شهادت امام هادی ع - 7

شهادت امام هادی ع - 7

شهادت امام هادی ع - 7

شهادت امام هادی ع - 7

شهادت امام هادی ع - 7
شهادت امام هادی ع - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد دوبا

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد

 به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد

 دوباره حس سرودن گرفته ام آقا

 و با اجازه ی دستت بگو... دلم آمد

 هنوز مرقد تو سامرای عشاق است

 بدون عشق مگر می شود حرم آمد؟

 میان مسجد اعظم، گدای سامری ام

 و جامعه، شب جمعه، چه با کرم آمد

 حریم حرمت تو قابل شکستن نیست

 و شأن نام تو در این زبان الکن نیست

 همیشه چهره ی تو رنگی از تبسم داشت

 بگو که سنگ ابوهاشمت تکلم داشت

 چهار روز عزیزی که روزه مستحب است

 جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت

 هر آن که چهره ی نورانی تو را می دید

 درون چشمه ی قلبش غدیری از خم داشت

 چقدر خواست تو را سرزنش کند امّا

 همیشه این متوکل سرِ توهّم داشت

 اسیر سلسله ی توست بغض زندان ها

 به خاک پای تو مستند کلّ حیوان ها

شهادت تو "دوشنبه" است...ای دهم دلبر

 دوشنبه قصه ی آتش، وفات پیغمبر

 


تعداد بازديد : 283
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:05
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مناجات و شهادت مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند وقت آن است كه عشاق به منزل بر

امام هادی النقی(ع)-مناجات و شهادت

 

مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند

وقت آن است كه عشاق به منزل برسند

هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو

ناگزیرند از آغاز به مشكل برسند

رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند

كی به درك قلم و قاف و مزمل برسند

واجب دین خدا بودی و تركت كردند

در شتابند به انجام نوافل برسند

در جهان حاكم جبار فراوان دیدیم

كه بعید است به پای متوكل برسند

سامرای تو مدینه ست مبادا یك روز

صحن های تو به ویرانی كامل برسند

با هم از غربت و داغ تو سخن می گویند

شاعرانی كه به درك متقابل برسند

واژه ها كاش كه از سوی تو الهام شوند

تا به این شاعر آشفته ی بیدل برسند

 


تعداد بازديد : 155
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:05
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-شهادت شعر می خواست عُقده بگشاید، به دِلَم لُکنتِ زبان دادند کوچه های غریبِ سام

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

شعر می خواست عُقده بگشاید، به دِلَم لُکنتِ زبان دادند

کوچه های غریبِ سامرا، خانه ی دوست را نشان دادند

روی دست نسیم می رفتی، دشت عطر تو را به خود پیچید

و زنانِ قبیله دنبالت، دامنِ باد را تکان دادند

یعنی از چشم تو جدا ماندند، یعنی از بالهات جا ماندند

خواست تا باز هم ببیند چشم، مگر این اشک ها امان دادند؟

من شنیدم که ابرها آن شب، در فراقت سیاه پوشیدند

لحظه ها با اشاره ی تقویم، عکس خورشید را نشان دادند

بد به حالِ سیاه ها که شبی، راه را بر دل تو سر کردند

خوش به حال ستاره ها که سحر، پیش تو عاشقانه جان دادند

اوج، بالِ تو را تکان می داد، راه پرواز را نشان می داد

تلخ شد کام لحظه ها وقتی، خبرت را به شیعیان دادند

چشم های فرشته ها تر شد، تسلیت گوی قلبِ عسگر شد

ماه در قلب برکه ها خشکید، تا تو را دستِ آسمان دادند

عقده هایی که بعد وا نشدند، دردها از زمین جدا نشدند

تا شبی که فرشته ها به زمین، وعده ی صاحب الزمان دادند

 


تعداد بازديد : 79
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مناجات گرفته گنبد ویرانه چشم زائر را و غرق غربت غم کرده هر مجاور را نشست از ح

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

گرفته گنبد ویرانه چشم زائر را

و غرق غربت غم کرده هر مجاور را

نشست از حرمت خاک سرد بر سر شهر

گرفت خاک عزا چهره‌ی معابر را

چه قدر کفتر بی خانمان برایت ماند...

قفس شده‌ست زمین، دسته‌ی مهاجر را

دوباره مرثیه شد غصه‌های سنگینت

شکست حرف غمت قامت منابر را

زبان شعر به لکنت رسید در این بیت

غمت گرفت گلوگاه شعر شاعر را

اگر چه حال من و شعر رو به ویرانی‌ست

ولی تحمل کن این دو بیت آخر را

شکستِ قافیه‌هایم فدای گنبد تو

شکسته است غبارِ نبودنش دل را!

و شاعری که تهی دست از مضامین است

نوشته از تو که باشد گدای سامرّا

 


تعداد بازديد : 171
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مناجات طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو ...

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو

دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو ...

و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود

و چکه چکه می کند به راه آشنای تو

اگر چه تا به حال من ندیده ام رخ تو را

ولی چه ساده می رسد به گوش من صدای تو

فضای خانه ی دلم پر از گلاب می شود

همین که گریه می کنم دوباره پا به پای تو

چه شاعرانه می شود اگر شبی دو چشم من

نگاه خود بیفکند به چشم دلربای تو

سوال بی جواب من پر از نیاز و خواهش است

شود که بوسه ای زنم به خاک سامرای تو؟!

عجیب غصه ای شده نبودنت میان ما

عجیب قصه ای شده دوباره ماجرای تو

 


تعداد بازديد : 133
یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:03
نویسنده:
نظرات(0)
چهارپاره ای در محکومیت بی حرمتی به امام هدایتگر، حضرت هادی(ع) و اظهارشرمندگی «چهارپاره»

 

چهارپاره ای در محکومیت بی حرمتی به امام هدایتگر، حضرت هادی(ع) و اظهارشرمندگی

«چهارپاره»



آقا سلام بغض غریبی گرفته ام
انگار غربتت کمرم را شکسته است
اصلاً چهار پاره شدم من برایتان
من ؛ زائری که دل به ضریح تو بسته است


در گیرو دار هجمه ی این نانجیب ها
دل بسته ام فقط به دعای کبیره ات
اصلاً عجیب نیست که هی نعره می زنند
این ها کمر به قتل شما و عشیره ات ...


این ها که قلب جامعه ات را شکسته اند
غرقند در «ضلال مبینی» که دوزخ است
آسوده در توهمشان راه می روند
بر روی خاک های زمینی که دوزخ است


ما را ببخش اگر دلتان را شکسته اند
آماده ایم پای شما سر بیاوریم
ما مردمان غافل این قصه ایم ؛ پس
فرصت بده که از دلتان در بیاوریم


ما زائران حلقه به گوش توایم که
از دوری ات به هر در و دیوار می زنیم
دل ها همیشه راهی دیدار سامراست
تا زنده ایم دست به این کار می زنیم


ازبس که جای خالی ات احساس می شود
چشمان شیعیان شده کورِ هدایتت
آقا برای ما کمی آب آوری بکن
ما تشنه ایم ؛ تشنه ی نورِ هدایتت


در « إهدناالصراط » شما راه می روند
آن ها که سامرای تو را گریه می کنند
همراه ما ، زمین و بیابان و آسمان
سرداب با صفای تو را گریه می کنند


دارد هوای شعر پر از گریه می شود
اینجا کسی دلش به هوای تو تنگ نیست
دشمن که بی حیاست ولی در مرام ما
« بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست »


تعداد بازديد : 253
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 12:06
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ای آفتاب شیعه ! ای مولای خوبی یا حضرت هادی که محبوب قلوبی ای متقی! معصوم! ای ماه مقرب ای روی لب ه

 

ای آفتاب شیعه ! ای مولای خوبی
یا حضرت هادی که محبوب قلوبی
ای متقی! معصوم! ای ماه مقرب
ای روی لب هایت همیشه ذکر یا رب
ای منتخب! ای آنکه نور ماه هستی
هادی ِ هر گمگشته ی گمراه هستی
ای یاور دین خدا،حافظ به اسرار
گنجینه ی علم خدا! ای خوب کردار
ای ذکر حق دائم نشسته بر لبانت
پیوسته می چرخد به تسبیح اش زبانت
اجداد تو جمله صداقت پیشه بودند
با بندگی و عشق از یک ریشه بودند
در راه حق،اجداد تو ایثار کردند
خود را فدای دین، فدای یار کردند
آری شما، مردان حق، خزّان علم اید
اهل کرم، اهل وفا، سرحد حلم اید
یعنی خدا دردانه ی افلاکتان کرد
ایمن شدید از فتنه ها و پاکتان کرد
پیغمبران قبل را تصدیق کردید
دین خدا را در زمین تبلیغ کردید
حق با شما و در شما، منکم...الیکم
آیات حق را در شما دیدند مردم
تنها گواهانید در دنیای فانی
ای "چارده" ماه بلند ِ آسمانی
خلق خدا را سوی او ارشاد کردید
ویرانه ی دل را شما آباد کردید
مهر شما یعنی سلامت، دوری از غم
انکارتان یعنی دَرَک...یعنی جهنم
بودید انواری به گرداگرد این عرش
تا آنکه نازل کردتان معبود بر فرش
روشن زمین از برکت نور شما شد
حب شما، سرمنشاء حب خدا شد
فعل شما خیر است،رفتار شما حق
گفتارتان صدق است،آری! صدق مطلق
اینک شهادت می دهم ایمان خود را
در راهتان من می گذارم جان خود را
من با دلم تسلیم تان هستم همیشه
در مکتب تعلیم تان هستم همیشه
جز با شما با هیچ کس پیمان ندارم
گر پا دهد در راهتان سر می گذارم
یا اولیاء الله ! در روز قیامت
من را امیدی هست...امید شفاعت
من را همیشه.. تا ابد... نعم الامیرید
من را شما ، امروز و فردا دست گیرید
باشد که از عشق شما و این محبت
من بازگردم نزدتان هنگام رجعت


تعداد بازديد : 349
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 11:50
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نور نامت برده هادی رونق مهتاب را سوز قرآن خواندنت می گیرد از سر خواب را آسمان نزدیک نزدیک ا

 

نور نامت برده هادی رونق مهتاب را

سوز قرآن خواندنت می گیرد از سر خواب را


آسمان نزدیک نزدیک است و می بیند زمین

معجزاتی روشن از آن گوهر نایاب را


چشم می بندی.شب است و سامرا بی نور و سرد

چشم را بگشای تا روشن کنی سرداب را


می شناسی مردمان بی مروت را تو خوب

دیده ای با چشم خود صد جعفر کذاب را


یا نقی سلطان مظلومم! نقی مولای صبر

بعد ازین با نام تو پر می کنم هر قاب را


بزم خفاشان مجال نام پر نور تو نیست

شیر کرنش می کند خورشید عالمتاب را!



نغمه مستشارنظامی


تعداد بازديد : 117
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 11:48
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
تقدیم به ساحت رفیع امام علی النقی علیه السلام « زائرم برلب دریای شما » روشن از نور نگاهت شده

 

تقدیم به ساحت رفیع امام علی النقی علیه السلام

« زائرم برلب دریای شما »

روشن از نور نگاهت شده است ، راه پر پیچ و خم آتیه ها
مثل خورشید از آن سوی قرون ، سبز کردی همه ی ناحیه ها

حصر دشمن نه تو را داد رکود ، بلکه بر شأن و مقامت افزود
کوثر فیض تو سیراب نمود ، باور وسعت و هم زاویه ها

مکتبت آینه ی فضل و شعور ، نام پر مهر شما پرتو نور
هادیِ ما شده تا وقت ظهور ، در صف مدرسه ی تزکیه ها

خصم دون در نظر خویش چه داشت؟ ، او که گل دسته شما را پنداشت!
که به تخریب حریمت می کاشت ، بغض در مأذنه و حاشیه ها

سامرا مهد روایات شماست ، معجزه عین کرامات شماست
علم مدیون عنایات شماست ، با یقین همه ی فرضیه ها

زائرم بر لب دریای شما ، تشنه ی ساغر معنای شما
جامعه زمزم شیوای شما ، با عروج سفر ثانیه ها

شده ام وصف تو را نغمه سرا ، گیج در پای بساط شعرا
در خور شأن شما نیست چرا؟ ، واژه ای در سبد قافیه ها

زهرا طاهرزاده فرد "سنا"


تعداد بازديد : 103
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 11:47
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
شب در نگاه شعله ورت پیچید، دنیا ز هر چه غیر تو عاری شد دل های عاشق از همه سو امشب، سمت نگاه گرم

شب در نگاه شعله ورت پیچید، دنیا ز هر چه غیر تو عاری شد
دل های عاشق از همه سو امشب، سمت نگاه گرم تو جاری شد
دنیا نشست و محو تماشا شد، تو آمدی و کلّ جهان پا شد
ده بار عرش، دور خودش چرخید، تا فصل زرد قصّه بهاری شد
امشب عسل به تلخی کامم ریخت، ساقی شراب ناب به جامم ریخت
امشب زبان الکن شعر من، در وصف تو شبیه قناری شد
پیچید عطر نام خدا در شهر، رنگ اذان گرفت، سراسر، شهر
دنیا به شوق آمد و بر روی ِ - گلدسته ی نگاه تو قاری شد
از سبزی ردای تو می افتاد، یک سیب آبدار اناری رنگ
تا شاعران تشنه بیاشامند، از آب زمزم تو که جاری شد
مربع
کنج حرم به قول همان شاعر، در سامرای چشم تو با گریه *
هر شب دعای جامعه می خواندم، از اشک، صحنت آینه کاری شد...


تعداد بازديد : 107
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 11:46
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

 

غزل شهادت امام هادی ع:

دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد
بال پروانه اگر بست،دگر می افتد

نام او باز “علی” بود و حکایت این است
دست و پا بسته شد و بین گذر می افتد

حالتش سخت عجیب است،چه یادش افتاد؟
تا به مجلس ببرندش چقَدَر می افتد!!!

تا که او میشنود:”تند برو...تند برو
....حرکت کن...”به دوتا دیده ی تر می افتد

حتم دارم که اگر بگذرد از این بازار
یاد یک حادثه ی تلخ دگر می افتد:

ناگهان هلهله شد...سنگ پس از سنگ آمد
همه دیدند که سر از پی سر می افتد...


تعداد بازديد : 447
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 6:59
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
گفتن از شأن تو چه دشوار است "اهل بیت نبوتی" آقا "مهبط الوحی" و "معدن الرحمه" تو تمام کرا

 

گفتن از شأن تو چه دشوار است

"اهل بیت نبوتی" آقا

"مهبط الوحی" و "معدن الرحمه"

تو تمام کرامتی آقا



عادت و خلق و خویتان احسان

"أمرُکُم رشد" و حرفتان نور است

من چه گویم که" شأنکم حقٌ "

ذهن من از مقامتان دور است



خط به خط جامعه کبیره تویی

چه نیازی به وصف من داری؟

صلب تو نور و نسل تو نور است

فوق نوری فراتری، آری



تو ز قوم و قبیله ی آبی

و مبرّا زِ عیب و ایرادی

نامت آیینه را زِ رو برده

یا علی النقی و یا هادی



آمدی تیرگی فراری شد

قمرانه به شهر می تابی

و سیاهی تو را نمی فهمد

خارج از فهم کرم شب تابی



دشمنت هرچه گفت باکی نیست

تو نقی، پاک، مثل بارانی

چشم "شاهین" و جغد و کرکس کور

تا همیشه همای یزدانی



"متوکل" امام این قوم است

همشان مثل "معتز" و "واثِق"

با دهان قصد نورتان دارند!

نورکم حق و کلُّهم زاهِق ...


تعداد بازديد : 195
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 18:19
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
با خرد شدن ز زر بها کم نشود با پف ز دهان نور خدا کم نشود هر چند که سامری حسادت ورزد از شوکت

 

با خرد شدن ز زر بها کم نشود

با پف ز دهان نور خدا کم نشود

هر چند که سامری حسادت ورزد

از شوکت شاه سامرا کم نشود

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 115
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:48
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
چون شیر به پرده زیر فرمان بشویم یا شیر قفس بر او نگهبان بشویم با همت خویش و منت او شاید اند

 

چون شیر به پرده زیر فرمان بشویم

یا شیر قفس بر او نگهبان بشویم

با همت خویش و منت او شاید

اندازۀ شیرها مسلمان بشویم
از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 135
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:47
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
صدای زمزمه ی جامعه کبیره ی توست که چشم ها همه اشک و نگاه خیره ی توست هر آنکسی که در امواج عشق افتا

صدای زمزمه ی جامعه کبیره ی توست

که چشم ها همه اشک و نگاه خیره ی توست

هر آنکسی که در امواج عشق افتاده

برای عرض ادب در پی جزیره ی توست

کلاس درس محبت کلامکم نور است

اگر محب علی گشته ایم سیره ی توست

شما که محبط وحیید و معدن رحمت

تمام دار و ندارم غم عشیره ی توست

میان صحنه ی محشر شفاعتی بکنید

صدای زجه ، صدای غلام تیره ی توست

کنار ذره ای از ناخن شما باید

تمام ناقه ی صالح به سجده در آید

قدم زدی به مسیر مدینه ، سامرا

به جاده های کویر مدینه ، سامرا

تمام غربت چشم تو را شهادت داد

مناره های منیر مدینه ، سامرا

چه زخم ها که به قلب شما زدند آقا !

ستمگران حقیر مدینه ، سامرا

دوباره روز دوشنبه چه نحس می آمد

به سمت شهر فقیر مدینه ، سامرا

برای مادر خود گریه می کنید انگار

بنال مرغ اسیر مدینه ، سامرا

برای بانوی پهلو شکسته ی حیدر

برای صورت نیلی حضرت مادر

دوباره اشک غزل های منزوی ای وای

شراره می چکد از چشم مثنوی ای وای

شکست حرمت گنبدطلای سامرا

شکست بغض فضاهای معنوی ای وای

اگر چه منزلتت خدشه بر نمی دارد

دچار زخم جسارات می شوی ای وای

شما کجا و زمین گدا نشین مسیر

شبیه عمه به ویرانه می روی ای وای

بمیرم از چه پس مرکب سیاهی ها

کنار مردم این شهر می دوی ای وای

برای گریه کنانت اگر جسارت نیست ،

بگو که زخم روی ناخن شما از چیست ؟؟!

به دور مرقدت امشب ملایکه دارند ؛

بررای غربت چشمانت اشک می بارند

چقدر بی خرد است آن عدو نمی داند

درندگان به کف پات سجده می آرند

به سوی بزم شرابت کشند اما شام

امان ز مردم پستی که بین بازارند

برای دیدن سرها هجوم آوردند

جماعتی همه رفتند سنگ بردارند

به سمت بزم شراب این صدای گریه ی کیست ؟

صدای شیهه ی شلاق های دربارند

صدای گریه ی زهرا ، قرائت قرآن

صدا صدای تلاقی خیزران ، دندان !!!


تعداد بازديد : 171
یکشنبه 26 آذر 1391 ساعت: 11:47
نویسنده:
نظرات(0)
شهاب امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات بر سوى اهل عالمین، اى كه سحاب رحمتى جهان كویر تشنه و، تو اب

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

بر سوى اهل عالمین، اى كه سحاب رحمتى

جهان كویر تشنه و، تو ابر پر كرامتى

جلوه‏ ى كامل خدا، منشا چشمه ‏ى هدى

گم شدگان خسته را، تو پرچم هدایتى

كسى كه مى‏ كند سفر، به هر كجا و هر طرف

رسد به كعبه‏ ى وصال، اگر كنى اشارتى

نماز قلب عاشقان، راز و نیاز عارفان

رمز مناجاتى و هم، قبله و باب حاجتى

تویى على چهارمین، بین ائمه هادیا

تو امتداد عترت و سلاله ‏ى نبوتى

عهد ولایت دلم، زیارت جامعه ‏ات

به روز بى كسى من، تو صاحب شفاعتى


تعداد بازديد : 196
سه شنبه 09 آبان 1391 ساعت: 9:15
نویسنده:
نظرات(0)
سايه ي لطف شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما هزار شکر نبوده هنوز

سايه ي لطف

 

شروع عشق به نام خدا به نام شما

من آفریده شدم تا شوم غلام شما

 

هزار شکر نبوده هنوز روی سرم

به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما

 

کبوتر دل من که نمی پرد همه جا

از آن زمان که گرفتار شد به دام شما

 

برای آنکه جنان را فقط نگاه کند

نشسته است شب و روز روی بام شما

 

خوشا به حال کسی که شده در این دنیا

مسیر زندگی اش روشن از کلام شما

 

شما تمامی دار و ندار من هستید

تمام عمر همه اعتبار من هستید

 

جهان به زیر قدوم تو خار می گردد

نفس زنی همه عالم بهار می گردد

 

برای عرض ارادت به محضرت، خورشید

به سمت گنبد تو رهسپار می گردد

 

یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب

میان صحن تو مثل غبار می گردد

 

اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم

هزار بار به پایت نثار می گردد

 

اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه

یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد

 

همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد

و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد

 

دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی

نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی

 

نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم

تمام حاجت من آستانه ات هادی

 

بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب

برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی

 

به عرش نقل محافل بیان مدح شماست

و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی

 

تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود

شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی

 

تو آمدی که بدانم جلال يعني چه !

تو آمدی که ببینم جمال يعني چه !

 

بگیر دست مرا تا به سامرا ببری

بگیر دست مرا عرش کبریا ببری

 

ببین که دور و بر من غریبه بسیار است

بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری

 

تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان

بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری

 

همه یقین من این است راه حق آنجاست

به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری

 

به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا

مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری...

 

که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا :

"میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..."

 

رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 200
سه شنبه 09 آبان 1391 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است

آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش

از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش

 

مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است

اما غریب بین احبّا شدی ببخش...

 

تا قبل از این برای تو کاری نکرده ایم

مظلو م بی وفا شدن ما شدی ...ببخش

 

تقصیر ماست حُرمتتان را شکسته اند

زخمی بی تفاوتی ما شدی ببخش

 

حسین رستمی


تعداد بازديد : 146
سه شنبه 09 آبان 1391 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
هرکه را آسمانی اش کردند در نگاه تو فانی اش کردند هرکسی را که عطر و بوی تو داشت غرقِ در مهربانی

هرکه را آسمانی اش کردند

در نگاه تو فانی اش کردند

 

هرکسی را که عطر و بوی تو داشت

غرقِ در مهربانی اش کردند

 

در بهشت خدا محبّ تو را

لایق حکمرانی اش کردند

 

و سپس عاشق ولایت را

تا ابد جاودانی اش کردند

 

از سبوی تو هرکسی مِی زد

مست آئینه خوانیش کردند

 

هر نبی را جدا جدا اوّل

پای درس تو فانی اش کردند

 

هرکسی را لیاقتی دادند

خرج دلبر جوانی اش کردند

 

با نگاهت دوباره زنده شدیم

تو نظر کرده ای که بنده شدیم

 

عشق سرمست دلربایی توست

عاشق جلوه ی خدایی توست

 

جـبرئیل آفـریـدن ای آقـا

ذرّه ای از هنرنمایی توست

 

ریزه خوار قدیمی ات حاتم

شغل حاتم فقط گدایی توست

 

از نگاه تو کفر می لرزد

این همان ارث مرتضایی توست

 

از دم تو مسیح جان گیرد

لیک عیسی خودش فدایی توست

 

کربلایی، مدینه ای، حاجی ست

هر محبّی که سامرایی توست

 

مست جام توایم یا هادی

ما غلام توایم یا هادی

 

دست خالی منم، کریم تویی

روح رحمان و یا رحیم تویی

 

فخر دارم به آسمان و زمین

چون امیر من از قدیم تویی

 

پیش دریای علم جاویدت

همه جاهل، فقط علیم تویی

 

عرش حق اعتبار دارد چون

ساکن کوی آن حریم تویی

 

بهر ایران بس است، استادِ

شاه عبدالعظیم تویی

 

تو کلیمُ اللَه از تبار علی

گفت موسی فقط کلیم تویی

 

کی شود شیعه ی شما گمراه؟

راه ایمان مستقیم تویی

 

با تو من تا خدا سفر کردم

با تو از لامکان گذر کردم

 

جامعه یک حدیث ناب تو بود

جامعه بهترین خطاب تو بود

 

هر سلامش معارفی کامل

این قدیمی ترین شراب تو بود

 

هست قرآن کتاب ختم رسل

به خدا جامعه کتاب تو بود

 

جامعه کٌُنهِ معرفت سازی است

این زیارت در احتساب تو بود

 

پشت چشمان تو بُود خورشید

پس طلوع از پس نقاب تو بود

 

سحری من خدا خدا کردم

لحن لبیک حق جواب تو بود

 

جامعه، نافله و عاشورا

از وصایای مستجاب تو بود

 

هادی فاطمه دعایم کن

متّقی در ره خدایم کن

 

هرکه در این سرا ولایت داشت

از ولای شما روایت داشت

 

هرکسی در مسیر ایمانش

به خدا از شما هدایت داشت

 

مورد لطف حضرت زهراست

دلت از هرکسی رضایت داشت

 

تا خدا رفت و رستگارش کرد

هرکه را چشم تو عنایت داشت

 

در مسیر عبورتان آقا

ملکی پر به زیر پایت داشت

 

بهر بخشیدن تمام بشر

خاک پای شما کفایت داشت

 

دست خالی نرفته هرکس که

سفری سوی سامرایت داشت

 

طالب عزّت و سرورم من

با شما انعکاس نورم من

 

می رسد بوی حضرت هادی

عطر گیسوی حضرت هادی

 

قبله ی عاشقان و سرمستان

خم ابروی حضرت هادی

 

شیر هم صید می شود بین

پیچشِ موی حضرت هادی

 

ماه شرمنده می شود نزد

رخ مهروی حضرت هادی

 

در گلستان یار، شد مهدی

گل خوشبوی حضرت هادی

 

فخر دارد به باغ های بهشت

تربت کوی حضرت هادی

 

هرکه را فیض طاعتش دادند

می ناب شهادتش دادند

 

حرف تو حرف ناب ایمان است

همه اش آیه های قرآن است

 

آن ولایت که گفته ای آقا

مرکز ثقل آن در ایران است

 

انقلابِ ولاییِ ایران

همه از التفات جانان است

 

لقب شیعه ی حقیقی ِ تو

به خدا لایق شهیدان است

 

گشته بیدار امّت اسلام

این همان وعده ی امامان است

 

دشمنی با گناه و استکبار

پر پرواز هر مسلمان است

 

هرکه تهدید می کند ما را

بی گمان در مسیر شیطان است

 

کاش می شد شهیدتان باشم

تا ابد رو سفیدتان باشم

 

گردش روزگار دست شماست

در خزان هم بهار دست شماست

 

من گرفتار سامرا هستم

اذن دیدار یار دست شماست

 

آبرو دارم از محبّت تو

هادیا، اعتبار دست شماست

 

ضرب شصتی نشان دشمن ده

یا علی ذوالفقار دست شماست

 

ای چهارم علی ز آل علی

کوثر خوشگوار دست شماست

 

بیقرارم تو التیامم ده

در دو عالم قرار دست شماست

 

شکر حق سائل شما هستم

روزیِ بی شمار دست شماست

 

من نمک گیر سفره ات هستم

از سبوی ولای تو مستم

 

جواد پرچمی


تعداد بازديد : 139
سه شنبه 09 آبان 1391 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
ذوق و شوق و طراوت ام با تو رونق شعر هیئت ام با تو هرچه باشد من از تو میگویم سربلندی و عزت ام با ت

ذوق و شوق و طراوت ام با تو

رونق شعر هیئت ام با تو

هرچه باشد من از تو میگویم

سربلندی و عزت ام با تو

خواندنی بود خواندنی تر شد

خط به خط حکایت ام با تو

با نگاهت مرا مسلمان کن

کافرم من هدایت ام با تو

رنگ و بوی خدا گرفته به خود

لحظه های عبادت ام با تو

ضامن عاقبت به خیری من

گره خورده سعادت ام با تو

دوم ابن الرضای این عالم

پای میزان ضمانت ام با تو

تا قیامت غلامی ات بامن

در قیامت شفاعت ام با تو

رحمة الله واسعه هادی

گل خوشبوی "جامعه" هادی

با دعایت دعا رسید به ما

با دعایت بها رسید به ما

از غبار رسیدن ات آقا

مثل امشب دوا رسید به ما

با نگاهت جهان به وجد آمد

از قدومت صفا رسید به ما

شک ندارم کفیل ما هستی

از تو نان و نوا رسید به ما

کرمت نیز روزی ما شد

جود و لطف و عطا رسید به ما

از ازل "مقتدا" رسید به تو

از ازل "اقتدا" رسید به ما

در کنار تو هر چهارشنبه

"یاجواد" "یا رضا" رسید به ما

حجت الله ای ولی خدا

تا رسیدی خدا رسید به ما

مانده ام که غلامی در تو

در دوعالم چرا رسید به ما؟؟

مانده ام که محبتت اصلا

ماه من - کی ؟ کجا؟ رسید به ما

شکر حق بین مردم دنیا

نوکری شما رسید به ما

در مسیر تو ام خداراشکر

من فقیر تو ام خداراشکر

در هوایت مرا هوایی کن

با نگاهت مرا خدایی کن

گره افتاده است به کار من

فارج الهم گره گشایی کن

توکه آقا هوای من داری

تا نخوردم زمین دعایی کن

بدم اما مس وجودم را

با نگاهی بیا طلایی کن

مانده ام بین این دوراهی ها

راه بلد باز رهنمایی کن

دست کم از کریم نداری تو

سائلم- آمدم - عطایی کن

علی بن محمد بن علی(ع)

این دلم را تو مرتضایی کن

روی لطفت حساب وا کردم

صف محشر مرا صدایی کن

همه را برده ای حرم آقا

پس مرا نیز سامرایی کن

بعد از آن هم اگر صلاحم هست

یک شب جمعه کربلایی کن

داده ام دل که دلبرم باشی

همه جا سایه ی سرم باشی

از تو عالی جناب میگویم

از تو ای مستطاب میگویم

تانفس هست از فضائل تو

بی حساب و کتاب میگویم

وای بر عقل ناقص من که

پیش آب از سراب میگویم

من کجا مدح ناب تان؟؟ اما

هرچه باشد صواب میگویم

از عنایات بی حد تو وَ از

ستم بی جواب میگویم

از غم و غصه هایت آقا و

حال و روزی خراب میگویم

از نم دیده های بارانیت

جگرت شد کباب - میگویم

عذرخواهم اگرکه آقا از

تو و بزم شراب میگویم

عذرخواهم گریز میزنم و

از سر آفتاب میگویم

از می و تشت و خیزران و لبی

از اسیرو طناب میگویم

مست لایعقلی که بد میزد

گاه بر تشت هم لگد میزد


تعداد بازديد : 163
سه شنبه 09 آبان 1391 ساعت: 8:44
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف