شهادت امام هادی ع - 4

شهادت امام هادی ع - 4

شهادت امام هادی ع - 4

شهادت امام هادی ع - 4

شهادت امام هادی ع - 4
شهادت امام هادی ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام هادی النقی(ع)-شهادت من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم گریه از د�

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم

از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم

گریه از دوریِ وادیِ پیمبر می کنم

دشمنم دارد هراس از اینکه رسوایش کنم

ترس او باعث شده در بی کسی سر می کنم

تا که حرمت بشکند ویران سرایم می بَرد

گرچه آن ویرانه را پاک و منور می کنم

در زمان عمر من کرب و بلا ویران شده

از غم جدّ غریبم، خاک بر سر می کنم

گر عزیز من گریبان چاک می سازد رواست

می روم او را غریب و زار و مضطر می کنم

بارها در خانه تهدیدم به کشتن کرد خصم

شِکوه از بیداد او بر حیّ داور می کنم

از شرابی که خودش می خورد و تعارف می نمود

زین جسارت ناله تا هنگام محشر می کنم

رفتم آنجا لیک ناموسم به همراهم نبود

گریه بر مظلومیِ آن شاه بی سر می کنم

عمه ام در بین آن نامحرمان آزار دید

خیزران را خونی از زخم لب دلدار دید

 

 


تعداد بازديد : 75
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:34
نویسنده:
نظرات(0)
متوكل شدن چه آسان است در دلی میل شر اگر باشد سهم ابلیس می شود هركس از خدا بی خبر اگر باشد می كشد شعله روح شیطانی از دل ازدحام و می شكند حرمت عص

متوكل شدن چه آسان است در دلی میل شر اگر باشد

سهم ابلیس می شود هركس از خدا بی خبر اگر باشد

می كشد شعله روح شیطانی از دل ازدحام و می شكند

حرمت عصمت خدا، حتی فاطمه پشت در اگر باشد

آه! از منتقم نترسیدند، بشنو از نی حكایتی دیگر

شعله ور می شود جهان ناله، ناله ی منتظر اگر باشد

در بزنگاه مبهم تاریخ، ناگهان زیر بیرق دجال

موج فتنه به راه می افتد صحبت سیم و زر اگر باشد

قیل و قال شریح ها كم نیست، كربلاها هنوز بسیارند

وقت خوبی است بی گمان، عاشق پی تقدیم سر اگر باشد

هرگز از خود گذشتن آسان نیست، توشه ی این مسیر، «عاشقی» است

شك ندارم كه یار می آید، عشق ما بیشتر اگر باشد

 

 


تعداد بازديد : 77
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:33
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت ای دهمین اختر برج هدا از تو هدایت شده خلق خدا نام تو نام علی مرتضی کنیۀ زیبای تو ابن الرّضا دسته گل فاطمۀ اطه�

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

ای دهمین اختر برج هدا

از تو هدایت شده خلق خدا

نام تو نام علی مرتضی

کنیۀ زیبای تو ابن الرّضا

دسته گل فاطمۀ اطهری

گوهر نُه یَم، یم دو گوهری

بحر به موج کرمت یک حباب

ذرّه ای از مهر رخت آفتاب

سامره با تربت پاکت بهشت

جنّت و زیبایی آن بی تو زشت

چرخ کهن پیش تو جِرمی صغیر

صد متوکّل به حضورت حقیر

جود تو چون لطف خدا متّصل

خاک درت آبروی اهل دل

وادی ایمن دل آرام تو

شیر درنه به قفس رام تو

آینۀ احمدی و داوری

نجل جواد و پدر عسکری

مروه صفا یافته از روی تو

کعبه نشانی بود از کوی تو

از تو بود بگوش جان سامعه

از تو بود زیارت جامعه

سزد سر از عرش بر آریم ما

کز تو چنین جامعه داریم ما

جامعه نه بلکه روایات نور

صفحه به صفحه همه آیات نور

جامعه یعنی آیت محکمه

دائره المعارف ائمّه

جامعه انوار هدایت بود

جامعه خورشید ولایت بود

گفت چنین راوی نیکو سیر

حکایتی ز آن شه والا گهر

که دیدم از فتنه این روزگار

گشت به مرکب متوکّل سوار

گفت که خلق از پی اجلال او

پیاده آیند به دنبال او

بود در آن عرصه میان همه

پای پیاده پسر فاطمه

هم قطرات عرقش بر جبین

هم به لبش ذکر خدای مبین

سوخته از آتش غیرت چو شمع

حرمت او شکسته در بین جمع

دیده چو ماه رخش دوختم

اشگ فشان ز آتش غم سوختم

گفتمش ای آیت حقّ الیقین

از متوکّل چه توّقع جز این

زین عمل زشت خود این زشت خو

بوده جسارت به تو مقصود او

گفت به پاسخ پسر فاطمه

نیست مرا از این ستم واهمه

من به مقام و رتبه و جاه، کم

از بچۀ ناقۀ صالح نیم

ناخن من به محضر ذات هو

نیست کم از ناقه و فرزند او

یعنی عمر ظلم پاینده نیست

بیشتر از سه روز او زنده نیست

بعد سه شب از دم شمشیر تیز

شد متوکّل بدنش ریز ریز

از پس او معتمد نابکار

گشت چو بر گُردۀ امّت سوار

داد جفا و ستم و قهر داد

تا پسر فاطمه را زهر داد

آن همه سر تا به قدم جان پاک

لاله صفت شد جگرش چاک چاک

سوخت از این غم دل اهل ولا

سامره شد در غم او کربلا

«میثم» اگر وصف غمش می کند

اشک نثار حرمش می کند

 

 


تعداد بازديد : 177
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:32
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی این همه یاس

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته

صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته

فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی

این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟

یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش

یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته

تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت

زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته

خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند

آبروی سامرا از چشم زارش ریخته

در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند

چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته

بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را

از دل آتش نهاد داغدارش ریخته

شاید از کرببلا می آید و قبر حسین

ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته

در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها

در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته

جای دارد تاک روید معنی از خاک درش

اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته

 

 


تعداد بازديد : 229
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:31
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت تنها، غریب، بی کس و بی آشیان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت بیهوده نیست این همه رنگ خ�

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

تنها، غریب، بی کس و بی آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

آقا ...  مدینه ، سامره فرقی نمیکند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

مانند کوه مانده ای و ایستاده ای

هرچند بارها هدف دشمنان شدی

دیروز گنبد حرمت ریخت بر زمین

امروز نیز هجمه ی زخم زبان شدی

سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم طرح زنا زادگان شدی

آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته ی ستم این و آن شدی

اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره ی نا بِخردان شدی

گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

گاهی تو را به مجلس مِی بُرد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

گیرم تو را به بزم شرابی کشیده اند

کی میهِمان طشت زر و خیزران شدی

بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی

 

جواد پرچمی


تعداد بازديد : 53
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:30
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع(-مدح و شهادت تا مقیم سرزمین آشنایی می شوم فارغ از حزن و غم و درد و جدایی می شوم وقت تسبیح و مناجات سحر با یاد دوست بیقرار و �

امام هادی النقی(ع(-مدح و شهادت

 

تا مقیم سرزمین آشنایی می شوم

فارغ از حزن و غم و درد و جدایی می شوم

وقت تسبیح و مناجات سحر با یاد دوست

بیقرار و مست جام ربنایی می شوم

التماسم پای تا سر، مستمند حاجتم

چون دخیلِ دل  پریشانِ دعایی می شوم

دل، مرا باخویشتن این سو و آن سو می برد

نیست دست من كه گاهی سامرایی می شوم

چون كبوتر تا حریم عاشقی پر می زنم

لحظه هایی كه به یكباره هوایی می شوم

با نوای انت مولا و انا مسكینُكَ

در حرم آماده از بهر گدایی می شوم

تا كه میخوانم به روی لب دعای جامعه

با نگاه حضرت هادی فدایی می شوم

كوری چشم عدو با نام زیبای نقی

عشق بازی میكنم من كبریایی می شوم

دومین ابن الرضا و كار حیدر می كند

زین سبب با ذكر نامش مرتضایی می شوم

این علی سوم نسل حسین بن علیست

نام او را برده و كرببلایی می شوم

او كریم و سائلانش دست حاتم بسته اند

من به عشق او گدای بی نوایی می شوم

در شب تاریك انوار ولایش ماه من

اوست، سرِّ گفتن ده بار یا الله من

یك نگاهت قطره را از لطف دریا می كند

ذره را خورشیدِ عالم تاب دنیا می كند

هركه با عصیان و زشتی و خطا بیگانه شد

خویش را در جنت كوی تو پیدا می كند

در میان زائران بارگاه قدسیت

حضرت روح الامین هم خویش را جا می كند

هركه شد خلوت نشین كوی سُرَّ مَن رَءاه

با دم قدسی تو كار مسیحا می كند

هركه می بیند مزار خاكی ات را یك نظر

بی گمان یاد بقیع و قبر زهرا می كند

سامرایت تا قیامت قبله گاه عرشیان

سجده بر خاك حریمت عرش اعلا می كند

یوسف از حُسن خدایی تو مست و بی قرار

دائما بر روی لب نام تو نجوا می كند

روز موعود فرج ، مهدی به روی گنبدت

پرچم فتح و ظفر را نصب و برپا می كند

هر فراز جامعه كه از لسان پاك توست

در دل اهل ولایت شور و غوغا می كند

هر گرفتار غمی از دل هزاران عقده را

لحظه ای با بردن نام شما وا می كند

شیعه مدیون عنایات امام هادی است

تا قیامت آبرومند از كلام هادی است

ای كبوتر از چه رو زخمی و بی بال و پری

از شرار زهر قاتل گوئیا شعله وری

نیست امیدی دگر انگار وقت رفتن است

از تو مانده پیكری تب دار و چشمان تری

در نگاه نا امیدت غم نمایانگر شده

دیده ات سوی در است این لحظه های آخری

می زنی بر روی خاك حجره ی غم دست و پا

زیر لب انگار داری نام زهرا می بری

یاد یاس قد كمان مرتضی افتاده ای

روضه میخوانی به یاد ضرب دیوار و دری

یاد آن خانه كه روزی عده ای آتش زدند

غرق در خون روی خاك افتاد آن جا مادری

لیك با لب های خشكت با نوای العطش

مثل بابای غریبت یاد جد بی سری

یاد آن لحظه كه در گودال دشت كربلا

پاره پاره بر زمین افتاد خونین پیكری

بیقرار شیر خواره دل پریشان رباب

یاد جسم ارباً اربای علی اكبری

خیمه ها می سوزد و اهل حرم در اضطراب

وای من در علقمه افتاده است آب آوری

یك ساله پا برهنه می رود بر روی خاك

صحبت از كشف حجاب است و بسی غارتگری

زینب و نامحرم ظلم و جفای بی حساب

بسته شد دستان ناموس پیمبر با طناب

 

 


تعداد بازديد : 107
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:30
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت آه در سینه ام از زهر شراری برپاست آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد حجره ام از جگر سوخت

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

آه در سینه ام از زهر شراری برپاست

آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست

سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد

حجره ام از جگر سوخته ام کرببلاست

مادرم آمده بالین منِ چشم به راه

تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست

دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید

بی حیایی که نمی گفت غریب و تنهاست

گاه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم

مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست

مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد

راه می آمد و می دید سری بر نی هاست

سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت

خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست

 

 


تعداد بازديد : 81
جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت: 18:28
نویسنده:
نظرات(0)
وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی ما را کبوتر حرم سامرا کنی درهم بخر نگاه نکن که چه میخری رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی محکم حصار عشق شما را گر

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی

ما را کبوتر حرم سامرا کنی

درهم بخر نگاه نکن که چه میخری

رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی

محکم حصار عشق شما را گرفته ام

دل شور میزند که مبادا رها کنی

درمانمان بکن به همان شیوه ی خودت

درمان شویم اگر به خودت مبتلا کنی

ای دست به خیر طایفه ی دست به خیر ها

آقا نمی شود سفری دست و پا کنی؟

عمری نشسته ام به صف عاشقان تو

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی

 

آقا قلم به دست گرفتم برای تو

من راضیم فقط به خدا با رضای تو

 

بالاست تا ابد به خدا پرچم شما

جانم فدای جان شما,خاتم شما

تو لطف میکنی که مرا راه میدهی

*ای بچه های فاطمه بازهم دم شما*

از تو به ما زیاد رسیده ست یا نقی

*چیزی کم از زیاد ندارد کم شما*

دل را برای پا قدمت ساختم ببین

بر سر درش نوشته شده مقدم شما...

من را ز راه عشق خودت تا خدا ببر

جبرییل هم رود ره پیچ و خم شما

از تربت تو ریخته در خاک من خدا

این فخر من شده که شدم آدم شما

یک دم اگر که بغض کنی گریه میکنم

جانم بگیر تا که نبینم غم شما

 

آقا شنیده ام که کسی حرمتت نداشت

رحمی به سن و سال تو و غربتت نداشت

 

چون شمع نیمه جان شده سوسو گرفته ای

با آه و غربت و غم خود خو گرفته ای

لاغر شدی,خمیده شدی,آب رفته ای

از پا فتاده دست به زانو گرفته ای

این ارث فاطمه ست به حسن تکیه داده ای

در حجره رفته ای کمک از او گرفته ای

تا تشنه می شوی...صدا میزنی : حسین

در حجره ات چو کشتیِ پهلو گرفته ای

خواهی حسن نبیندت و گریه کم کند

این هست علتش که اگر رو گرفته ای

 

همچون حسین فاطمه دور از وطن شدی

همچون حسین فاطمه,امّا کفن شدی

 

همچون حسین فاطمه امّا سرت نرفت

در زیر تیغ کند عدو حنجرت نرفت

بالا سرت ز حال,دگر مادرت نرفت

با جمعی از اراذل مست خواهرت نرفت

با دست های بسته شده همسرت نرفت

در زیر نعل مرکبشان پیکرت نرفت

در گوشه ی خرابه ولی دخترت نرفت

در طشت,خیزران,به تنوری سرت نرفت

 

این ها کنار,دست شما سالم است هنوز

دستت برای غارت انگشترت نرفت

شاعر: ياسين قاسمي

 


تعداد بازديد : 141
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
هشت سالت شد و امام شدی منبع فیض ناتمام شدی نه فقط دوست،بین دشمن هم مورد لطف و احترام شدی هم به زهد و عبادت بسیار هم به علم وعمل به نام شدی �
هشت سالت شد و امام شدی

منبع فیض ناتمام شدی

 نه فقط دوست،بین دشمن هم

مورد لطف و احترام شدی

 هم به زهد و عبادت بسیار

هم به علم وعمل به نام شدی

 مثل جدّت نبی ((امین))شدی و

مثل جدّت علی گرام شدی

 مثل جدّت حسن کریم شدی

با گداها چه خوش مرام شدی

گربخواهم تو را خلاصه کنم

مظهر تام نـُـه امام شدی

با مرامت میان دشمن هم

صاحب بنده و غلام شدی

کوری چشم((ابن أکثم)) ها

شامل برترین مقام شدی

 آنچه را دروجود خوبان است

یک تنه صاحب تمام شدی

خط به خط جامعه کلام خداست

((مظهرُالله ِ فی الکلام)) شدی

 

ای شکوه رفیع آزادی...!!!

السلام علیک یاهادی

 

دهمین پیشوای دین خدا

پدر و مادرم فدای شما

 کوری هرکه کرده بی ادبی

نیست زیباترازنقی لقبی

 وجه تسمیه عشق یا نقی است

ذکرتسبیح عشق یا نقی است

 دهمین کشتی نجات توئی

روح قد قامت الصلاة توئی

عشق درهاله ی پناه تو بود

شیرهم عاشق نگاه تو بود

 ای تجلـّی ناطق قرآن

ای پناه همه گنه کاران

ای دلیل نزول هر باران

نسل پاکت سلاله ی خوبان

 نسل تان مجمع صفات خداست

بازگشت همه به سوی شماست

 ای امام غریب سامرا

گفتم از مدح تو کمی،اما...

 عمرتو تا که رو به پایان شد

دردلت روضه ها نمایان شد

 ***

 دردلت لحظه های آخر عمر

کوهی از غصه ها وازغم هاست

چه بگویم  ، خودت که میدانی

زهر ارث سلاله ی زهراست

 

در روایات ما چنین نقل است:

که تو را برده اند بزم شراب

شکر ، باتو نبوده در این بزم

نه رقیه ، نه زینب و نه رباب

 

 شکرحق ، درمیان مردم شهر

حرمت خانواده أت نشکست

طفل شش ماهه أت نشد پرپر

یا که شمری به سینه أت ننشست

 

 ساربانی نبود واز دستت

کسی انگشتری نبرد آقا

سرتوروی نیزه ها که نرفت

خیزران بر لبت نخورد آقا

 

 بی کفن نیستی وشکرخدا

پسرت هست تا کند کفنت

گرچه با زهر کین شهید شدی

تیرباران نشد ولی بدنت

 ***

 چه بگویم،که روضه بسیاراست

کارعالم بدون تو زار است

 ای هدایت گر پر از رحمت

بر همه دشمنان تو لعنت

 دست مارا بگیر ، گمراهیم

((ازتوحسن ختام می خواهیم))

شاعر: مجتبي خرسندي

تعداد بازديد : 203
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(1)
آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و ولا انداخته کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب ! در کنار بستر تو ، مرگ جا انداخته
آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته

 مادرت را باز در هول و ولا انداخته

 

 کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب !

 در کنار بستر تو ، مرگ جا انداخته

 

 پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای

 خون ِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

 

 رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود

 زهر لبهای تو را از ربنا انداخته

 

 تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیر گلوست

 تارهای صوتی ات را از صدا انداخته

 

 جام می شرمنده ی اندوه چشمانت شده

 ماجرا را گردن شام بلا انداخته

 

 شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای"

 گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته

 

شاعر: وحيد قاسمي

تعداد بازديد : 115
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام هادی... شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم به گدایی در خانه ی تو مفتخریم تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند ما همان طایفه ی سینه زن در به د
یا امام هادی...

شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند

ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرری

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم

"امشبی را شه دین در حرمت مهمانی"

به تمنای حضورت همگی نوحه گریم

ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند 

بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم

 

زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را

بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را

 

همه در باده خوری و تو معذب بودی

ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی

با جسارت به شما نیز تعارف کردند

با جسارت به شمایی که محجب بودی 

بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند

عوضش ای ولی الله مودب بودی

بیشتر از همه کس جام بلایت دادند

حجت الله در آن بزم مقرب بودی ؟؟

بی سبب نیست نوشتند به سینه زده ای

یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی

 

یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد

خیزران را به دهان و لب و دندان می زد

 

شکرلله که جمال حسنی داشته ای

شکرلله که مجال سخنی داشته ای 

شکرلله دم آخر پسرانت بودند

وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای

شکرلله که تن پاک تو پامال نشد

شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای

شکرلله که لباس تن تو باقی ماند

شکرلله که شما پیرهنی داشته ای

گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی

شکرلله که عقیق یمنی داشته ای

 

شکر لله که همه هست تو تاراج نشد

خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد

 


تعداد بازديد : 181
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:51
نویسنده:
نظرات(0)
پاسخ به اهانت های موجود به امام علی النقی (ع) بر دل نشسته شوق زیارت به عشق تو دارم همیشه عرض ارادت به عشق تو با جامع کبیره ی تو عشق می کنم من هم

پاسخ به اهانت های موجود به امام علی النقی (ع)

بر دل نشسته شوق زیارت به عشق تو
دارم همیشه عرض ارادت به عشق تو

با جامع کبیره ی تو عشق می کنم
من هم شدم ز اهل عبادت,به عشق تو

ذکر دعای هر شب من "باالنقی" شده
پس هر دعا شود,اجابت به عشق تو

تو حجت خدایی و من مانده ام,چه طور؟
شد این همه بدی چه راحت به عشق تو

فرقی میان "هادی" و "خون خدا" که نیست!
حساس می شوند همه نسبت به عشق تو

آخر به دست ناز اباالفضل می رسد
هر کس که کرده است,جسارت به عشق تو

یاسین قاسمی


تعداد بازديد : 137
سه شنبه 15 بهمن 1392 ساعت: 6:05
نویسنده:
نظرات(1)
اهل بیت(ع)-مناجات ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست عمرِ ما الحمد شد ص�

اهل بیت(ع)-مناجات

 

ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت

ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت

همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست

عمرِ ما الحمد شد صرف لقای اهل بیت

هیچکس را با حقارت کس نباید بنگرد

کس نداند کیست جزو اولیای اهل بیت

هرکه اشک روضه دارد احترامش واجب است

چه رسد بر کشتۀ درد و بلای اهل بیت

کینه ها در سینه ها تنها ز بغض دشمنان

دوستی با دوستان تنها برای اهل بیت

عاشقانه می توان مثل شهیدان نذر کرد

تا شود این جان ناقابل فدای اهل بیت

می توان با زندگی همراه شد امّا به شرط

شرط همراهی فقط با کربلای اهل بیت

باید از اطراف خود شِکلی بنا کرد از حرم

تا همیشه دیده بیند ماجرای اهل بیت

چیست نعمتهای دنیا از بزرگ و کوچکش

نیست جز در راستای اعتلای اهل بیت

روز و شب باید مهیای سفر بود ای دریغ

از جدایی های دلها از خدای اهل بیت

یوسف زهرا دمادم انتظار ما کشد

ما کجا و انتظار با صفای اهل بیت

کربلا در خون خود غلتید با خون خدا

تا دل ما جاودان ماند بپای اهل بیت

دست و پا می زد حسین فاطمه در خاک و خون

می رسید از خیمه گاه اما صدای اهل بیت

دور از چشم علمدار حرم حرمت شکست

پای دشمن باز شد بر خیمه های اهل بیت

رأسها بر نیزه ، پیکرها به خاک قتلگاه

می رسد آخر طبیب دل دوای اهل بیت

***

 محمود ژولیده


تعداد بازديد : 367
یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت: 10:11
نویسنده:
نظرات(1)
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات حق بده به فرشته ها اینجوری عاشقت باشن همگی غرق سجده و تسبیح خالقت باشن حق بده به خورشید اگه بخواد بگرده د�

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

حق بده به فرشته ها

اینجوری عاشقت باشن

همگی غرق سجده و

تسبیح خالقت باشن

 

حق بده به خورشید اگه

بخواد بگرده دور تو

خدا تموم عالمو

پروانه کرده دور تو

 

حق بده به مدینه تا

بگیره هی بهونه‌تو

به یاد عطر جای پات

ببوسه خاک خونه‌تو

 

به سامرا هم حق بده

نکشه دست از دامنت

آخه دلش روشن میشه

هر صبح با عطر پیرهنت

 

تا می خونی از جامعه:

«فما اَحلی اسمائکم»

شیرین میشه لبای عشق

از نامت ای ماه دهم

 

مست علی النقیم

عاشق نام هادیم

با این عشیره آشنام

آخه باب الجوادیم

 

برای دستِ خالیا

خوب جاییه این سامره

به رویِ ناامیدیا

بازه همیشه پنجره

 

کبوترم، کو گنبدت؟

عالم فدای غربتت

راحت نمیذارن تو رو

حتی پس از شهادتت


تعداد بازديد : 195
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 21:45
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی به هوات تازه کنم نفس، به س�

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق های سیات یا علی النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده ای غزل از زبان خدات یا علی النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی

نبود به بودن تو غمم،بخداکه حر جهنمم

که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم

سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی

 

 

محمد بیابانی


تعداد بازديد : 237
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 21:44
نویسنده:
نظرات(0)
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

 

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

علی اکبر لطیفیان

تعداد بازديد : 321
شنبه 29 تیر 1392 ساعت: 12:01
نویسنده:
نظرات(0)
پيشكش اما م هادي (ع) انگشتري در دست تو اما گوهر كه جايش كنج زندان نيست عباسيان هرگز نفهميدند فرمانر

پيشكش اما م هادي (ع)

انگشتري در دست تو اما
گوهر كه جايش كنج زندان نيست
عباسيان هرگز نفهميدند
فرمانروايي كاري آسان نيست

سجاده ات پهن است و مي خواني
زير شكنجه سجده هايت را
در گوش زندان، باد مي خواند
ذكر قنوت ربنايت را

زخم شكنجه بر تنت اما
پيشاني ات خوكرده با سجده
دردي نداري و خداوندت
انگار جادو كرده با سجده

آموختي با خطبه هاي خود
آزادي پشت اسارت را
تو ماهي و در آسمان هرشب
مردم كشيدند انتظارت را

ما را ببخش اينكه اگر گاهي
از يادمان برديم نامت را
تاريخ از يادش نخواهد برد
خونخواهي تو در قيامت را

هر كس كه زير سايه ات باشد
ديگر اسير راه آزادي ست
هر كس مسيرت را بپيمايد
همپاي نام كوچكت"هادي" ست

انگورها شرمنده از زهري
كه تلخ كرده باز كامت را
اين واژه هاي سست و بي پايه
از ياد بردند احترامت را

در سامرا عطر تو مي پيچد
آورده نامت را كسي شايد
هر جا كه نامي از تو مي آيد
شاعر به استقبال مي آيد

 

مرضیه فرمانی


تعداد بازديد : 131
جمعه 28 تیر 1392 ساعت: 14:59
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مرثیه امام هادی (ع) _ مهدی زنگنه غزل مثنوی سرِ شوريده، دلِ بي سر و سامان داريم از دلِ سوخته

غزل مثنوی

سرِ شوريده، دلِ بي سر و سامان داريم

از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داريم

به هواي تو بميريم اگر صدها بار

باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داريم

خط به خط چشمِ تو، ابروي تو، اعجاز خداست

ما به آياتِ اشارات تو ايمان داريم

خنده و گريه­ي عُشاق ز جاي دگر است

عجبا ديده­ي گريان لبِ خندان داريم

اي جگر گوشه­ي دلبندِ مُعينَ الضُعَفا

دولتِ  عشقِ تو از شاهِ خراسان داريم

غيرتِ شيعه همينجاست در آب و گِلِ ما

به دعاي خودِ زهراست كه ايران داريم

هر كجا نامِ شما هست همان كشورِ ماست

مادرت حضرت زهرا به خدا مادرِ ماست

شكرِ اين مادري و مهرِ خدادادي را

ياد دادند به ما نغمه­ي يا هادي را

با توسل به تو مشمولِ عنايت شده ايم

ما به دستِ كلماتِ تو هدايت شده ايم

اي به مانند علي جاذبه و دافعه ات

چهارده آينه جمع آمده در جامعه ات

چهارده نور در اين آينه بندان داريم

چهارده بار در اين جامعه قرآن داريم

چهارده جامِ مِي و ساقيِ كوثر ساقيست

چهارده قرن گذشته است كلامت باقيست

شورِ تو كرده به پا دردلِ ما هنگامه

مي رسد دست به دست از تو زيارتنامه

وقتِ پابوسِ، زيارت به زيارت هستي

در زيارات، عبارت به عبارت هستي

اين تو هستي كه هميشه همه جا با مائي

مشهد و سامره و كرب و بلا با مائي

حيف، من قدرِ تو را خوب نمي دانم حيف

بازهم جامعه را خوب نمي خوانم حيف

شب قدر است كه ميقاتِ تو را مي فهمد

مَطلعُ الفَجر مناجاتِ تو را مي فهمد

تو مسيحي كه به تصوير دميدي جان را

شيرِ در پرده اشاراتِ تو را مي فهمد

شاهد شأنِ رفيعِ تو شهيد است شهيد

ابنِ سِكّيت مقاماتِ تو را مي فهمد

پُر شد از كاسه­ي تو كيسه­ي زندانبانت

دشمنت نيز كراماتِ تو را مي فهمد

دركِ تنهائي تو بر احدي آسان نيست

سامرا سخت مصيباتِ تو را مي فهمد

بارها بر جگرت داغِ مصيبت زده اند

سوره­ي نور، چگونه به تو تهمت زده اند؟

شأنِ تو افضلِ بر ناقه­ي صالح بوده است

چه كسي دست به تحقيرِ شما آلوده است

چه كسي گفت به تو مردِ رياكار، اي واي

داخلِ خانه شدن، از سرِ ديوار اي واي

واي بر من كه شما را به عتاب آوردند

محضرِ آيه­ي تطهير شراب آوردند

واي بر من كه به اين حالِ خراب افتادم

يادِ زينب وسطِ بزمِ شراب افتادم

خيزران در كفِ يك مست فقط مي چرخيد

آن لبِ خشك به يك ضربه ز هم مي پاشيد

چوب نزديك شد و قسمتِ زينب شد آه

گفت؛ لاحَولَ و لاقوّةَ اِلاّ بِالله


تعداد بازديد : 257
یکشنبه 05 خرداد 1392 ساعت: 14:43
نویسنده:
نظرات(0)
تنها ، غریب ، بی کس و بی آشیان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت بیهو

تنها ، غریب ، بی کس و بی آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

 طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

 آقا ...  مدینه ، سامره فرقی نمیکند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

 مانند کوه مانده ای و ایستاده ای

هرچند بارها هدف دشمنان شدی

 دیروز گنبد حرمت ریخت بر زمین

امروز نیز هجمه ی زخم زبان شدی

 سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم طرح زنا زادگان شدی

 آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته ی ستم این و آن شدی

 اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره ی نا بِخردان شدی

 گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

 گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

 گاهی تو را به مجلس مِی بُرد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

 گیرم تو را به بزم شرابی کشیده اند

کی میهِمان طشت زر و خیزران شدی

 بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی


تعداد بازديد : 213
پنجشنبه 02 خرداد 1392 ساعت: 14:06
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مرثیه امام هادی (ع) _ امیر حسام یوسفی آقا شما نشانه بر حق داوری هادی دین زلاله نسل پیمبری در

آقا شما نشانه بر حق داوری

هادی دین زلاله نسل پیمبری

در آفرینش تو خدا یک دلیل داشت

الحق که از تمام نظر مثل حیدری

هستی چکیده ای ز مصیبات اهل بیت

ما را به سمت روضه ارباب میبری

دستی بریده شد ز ابوالفضل و بعد از آن

بر زائران بریده شده دست دیگری

جای مغیره را متوکل گرفته است

در روضه های کوچه تو مانند مادری


تعداد بازديد : 125
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:59
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف