اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکها
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند

ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد

برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند

اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته

قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند

سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات

مثل موسی در میان طور عبادت می کنند

مردم ایران به یاد صحن نورانی تو

حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند

عده ای با پرچم یاهادی ات روز جزا

ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند

نام تودارد جهانی را هدایت می کند

علتش این است برنامت اهانت می کنند



کاش می شد ما فدایی نگاهت می شدیم

کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم



ای کلام تو کلام ناب قرآن یانقی

زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی

حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا

واجب عینی شده برهر مسلمان یا نقی

مردم ایران زمین بااحترام و ومؤمن اند

کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی

با دعای جامعه مارارساندی تاخدا

ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی

مهبط وحیی تو آقا معدن الرحمه تویی

ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی

ای که اعلام التقی هستی وهم کهف الوری

هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یانقی

منتهی الحلمی ستون علمی ارکان البلاد

ای امام مهربان بهتر ازجان یا نقی



باگدایی ازتو دارم پادشاهی می کنم

مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم



آمدم کنج حریمت با دوتا چشم تری

آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری

آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو

جان زهرا حضرت هادی مراهم می خری؟

ای غریب سامرا ای آشنای عالمین

تو امام،عسگری هستی وخود بی عسگری

هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است

باضریح تخته ای ات اشک در می آوری

ای فدای نام تو جان تمام شیعه ها

ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری

درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا

پادشاهانه نشستی در کنار نوکری

نیمه ی شب ریختند آقاسرسجاده ات

قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری



بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت

درمیان شعله دست وپای یک مادر نسوخت



گرچه برروی لبت نامی بجز مادر نبود

روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود

آمدی بزم شراب وحرمتت آنجا شکست

در عوض آقادراین مجلس که تشت زرنبود

دورتو پربود از نامردهای سامرا

درعوض دور وبرت بالای نیزه سرنبود

دور تو کف می زدند وعده ای باده به دست

سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود


گرچه تنها بودی آقاجان دراین مجلس ولی

دورتو خولی و شمر و لشگری دیگرنبود

جای صدهاشکر باقی مانده در بزم شراب

خیزران بالا نمی آمد لبی هم تر نبود

خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان

خوب شدچشم پلیدی خیره بر دخترنبود

وای از شام بلاو مجلس شوم یزید

بعداز آن دنیا دگر برخود چنین بزمی ندید

شاعر: مهدی نظری

 


تعداد بازديد : 97
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف