات وقت شهادت بنویسم

از رفتن با پای پیاده پی مرکب

از ماندن در هُرم حرارت بنویسم

شب بزم شراب، آیه تطهیر، تعارف

باید چقدر ذکر مصیبت بنویسم

امشب چقدر سامره نزدیک به شام است

کوتاه شده است فاصله راحت بنویسم

از روی سرِ بر سر نی روضه بخوانم

از خط کبودیِ اسارت بنویسم

هشتاد زن و بچۀ در سلسله بسته

هر سلسله را غرق جراحت بنویسم

سخت است سه ساله وسط بزم پیاله

سخت است که از چشم حقارت بنویسم

یک بار دگر نقطه سر خط بنویسم

بر منتقمش نامۀ دعوت بنویسم


تعداد بازديد : 383
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:23
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
امام هادی النقی(ع)-مدح شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علیَ النقی سفری کنم و سری زنم به سرات ی

امام هادی النقی(ع)-مدح


شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علیَ النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علیَ النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علیَ النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سر در مشق های سیات یا علیَ النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب های جهان اگر که دوات یا علی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علیَ النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده ای غزل از زبان خدات یا علیَ النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده اید رب جلی ولی به صفات یا علیَ النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علیَ النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می دهمت به شوقِ لقات یا علیَ النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حُرِ جهنمم

که گرفته ام به ولات برگِ برات یا علیَ النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کویِ منات یا علیَ النقی



تعداد بازديد : 197
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:22
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات آیینۀ چشم می کندم سیر حالتان حیرانم از روایت فعل محالتان مظلومی


تعداد بازديد : 349
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:21
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
امام هادی النقی(ع)-تخریب حرم سامرا هم پنجره ها خراب این جام شدند هم آینه ها دچار ایهام شدند لر




تعداد بازديد : 143
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:20
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
امام هادی النقی(ع)-مناجات و شهادت با سر انگشتم نوشتم آه... باران گریه کرد پشت شرمِ شیشه جاری شد خ



تعداد بازديد : 181
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:20
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب

امام هادی النقی(ع)-مناجات و شهادت


رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا

گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا

هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان!

می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا

گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما

قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا

نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو

کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا

بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو

ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا

باز کن دست تسلّی را علی مرتضی

"کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا



تعداد بازديد : 127
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت: 21:18
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
اين شعر تقديم به امام هادي ع شد ای منبع فیض خدا وي سامرايت كربلا با اين غزل هاي ضعيف كي حق تو گ

اين شعر تقديم به امام هادي ع شد


ای منبع فیض خدا

وي سامرايت كربلا

با اين غزل هاي ضعيف

كي حق تو گردد ادا؟

---

عالم ترينِ مردمي

هادي ترين خلق خدا

اي واي اگر از دامنت

دستان من گردد جدا

---

بر درد مندان آمدي

چون رحمت و فيض خدا

مطلب تويي طالب تويي

هم ابتدا ، هم انتها

---

ابن الرضاي دومي

در بين مخلوق خدا

فيض مدام سرمدي

خلق از تو مي گردد رضا

---

در روز محشر مي رسد

از سوي داور اين ندا

اي نوكر ابن الرضا

آخر شدي حاجت روا

اصغر چرمي


تعداد بازديد : 179
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:21
نویسنده:
نظرات(1)
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات نور تو، روح مرا منزل به منزل می برد کشتی افتاده در گِل را به ساحل

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

نور تو، روح مرا منزل به منزل می برد

کشتی افتاده در گِل را به ساحل می برد

مرد صحرایی و با تو شوق باران هم سفر

بوی بارانت مرا منزل به منزل می برد

عاقل و دیوانه محکومند، آری چشم تو

هم ز مجنون می برد دل، هم زِ عاقل می برد

«اهل بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها....!

«جامعه» ما را به شرح این فضائل می برد

ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم

شهر ری با اذن تو از کربلا دل می برد

مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را

گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می برد

کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه

اشک هایت عشق را تا آن مراحل می برد


تعداد بازديد : 69
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:08
نویسنده:
نظرات(1)
امام هادی النقی(ع)-شهادت چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده در حجره ای که بسته درش محتضر شده بر

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی كه زهــر بر بــدنــش كــارگر شده

بـا چشم تـار تا به زمین خورد لـب فشرد

این ضـعف چـیره بر بـدنش دردسـر شده

یك دست زد به پهلو یك دست روی خاك

یـعنی كـه ارث مــادری اش بیـشـتر شده

دارد به روی مـــادر خـود فــكر مـی كند

خورشید عشق هر نفسش شـعله ور شده

دریــا میان چشم تـَرَش جــا گرفـته است

آری دوباره روضه ی زهرا گرفته است

 


تعداد بازديد : 203
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:08
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید ابنُ ا

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید

جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام

زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید

در احتضارم و بدنم درد می كند

این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید

وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است

جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید

عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد

نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید

جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد

دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید

طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد

ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید

بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت

كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید

من وارث بلای خرابه نشینی ام

سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید

ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم

گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید

بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند

ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید

این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد

شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید

نام علی و فاطمه جاوید مانده است

دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید

ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم

دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید

دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود

تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید

از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت

شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید

افطار كردم و جگرم پاره پاره شد

جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید

در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود

بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید

 


تعداد بازديد : 94
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:07
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام

ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام

ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام!

حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام

فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی

در چارده جمال ازل چارمین علی

ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات

بـاغ بهشت، عـکسِ درِ آستـانه‌ات

بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات

صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو

روشنگر تمـام وجـود است روی تو

روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو

کعبه سلام داده به صحن و سرای تو

موسی به رود نیل زده با عصای تو

وحی خداست در نفس جان‌فزای تو

کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی

جان جهان فدای تو یا هادی النقی

تعریف ما و وصف شما هست نابجا

توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟!

از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا

حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا

آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم

در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم

حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال

نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال

هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال

دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال

در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست

آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست

دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد

در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد

یک روز، قبرهای شما را خراب کرد

روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد

یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت

یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت

در مجلس شـراب به دل بود آذرت

دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت

دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت

دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت

دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود

دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود

هر چنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه

دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه

این غم تو را بس است که بی ‌رعب و واهمه

آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه

دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر

او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر

من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو

خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو

دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو

سوزی بده که اشک بریزم برای تو

بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام

دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام

 


تعداد بازديد : 313
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:07
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-محکومیت توهین ها باید اول معرفی بکنم ریشه و اصل و اعتبارم را که بفهمند مردم ت

امام هادی النقی(ع)-محکومیت توهین ها

 

باید اول معرفی بکنم

ریشه و اصل و اعتبارم را

که بفهمند مردم تاریخ

از تو دارم هر آن چه دارم را

 

بی شک اجداد من غلامان

حلقه به گوش آستان توأند

در همین خطه تا نفس دارند

میزبان نوادگان توأند

 

توی این کشور علی مذهب

که همه مردمش مسلمان اند

اولین مردمی که شیعه شدند

مردم سربلند گیلان اند

 

همه هستند در ولایت ما

مست مولا علی و اولادش

زندگی تمام ماست که در...

...دست مولا علی و اولادش

 

ما مگر مرده ایم که بعضی

به شما احترام نگذارند

بنویسند نام تان را و

بعد علیه السلام نگذارند

 

به تو روزی اگر جسارت شد

بی شک آن روز، روز مردن ماست

تا قیامت از این جسارت ها

لکه ی ننگ روی دامن ماست

 

برتر از هر چه هست می بینم

روی ماه امام هادی را

با جهان ها عوض نخواهم کرد

یک نگاه امام هادی را

 

مرد درد آشنای سامرا

پدر روزهای سامرا

باید آقا برای دیدن تو

بنشینم کجای سامرا؟

 

نور ناب همیشه ی دنیا

دست من را به دست خود بسپار

معنی سرّ حق تو هستی و

مرقدت هست مخزن الاسرار

 

این طرف ها اهانت به شما

آن طرف ها به مردم بحرین

من قسم می خورم که برخیزم

من قسم می خورم به خون حسین

×××

 


تعداد بازديد : 139
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:07
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات و شهادت-رباعیات یک عمـــر برای دین منادی بودی آیینــــه ی صبری م

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات و شهادت-رباعیات

 

یک عمـــر برای دین منادی بودی

 آیینــــه ی صبری متمادی بودی

 این قوم همیشه با تو بد تا کردند

 با اینکه برای همه "هادی" بودی

***

یک عمر دلت به حال مردم می سوخت

 روشنگری تو درس دین می آموخت

 تو مرد شکنجــه دیده ای بودی که

 با صبـر دهـان دشمنانش را دوخت

***

 با کفــر اگر حکومـتی پا برجاست

 با ظلم و ستم هر آینه رو به فناست

 هرجا که ستم شود اَبَر مردی هست

 هر جا متوکلیست "هادی" آنجاست

***

افشاگری ات ضامن دینداری شد

 در چشم تمام دشمنان خاری شد

 این نهضت حق به یمن روشنگری ات

 بیــدارتــرین نهضـت بیـــداری شد

***

" ماییم و نوای بی نوایی " آقا

 در پیش خدا شفیع مایی آقا

 این ورد زبان الکن شاعر هاست:

 خورشید غریب سامرایی آقا

***

 در بستر دین چه بی قراری کردی

 از مذهب شیعه پاسداری کردی

 در اوج شکنجه ها و بیداد ستم

 تو سی و سه سال بردباری کردی

***

 از حلم و حیا و دین سرودی یک عمر

 جز عشق کسی را نستودی یک عمر

 از این همه بگذریم در زندگی ات

 مثل پدرت"جواد" بودی یک عمر

***

 در چشم همه مرد نجیبی بودی

 هم مرهم درد و هم طبیبی بودی

 تا روز قیامت دل ما یاد شماست

 آقا تو عجب مرد عجیبی بودی

***

 ماهی و به قصد قربتت می آیم

 اصلا به هوای تربتت می آیم

 آقا چه ضریح با صفایی داری

 رخصت بدهی به خدمتت می آیم

 


تعداد بازديد : 361
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:06
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف