شهادت امام جواد ع - 7

شهادت امام جواد ع - 7

شهادت امام جواد ع - 7

شهادت امام جواد ع - 7

شهادت امام جواد ع - 7
شهادت امام جواد ع - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
معدن جود و كرم ابن الرضا ساقي چشم ترم ابن الرضا من كه مست اين همه لطفت شدم داده اي بال و پرم ابن

معدن جود و كرم ابن الرضا

ساقي چشم ترم ابن الرضا

من كه مست اين همه لطفت شدم

داده اي بال و پرم ابن الرضا

نام زيباي شما از كودكي

ياد داده مادرم ابن الرضا

من غلامم تا ابد در اين حريم

مي بري ام تا حرم ابن الرضا

امشبي را نوحه خواني ميكنم

بهر تو نوحه گرم ابن الرضا


دست تو كار خدايي ميكند

از همه مشكل گشايي ميكند


تا كه لطف تو به من ابراز شد

اين زبانم بهر روضه باز شد

در حريم خانه نامحرم شدي

اين نوا ، آخر طنين انداز شد

رقص و پاكوبي بماند جاي خود

تا كه آهنگش در اينجا ساز شد

زهر كينه ميكشد آخر تو را

تشنه ماندي ، اين خودش يك راز شد

العطش گفتي و عطشاني هنوز

روضه روز دهم آغاز شد


ياد آن روز و شهيدان خدا

گريه هاي خواهري در كربلا

من بميرم پيكرش بي جان شده

العطش روي لبش مهمان شده

او حسين است و عزيز مصطفي

پس چرا آخر تنش عريان شده

پيرهن را برده اند و عاقبت

پيكر او ، طعمه گرگان شده

خون نشسته در تمام كربلا

اربا اربا مصحف قرآن شده

عاقبت بي سر ميان قتلگاه

مظهري از حضرت رحمان شده


دل پريشان مادرش زهرا رسيد

قد او از اين همه غربت خميد

شاعر : جواد قدوسي

 

با تشکر از برادر خوبم آقا جواد قدوسی بخاطر ارسال این شعر زیبا


تعداد بازديد : 139
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 17:32
نویسنده:
نظرات(0)
حسین میرزایی امام جواد(ع)-شهادت یارب از کینۀ همسر جگرم می سوزد من از این یار ستمگر جگرم می سوزد

امام جواد(ع)-شهادت

 

یارب از کینۀ همسر جگرم می سوزد

من از این یار ستمگر جگرم می سوزد

دیده پر اشک لبم خشک و رخم بر روی خاک

سینه ام گشته پر آذر جگرم می سوزد

همچو مرغی که پرش سوخته از آتش زهر

کنج حجره زده پر پر جگرم می سوزد

بر روی خاک زمین پا نکشم پس چه کنم

که منِ تشنه لب، آخر جگرم می سوزد

شرر زهرِ جفایش فراموشم شد

چون ز شادیش فزونتر جگرم می سوزد

به جوانی نه، که از دورۀ طفلی به خدا

از غم و غصۀ دیگر جگرم می سوزد

خود جوانمرگ رضایم ولی در دم مرگ

به جوانمرگی مادر، جگرم می سوزد

یاد آن کوچه و آن سیلی و آن روی کبود

آیدم تا که به خاطر، جگرم می سوزد

یاد آن لحظه که گم کرد رهِ خانۀ خود

به پریشانی مادر جگرم می سوزد

مادرم نقش زمین گشت علی آه کشید

من ز سوز دل حیدر جگرم می سوزد


تعداد بازديد : 347
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:04
نویسنده:
نظرات(0)
مسعود اصلانی امام جواد(ع)-شهادت در وجود تو جود را دیدم جلوه های سجود را دیدم تشنه بودم تو را صد

امام جواد(ع)-شهادت

 

در وجود تو جود را دیدم

جلوه های سجود را دیدم

تشنه بودم تو را صدا زدم و

مهربانی رود را دیدم

در نگاه تو فصل بارانِ...

...آسمانِ کبود را دیدم

تو جواد الائمه ای حتی

در نبود تو بود را دیدم

دست هایت سخاوت محض است

با تو الطاف زود را دیدم

با نگاهی به آسمانِ بلند

پیش پایت قعود را دیدم

حضرت عشق دست جود خدا

یا علی اکبر امام رضا

دل شکسته دعا که می خواهد؟

گریه ی بیصدا که می خواهد؟

گریه کردن برای تو خوب است

ور نه این گریه را که می خواهد؟

هر کرم خانه ای که باز شود

لا اقل یک گدا که می خواهد؟

حرمت را خدا به عالم داد

تا ببیند شفا که می خواهد؟

از روی گنبد تو جار زدند

فیض بی انتها که می خواهد؟

تا زمین، کاظمین را دارد

جنت کبریا که می خواهد؟

من گدای دخیل تا ابدم

راه باب الجواد را بلدم

چشم هایت همین که تر می شد

خون لب هات بیشتر می شد

همسرت هم سرت بلا آورد

هم برای تو درد سر می شد

کف زدن ها عذاب می دادند

نفسی را که مختصر می شد

شک ندارم که استخوانت سوخت

بدنت داشت شعله ور می شد

کاش جای صدای بی اثرت

زهر جانسوز بی اثر می شد

صورتت روی خاک و در نظرت

یاد گودال جلوه گر می شد:

در سر بامی و سر تو نرفت

چکمه ای روی پیکر تو نرفت

آسمانی به خاک و خون که تپید

رنگ خون شد محاسن خورشید

با ته نیزه پیکرت برگشت

خواهرت داشت صحنه را می دید

دستی آمد که پیرهن ببرد

دستی آمد به موش پنجه کشید

خنجری آمد و زبانم لال

سخنش را چه ظالمانه بُرید

لطمات خدود یک طرف و

آن طرف شمر داشت می خندید

بعد از آن ضربه ی دوازدهم

بدنی مثل بید می لرزید

خواهرش ناله زد ولیک چه سود

خنجر شمر کاش کهنه نبود


تعداد بازديد : 281
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:04
نویسنده:
نظرات(0)
محمدحسین رحیمیان امام جواد(ع)-مناجات ماهی ولی به چشم همه رو نمی شوی عطری ولی روانه به هر سو نمی

امام جواد(ع)-مناجات

 

ماهی ولی به چشم همه رو نمی شوی

عطری ولی روانه به هر سو نمی شوی

آهوی روسیاه و هوس ران رسیده است

یابن الرضا! تو ضامن آهو نمی شوی؟

جایی نه گفته اند نه اینکه نوشته اند

آقای بندگان سیه رو نمی شوی

از کودکی به فکر تقاس مدینه ای

تو بی خیال قصۀ پهلو نمی شوی

باشد میان خون و رگت شور انتقام

راضی به گریه در غم بانو نمی شوی

سلطان سپرده دل به غضب های حیدری ات

ارثیۀ رضاست به تو قلب مادری ات


تعداد بازديد : 263
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:03
نویسنده:
نظرات(0)
سید رضا مؤید امام جواد(ع)-شهادت از دل حجره ی تاریک که بسته است درش می رسد ناله ای و دل شده خون ا

امام جواد(ع)-شهادت

 

از دل حجره ی تاریک که بسته است درش

می رسد ناله ای و دل شده خون از اثرش

چیست؟ این ناله ی سوزنده و از سینه ی کیست؟

صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش

این فروغ دل زهراست که خون است دلش

این جگرگوشه ی موساست که سوزد جگرش

این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر

جان سوزان بود و ناله ی جانسوز ترش

خانه اش قتلگه و همسر او قاتل اوست

بارالها تو گواهی که چه آمد به سرش

همسر مرد برایش پر و بال است ولی

همسر سنگدل او بِشِکسته است پرش

آتش زهر چنان کرده به جانش تأثیر

که کنَد هر نفس سوخته اش تشنه ترش

شهر بغداد بُوَد شاهد مظلومِ دگر

پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش

کاش می بود غریب الغربا در آنجا

تا زمانی نِگرد غربت تنها پسرش


تعداد بازديد : 137
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:03
نویسنده:
نظرات(0)
محمود ژولیده امام جواد(ع)-شهادت یارب به سینه تاب نمانده ز یاد تو شرمنده ام که یار ندارد جواد تو

امام جواد(ع)-شهادت

 

یارب به سینه تاب نمانده ز یاد تو

شرمنده ام که یار ندارد جواد تو

موسی به طور بهر مناجات می رود

من مانده ام به حجره ی در بسته یاد تو

باب المرادم و اَجَلم مژده می دهد

آقا بیا که فاطمه داده مراد تو

مادر بگو به همسر نامهربان من

باید چگونه جلب کنم اعتماد تو

وقتی امام تشنه ز دل ناله می زند

آبی رسان که می رسد آخر به داد تو

اطراف محتضر که کسی کف نمی زند

چندان وفا نمانده به لبخند شاد تو

محشر جواب مادر ما را چه می دهی

این بغض و کینه نیست شفیع معاد تو

دور امام هلهله کردن روا نبود

گویا به اهل کوفه کشیده نژاد تو

حتّی کسی نبود که گرید به حال من

بابا بیا که جان بسپارد جواد تو

جدّ غریب! بال کبوتر نخواستم

باشد جواد گریه کنِ خانه زاد تو


تعداد بازديد : 129
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:02
نویسنده:
نظرات(0)
محسن حنیفی امام جواد(ع)-شهادت وقت دریا شدن و موسم باران شده است روضه ات شکر دوباره به من احسان

امام جواد(ع)-شهادت

 

وقت دریا شدن و موسم باران شده است

 روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است

هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را

 هم نفس با نفس شاه خراسان شده است

من بمیرم که به جان دادن تو می خندند

 اثر زهر به جسمت چو نمایان شده است

یک طرف زهر هلاهل طرفی هلهله ها

 چقدر برجگرت زخم، فراوان شده است

سهم آب تو زمین خورد؛ لبت خورد ترک

 آب از خشکی لب های تو گریان شده است

تا سر بام کشیدند تنت را به زمین

 بی سبب نیست که گیسوت پریشان شده است

شکر گیسوی تو را پنجۀ دشمن نکشید

 دشمنت پیرهن کهنه ات از تن نکشید


تعداد بازديد : 187
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 14:02
نویسنده:
نظرات(1)
يا فاطمه زهرا(س) لباس یاس برتن کرد زهرا کنار دست او بنشست مولا محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت غلط

يا فاطمه زهرا(س)

لباس یاس برتن کرد زهرا

کنار دست او بنشست مولا

محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت

غلط گفتم بلی نه "یاعلی" گفت

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 267
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 13:57
نویسنده:
نظرات(0)
يا امام رضا(ع) اي كه چون من هزارها داري آسماني پُر از دعا داري دستهايم دخيلتان هستند بسكه دستِ

يا امام رضا(ع)

اي كه چون من هزارها داري

آسماني پُر از دعا داري

دستهايم دخيلتان هستند

بسكه دستِ گره گشا داري

از گدا هم كريم ميسازي

بسكه اعجاز كيميا داري

من هواي تورا به سر دارم

تو هواي دلِ مرا داري

هرچه بيمار هم بيايد باز

تو برايِ همه دوا داري

دلشكسته كسي به من ميگفت:

خوش به حالت امام رضا داري

 

در ِ اين خانه را زدم عشق است

كفتر جلدِ مشهدم عشق است

 

آمدي مستجابمان كردي

يك پياله شرابمان كردي

چقدر خوب شدبراي سفر

يا رضا انتخابمان كردي

 شب به دنبالمان فرستادي

از خجالت كه آبمان كردي

سنگ كم قيمت و كمي بودم

واقعاً دُرّ نابمان كردي

اين همه خوب دورتان بود و

باز ما را حسابمان كردي

ذره بوديم و هيچ بوديم و

آمدي آفتابمان كردي

 

نور شمس شموس نور شماست

يا رضا ارض طوس طور شماست

 

زلف آشفته ي پريشان را

حالِ اين بلبل غزل خوان را

تو ببين و برام خالي كن

حجره ي روبه روي ايوان را

پايتخت رفيع سلطنتَت

بنده كرده دو صد سليمان را

تا نقاب از رُخت كنار زدي

شيعه كردي تمام ايران را

ناقه ات تا رسيد نيشابور

سجده كردند جام سلطان را

مرد سلماني ِ شما دارد

همه ي رتبه هاي سلمان را

نجف و كربلاي ما كردند

جنت مشهد خراسان را

 

به حرم پر زدم خدا را شكر

زائر مشهدم خدا را شكر

 

ما نديديم بام از اين بهتر

هيچ جا احترام از اين بهتر

آهوي دام ِ آهويت هستم

نيست صياد و دام از اين بهتر

از تهِ دل سلام همسايه

اي سلام اَلْسلام از اين بهتر

با جُزامي ، غلام ، همسفره

من نديدم مرام از اين بهتر

برتر از حاكمي ، سليمانيست

تو بگو كه كدام از اين بهتر

نوكر خانه ي تو باشم من

كه نباشد مقام از اين بهتر

 

غير نوكر شدن چه ميخواهم؟

جز كبوتر شدن چه ميخواهم؟

 

باز دارم به سر هواي ضريح

دل من تنگ شد براي ضريح

دوست دارم رها شوم از خود

در ميان سر و صداي ضريح

چقدر دل شكستگي خوب است

در حريم پر از دعاي ضريح

دستهايِ پر از تمنايي

ميخورد رويِ حلقه هاي ضريح

ميشود خوبتر خدا را ديد

در همان يا رضا رضاي ضريح

واجب است به هر عاشق

سجده ي شكر عشق پاي ضريح

 

حرم ثامن الحجج رفتم

ميليون مرتبه به حج رفتم

 

اشك با من سرود غم با تو

نوحه ي گريه دار و دَم با تو

گفتن شعر ِ روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن فقط با من

كربلا كردن دلم با تو

گذري كن شبي به روضه ي ما

چشم با اين گدا، قدم با تو

دست با من ، به سر زدن با من

زدن ِخيمه و علم با تو

روضه خواندن براي تو با من

گريه هاي مُحَرمم با تو

 

روضه خواندي تو اي امام غريب

جَدِّ ما تشنه بود يَابنَ شبيب

 

جَدِّ مارا سوارها كشتند

بين گودال بارها كشتند

جَدِّ ما يك نفر ولي اورا

لشگري از هزارها كشتند

اعتبار تمام عالم را

جمع بي اعتبارها كشتند

نعل ها گرد و خاك ميكردند

جَدِّ مارا غبارها كشتند

خواهرش را پس از بريدن سر

خنده ي نيزه دارها كشتند

 

واي از داغ عصر ِ روز ِ دهم

واي از ضربه ي دوازدهم

(جواد پرچمي)


تعداد بازديد : 261
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 13:56
نویسنده:
نظرات(0)
يا مظلوم گر چه پنهان ز نظر جلوه ي رخسار تو نیست چه کنم دیده ي من لایق دیدار تو نیست من و دل ا

يا مظلوم

گر چه پنهان ز نظر جلوه ي رخسار تو نیست

چه کنم دیده ي من لایق دیدار تو نیست

 

من و دل از دل و جان هر دو خریدار توایم

دل ندارد به خدا هر که خریدار تو نیست

 

یوسف از خاک اگر سر به در آرد گوید

هیچ بازار بدین گرمی بازار تو نیست

 

هر که را مینگرم گشته به دام تو اسیر

کیست آنکس که در این دهر گرفتار تو نیست

  

آرزویی به دلم نیست به جز دیدن تو

اختیاری به کف از دوری بسیار تو نیست

(شاعرش را نمشناسم)


تعداد بازديد : 448
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 13:55
نویسنده:
نظرات(0)
مسموم وا اماما از صداي نفس نفس زدنت همسر ِ تو چقدر شاكي بود شده پيراهن ِ تنت تازه مثل آن چاد

    مسموم وا اماما

از صداي نفس نفس زدنت

همسر ِ تو چقدر شاكي بود

شده پيراهن ِ تنت تازه

مثل آن چادري كه خاكي بود

***

تا صدايِ غريبي ات نرسد

با كنيزانِ خانه كف ميزد

ناله اي از مدينه فاطمه و

ناله اي حيدر از نجف ميزد

***

و كنيزي كه آب آورد و

تو به يادِ هلال افتادي

همسرت كاسه را شكست و سپس

تشنه مثل حسين جان دادي

***

در ميانِ تمام معصومين

در مقاتل مُوَرخان ديدند

در عزاي حسين و تو تنها

دشمنان كف زدند و رقصيدند

***

پيكر تو ز ِ پشت بام افتاد

ولي آقا به خون نشسته نشد

به لبِ پلّه خورد لبهايت

ولي دندان تو شكسته نشد

***

چقَدَر خوب وقتِ تَدفينَت

سهم ِ قبرت به جز گلاب نشد

و از آن بهتر اينكه در يك طشت

سَرَت آلوده يِ شراب نشد

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 309
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 13:54
نویسنده:
نظرات(0)
ای مرغ جان کبوتر صحن و سرای تو هفت ‌آسمان صحیفۀ مدح و ثنای تو چشم رضا به ماه رخ دلربای تو چشم فرش

ای مرغ جان کبوتر صحن و سرای تو

هفت ‌آسمان صحیفۀ مدح و ثنای تو

چشم رضا به ماه رخ دلربای تو

چشم فرشتگان خدا جای پای تو

دل‌هـای عارفـان حـرم بـا صفای تو

تو خود جوادی و همه عالم گدای تو

دست گدائی همه عالم به سوی تو

دل برده از امام رضا ماه روی تو

پیشانی ملائکه بر خاک کوی تو

جام بهشتیان همه پر از سبوی تو

ذکر خوش امام رضا گفتگوی تو

زیبد که او هماره بگوید ثنای تو

بسم‌اللهِ صحیفۀ دل‌هاست نام تو

خیل ملَک ستاده به عرض سلام تو

عالم رهین کثرتِ جود مدام تو

بالاتر از ثنای خلایق مقام تو

نور است همچو آیۀ قرآن کلام تو

رویـد مسیـح از نفس جانفزای تو  

وابسته بر وجود تو این عالم وجود

آرند جن و انس به خاک درت سجود

مشهور در میان امامان شدی به جود

بر جود و بر قیام و سجوت همه درود

آیـات غیب را رخ نـورانی‌ات شهود

وجه خداست روی محمّد نمای تو

تو بضعۀ امام رضا نجل حیدری

سر تا قدم پیمبر و زهرا و حیدری

چشم و چراغ زادۀ موسی‌بن‌جعفری

ابن الرضای اوّلِ آل پیمبری

از هـر چـه گفته‌انـد و نگفتنـد برتـری

گوهر چه قابل است که ریزم به پای تو

جز تو که خصم گشته ز جود تو بهره‌بر

کی داده حرز فاطمه بر قاتل پدر

جایی که می‌کنی تو به دشمن چنین‌نظر

باور نمی‌کنم که برانی مرا ز در

از من اگر چه نیست کسی روسیاه‌تر

دارم امیـد بـر تو و لطف و عطای تو

مأمون به پیش علم و کمال تو شد حقیر

افتاد در حقارت و افکند سر به زیر

«یحیی‌ابن‌اکثم» آمده در محضرت اسیر

با آنکه در مدارج تعلیم گشته پیر

در محضر تو کم بوَد از کودک و صغیر

شـد محـو علـم و دانش بی‌انتهـای تو

ما مورِ کوچک و تو سلیمان عالمی

جان امام هشتم و جانان عالمی

مدفون به کاظمینی و سلطان عالمی

ماه رضا و مهر فروزان عالمی

در هـر قـدم نثـار رهـت جان عالمی

جان چیست تا کنند خلایق فدای تو

یک عمر بوده آتش غم شمع محفلت

مأمون هزار مرتبه خون ریخت در دلت

دردا که یار جانی تو گشت قاتلت

حل شد به زهر، عاقبت کار، مشکلت

بودی جوان و قتلگهت گشت منزلت

خامـوش گشت زمزمه‌هـای دعای تو

در بین حجره سوختی و دست و پا زدی

وز سوز سینه نالۀ واغربتا زدی

با کام تشنه مادر خود را صدا زدی

وز سوز ناله شعله به ارض و سما زدی

فریاد بهر تشنه‌لبِ کربلا زدی

بـر عرش رفت نالۀ واویلتای تو

هر چند هیچ‌کس ز غمت با خبر نبود

دیگر سرت به نوک نی و طشت زر نبود

در قلب داغدار تو داغ پسر نبود

لب‌هایت از حسین دگر تشنه‌تر نبود

دیگر به سنگ ماه جمالت سپر نبود

جاری نگشت خون به رخ دلربای تو

تا دور چرخ فصل خزان دارد و بهار

روزی چو روز جد تو نبْوَد به روزگار

«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه درآمد ز کوهسار»

«میثم» بیـار در غـم او چشـم اشکبــار

کن گریه تا که سیل شود اشک‌های تو


تعداد بازديد : 157
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 13:10
نویسنده:
نظرات(1)
چو لاله خونجگر شد از زهرجفا جواد اهل بیت گل باغ رضا ز سوز تشنگی کشد پا بر زمین به چ
چو لاله خونجگر شد از زهرجفا                 جواد اهل بیت گل باغ رضا

ز سوز تشنگی کشد پا بر زمین
به چشمش اشک غم به لب دارد نوا
کند این زمزمه بیا یا فاطمه

غریبم من غریب

به مظلومیتم همین باشد گواه            که همسر قاتل و سرایم قتلگاه

نمانده در تنم دگر تاب و توان
زنم ناله ز دل کشم از سینه آه
ببین ای مادرم چه آمد بر سرم

غریبم من غریب

اگر سوزد ز زهر تمام پیکرم                          دم جان دادنم بیاد مادرم

تمام عمر من شده گریه بر او
که روی نیلی اش نرفت از خاطرم
بگریم از غمش غم عمر کمش

غریبم من غریب

چو جدم تشنه لب زنم من دست و پا           ولی دیگر نشد سرم از تن جدا

به بام خانه ام اگر رفته تنم
نرفته راس من به روی نیزه ها
کفن شد جسم من ولی او بی کفن

غریبم من غریب

تعداد بازديد : 209
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 12:25
نویسنده:
نظرات(0)
در وجود تو جود را دیدم جلوه های سجود را دیدم تشنه بودم تو را صدا زدم و مهربانی رود را دیدم

در وجود تو جود را دیدم

جلوه های سجود را دیدم

 

تشنه بودم تو را صدا زدم و

مهربانی رود را دیدم

 

در نگاه تو فصل بارانِ...

...آسمان کبود را دیدم

 

تو جواد الائمه ای حتی

در نبود تو بود را دیدم

 

دست هایت سخاوت محض است

با تو الطاف زود را دیدم

 

با نگاهی به آسمان بلند

پیش پایت قعود را دیدم

 

حضرت عشق دست جود خدا

یا علی اکبر امام رضا

 

دل شکسته دعا که میخواهد

گریه ی بیصدا که میخواهد

 

گریه کردن برای تو خوب است

ور نه این گریه را که میخواهد؟

 

هر کرم خانه ای که باز شود

لا اقل یک گدا که میخواهد؟

 

حرمت را خدا به عالم داد

تا ببیند شفا که میخواهد؟

 

از روی گنبد تو جار زدند

فیض بی انتها که میخواهد؟

 

تا زمین، کاظمین را دارد

جنت کبریا که میخواهد؟

 

من گدای دخیل تا ابدم

راه باب الجواد را بلدم

 

چشم هایت همین که تر میشد

خون لب هات بیشتر میشد

 

همسرت هم سرت بلا آورد

هم برای تو درد سر میشد

 

کف زدن ها عذاب میدادند

نفسی را که مختصر میشد

 

شک ندارم که استخوانت سوخت

بدنت داشت شعله ور میشد

 

کاش جای صدای بی اثرت

زهر جانسوز بی اثر میشد

 

صورتت روی خاک و در نظرت

یاد گودال جلوه گر میشد:

 

در سر بامی و سر تو نرفت

چکمه ای روی پیکر تو نرفت

 

آسمانی به خاک و خون که تپید

رنگ خون شد محاسن خورشید

 

با ته نیزه پیکرت برگشت

خواهرت داشت صحنه را می دید

 

دستی آمد که پیرهن ببرد

دستی آمد به موش پنجه کشید

 

خنجری آمد و زبانم لال

سخنش را چه ظالمانه برید

 

لات ماتل خدود یک طرف و

آن طرف شمر داشت میخندید

 

بعداز آن ضربه ی دوازدهم

بدنی مثل بید میلرزید

 

خواهرش ناله زد ولیک چه سود

خنجر شمر کاش کهنه نبود

 

مسعود اصلانی


تعداد بازديد : 307
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 12:21
نویسنده:
نظرات(0)
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و

 

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

 

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

 

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

 

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

 

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

 

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد

بر نفس های بدون اثرش خندیدند

 

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

 

دست و پا می زند و نیست کنارش پدری

تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

 

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

لشگری دور تن مختصرش خندیدند

 

هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی..

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 157
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت: 12:21
نویسنده:
نظرات(0)
من كه در خانه غريبم، خون دل‏ها شد نصيبم منتظر بودم شب و روز، تا اجل گردد نصيبم وقت رفتن آمد آخر مى

من كه در خانه غريبم، خون دل‏ها شد نصيبم
منتظر بودم شب و روز، تا اجل گردد نصيبم

وقت رفتن آمد آخر مى ‏روم تا كوى دلبر
بر سرم يك دم بيا تا پر كشم سوى تو مادر

واغريبا واغريبا....

من جواد ابن الرضايم، از تبار مرتضايم
همچو اجداد غريبم، بر رضاى حق رضايم

غصه‏ هاى من به خانه مى ‏كشد از دل زبانه
بى كسى آل حيدر شد نصيبم از زمانه

واغريبا واغريبا....

ياد غمهاى تو مادر، برده از ياد جور همسر
پيكرم مسموم زهر و، قلب من سوزان يك در

گر چه اين زهر حاصلم شد همره خون دلم شد
اى همه عالم بدانيد داغ زهرا قاتلم شد

واغريبا واغريبا....


تعداد بازديد : 185
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 9:26
نویسنده:
نظرات(0)
مظلوم و بى كس و حبيب، منم غريب منم غريب غم‏هاى عالمى همه، شده نصيب شده نصيب من وارث حسينم نگين كاظم

مظلوم و بى كس و حبيب، منم غريب منم غريب
غم‏هاى عالمى همه، شده نصيب شده نصيب
من وارث حسينم نگين كاظمينم

غريباً وا غريبا(3)

در اوج آسمان غم، ماه شبم ماه شبم
از جور و كينه و ستم، جان به لبم جان به لبم
ديگر از پا فتادم زهرا برس به دادم

غريباً وا غريبا(3)

در خانه هم جفا رسد، ز همسرم ز همسرم
او با زخم زبان بود، برابرم برابرم
تنهاى خانه هستم چشم از جهان ببستم

غريباً وا غريبا(3)


تعداد بازديد : 161
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
بسوزد از عطش، لب خشكيده ‏ام (2) به ياد مادر است، (دل غمديده‏ ام) (2) به بالينم بيا، نما دردم دوا،

بسوزد از عطش، لب خشكيده ‏ام (2)
به ياد مادر است، (دل غمديده‏ ام) (2)

به بالينم بيا، نما دردم دوا، فدايت مادر را
فدايت مادرا...... (غريبم من غريبم)

به بام خانه‏ ام (تن افتاده است) (2)
غم آن بى كفن، به دلها مانده است (2)

بسوزم ز اين جفا، به ياد كربلا، ز داغ لاله ‏ها
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)

لبم از تشنگى (دل از داغ نگار) (2)
بسوزد هر دو از (رخ نيلى يار) (2)

دگر پايم شفا، نمايم ناله ‏ها، به يادت مادرا
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)

صداى خنده ‏اى (رسد از همسرم) (2)
ميان خانه هم، (چنين بى ياورم) (2)

غمم شد خاتمه، نمايم زمزمه، فدايت فاطمه
فدايت مادرا......(غريبم من غريب)


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
(مظلوم، گل رضا مولا) اى همه صبر و رضا، اى ثمر مرتضى مظهر بخشش وجود، نور دو چشم رضا بى كس و يار و

(مظلوم، گل رضا مولا)

اى همه صبر و رضا، اى ثمر مرتضى
مظهر بخشش وجود، نور دو چشم رضا

بى كس و يار و غريب، كار تو صبر و شكيب
غربت عالم همه، گشته با قلبت نصيب

غرق به خون شد دلت، غصه و غم حاصلت
آن كه بود محرمت، همسر تو قاتلت

خون جگر از كينه‏ ها، كينه‏ى ديرينه ‏ها
جان دهى از ماتم، آتش بر سينه ‏ها

حب تو عشق همه، با تو كنم زمزمه
جان به فداى تو اى، گريه كن فاطمه

قتل تو شد از غمش، كشته تو را ماتمش
ضجه نمودى تو از، ناله دم به دمش

همره چشم ترت، پر زده تا دلبرت
تا كه شوى زائر، خسته دل مادرت


تعداد بازديد : 155
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
مظهر جود وتقوا را كشتند نوگل باغ زهرا را كشتند آه و واويلا آه و واويلا ميان حجره دست و پا مي زد م

مظهر جود وتقوا را كشتند
نوگل باغ زهرا را كشتند

آه و واويلا آه و واويلا

ميان حجره دست و پا مي زد
مادرش زهرا را صدا مى‏ زد

آه و واويلا آه و واويلا

زهر جفا زد آتش به جانش
بوده تسلا زخم زبانش

آه و واويلا آه و واويلا

كرببلايش شد شهر بغداد
گوشه حجره تشنه لب جان داد

آه و واويلا آه و واويلا

زهر عدوش كارگر گرديد
امام هادى بى پدرگرديد

آه و واويلا آه و واويلا

مهدى زهرا صاحب عزايش
ديده‏ ى زهرا گريان برايش

آه و واويلا آه و واويلا


تعداد بازديد : 403
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 9:23
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف