شهادت امام جواد ع - 2

شهادت امام جواد ع - 2

شهادت امام جواد ع - 2

شهادت امام جواد ع - 2

شهادت امام جواد ع - 2
شهادت امام جواد ع - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شهادت امام جواد (علیه سلام) تویی که جود و عطا بر امام ها داری چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟ جواد فاط

شهادت امام جواد (علیه سلام)

تویی که جود و عطا بر امام ها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟

جواد فاطمه ارث از کریم او بردی
غریب خانه شدن را ز مجتبا داری

اگر که زهر زمینت زده است، می دانم
به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری

صدای هلهله و رقص و پایکوبی ها
نمی گذاشت بگویی به دل چه ها داری

شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!
به حجره روضه ی عطشان کربلا داری

تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست
سه روز روضه ی ارباب را به پا داری

سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن
چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟

تو روی نیزه حواست به عمه ها بوده
تو سایه بر سر بی روسری ما داری...

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 233
پنجشنبه 11 شهریور 1395 ساعت: 9:16
نویسنده:
نظرات(0)
با دلی پرغم سیه پوش عزایت میشوم آستان بوس حریم باصفایت میشوم

یا جواد الائمه ادرکنی

 

با دلی پرغم سیه پوش عزایت میشوم
آستان بوس حریم باصفایت میشوم


از دعای حضرت زهرا(س)و لطف بی حَدش
باز هم مهمان بَزم روضه هایت میشوم


تا که حرف از کاظمین و مرقد تو میشود
جان تو بَدجور دلتنگ هوایت میشوم


چشم را می بَندم و همراه کفترهای طوس
زائر بارانی صحن و سرایت میشوم


پشت سر باب الجَواد و روبرو باب المُراد
هر طرف رو میکنم غرق عطایت میشوم


پَرشکسته میکِشم خود را به سمت و سوی تو
مُعتکف در گوشه ی ایوان طلایت میشوم


نوید طاهری


تعداد بازديد : 195
چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت: 8:15
نویسنده:
نظرات(1)
روزدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست خواب خوش کردن حرامش میشود تا

روزدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست
مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست

خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد
هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست

تو نگفته میدهی و ما نگفته میرویم
مطلقا اینجا نیاز خواهش بسیار نیست

هر کریمی لطف خود را کرد بر سائل ولی
هیچکس لطفش به ما جزتو به این مقدار نیست

هرکسی دستش به دامانت نیامد خار هست
هرکسی دستش به دامان تو آمد خار نیست

هشت ساله هم اگر باشی بزرگ ما تویی
در مقام قرب سن و سال که معیار نیست

فرش زیر پای خود را هم به سائل داده ای
تا که دیدی چیز دیگر در ته انبار نیست

کاظمین الغیظ یعنی حضرت موسی و تو
محضر جد و نواده کارها دشوار نیست

مشت میکوبیدی از غمهای مادر بر زمین
آتشی روی دلت چون آتش مسمار نیست

سالها گفتی به اشک چشم و باسوز جگر
حق حوریه عذاب کوچه و دیوار نیست


 سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 209
سه شنبه 09 شهریور 1395 ساعت: 18:02
نویسنده:
نظرات(0)
هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد زشت است پیش چشمها افتاده باشد ای کاش با افتادنش طشتی نکوبند روی زم

هرچه جوان از دست و پا افتاده باشد
زشت است پیش چشمها افتاده باشد

ای کاش با افتادنش طشتی نکوبند
روی زمین بی سر صدا افتاده باشد

تلخ است همسر زهر همسر را بنوشد
مردی ز ظلم آشنا افتاده باشد

انصاف اصلا نیست در بیرون برقصند
در حجره اش آقای ما افتاده باشد

در راه پشت بام میبیند مصیبت
پیکر که بین پله ها افتاده باشد

هرجا بیوفتد روزگارش کربلاییست
فرقی ندارد که کجا افتاده باشد

ای وای اگر در ازدحام سخت گودال
روی تنی سرنیزه ها افتاده باشد

این آبرودار قبیله ست و روا نیست
عریان دراین صحرا رها افتاده باشد


سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 239
سه شنبه 09 شهریور 1395 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دستش همیشه باز و خداوند جود ، بود روی لب ملک ز ثنایش سرود ، بود تنها دلیل خلقت هر آنچه بود ، بود عرش خ

ترکیب بند مدح و شهادت امام جواد ع

دستش همیشه باز و خداوند جود ، بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود ، بود

تنها دلیل خلقت هر آنچه بود ، بود
عرش خدای عزوجل را عمود ، بود

 عالم ز درک مرتبتش کل روز را
نزد مقام و منزلتش در سجود بود

با اینکه از عوام فقط ناسزا شنید
روی لبش همیشه سلام و درود ،بود

مولا مدال و رتبه ای از شاه طوس داشت
از هر شعاع پرتوی شمسش، شموس داشت

در عصر خویش والی نور و امام شد
قائم مقام حضرت خیرالانام شد

فرقی نداشت ... با همه "طی اللسان" داشت
با نوح و کوه و روح و ملک همکلام شد

هر ذره از وجود خودش را فدا نمود
تا اینکه نزد شهر "هو الحق" بنام شد

آنقدر روح پاک و شریفش مبارک است
در کاظمین ، بانی "دارالسلام" شد

"مولای کل مومن" و ایمان محض بود
عالم تمام جسم، و او جان محض بود

کم های نطق بی مثلش ازدیاد داشت
در اوج غم دلی شعف انگیز و شاد داشت

حبل اللهی که تا به خدا امتداد داشت
حالی عجیب موقع هر بامداد داشت

آنقدر دلبری ز خلایق نمود که
جا در میان "صحن عزیز" فؤاد داشت

از لطف آن خزانه ی غیبش جواد بود
مال و منال و در و گوهر هم زیاد داشت

اما همیشه از کرمش بذل مال کرد
مردم "الف" ، و قامت خود مثل "دال" کرد

تشنه میان حجره به دنبال آب بود
هردم به یاد طفل رضیع رباب بود

وقتی که رقص و هلهله کردند پشت در
قلبش برای حضرت زینب کباب بود

آن لحظه که نوای "حسن جان" از او دمید
رنگی نداشت بر رخ و در اضطراب بود

مثل حسن غریب و جگر سوز کشته شد
مثل حسین زیر جبینش تراب بود

صد شکر نیزه ای به دهانش نخورده بود
صد شکر خیزران به لبانش نخورده بود

 جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 163
دوشنبه 08 شهریور 1395 ساعت: 14:23
نویسنده:
نظرات(0)
دَمِ “بٰابُ الجواد” زانو زده زائرت خوابه یا که بیداره ؟ چشماش اذن دخول میگیرن قدماشو توی حرم میذار

دَمِ “بٰابُ الجواد” زانو زده
زائرت خوابه یا که بیداره ؟
چشماش اذن دخول میگیرن
قدماشو توی حرم میذاره

شده خیـره چشاش به گنبدِتو
داره می لرزه و میــاد سمتت
بسکه لحظه شماری کرده آقا
قدماشو دیگــه نمی شماره
.
اونکه می فهمه پیش کی اومده
کاربا هیچ کی جز خودت نداره
اونی که ثروتش تویی ، دلشو
به امانتداری نمی سپاره
.
قاطیه سیلِ زائرا میشه و
می ندازه بارشو رو سنگ حرم
آخه از این و اون شنیده ، رضا
—هوای دلشکسته ها رو داره
.
شک نداره یه ذرّه به کرمت
مطمئنّه جوابشو تو می دی
قول مردونه داده ، تو حرمت
خیلی حرفا رو بر زبون نیـــاره
.
وقتی که میرسه دم ضریحت
بهتر از هر زمانی می فهمه
برکت از دستای تو می ریزه
رحمت از چشمای تو می باره
.
پَرای چوب گردگیری شونو
خیلی آروم روی سرش میکِشن
تو همون حالِش از خدا میخواد
—خادماتو واسَت نگهداره
.
هی میون شلوغی میره عقب
باز میاد تا ضریحتو ببوسه
عاشق اینجوریه که تا نمیره
دست از عشق ، بر نمیداره
.
اون که هر جایی رفته میدونه
که کسی جز تو نیس “یا سلطان”
یاره روزای سخت و بی کسی و
چـــاره ی آدمای بیچـــاره
.
داره تیره خلاصشو می زنه
شک نداره که حاجتش رو میدی
از “جوادُ الائـــمّه” وقتی بگه
دیگه صابخونه ، نه نمیّاره
.
محمّدقاسمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 189
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:53
نویسنده:
نظرات(0)
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است امشب ع�

یا امام جواد (ع)

 

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم


وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است


شور قیامت است که گویا به پا شده
زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده


او که برای عالم و آدم طبیب بود
حتی میان خانه ی خود هم غریب بود


خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش
مادر نبود تا که کند گریه در برش


از درد زهر کل تنش تیر می کشید
خونابه از لبش به کف حجره می چکید


در وقت احتضار کسی کف نمی زنند
هنگام دست و پا زدنش دف نمی زنند


اما امان ز ظلم و جفای کنیزها
گم شد صداش بین صدای کنیزها


در لحظه های آخر خود بی شکیب بود
او غصه دار روضه ی شیب الخضیب بود


با اینکه تشنه بود ولی نیزه ای نخورد
در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد


شکر خدا که دختر او را کسی نزد
با کعب نیزه خواهر او را کسی نزد


خیلی حسین در ته گودال خسته بود
قاتل به روی سینه ی آقا نشسته بود


شمر از صدای ناله ی زهرا حیا نکرد
در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد


علی سپهری


تعداد بازديد : 181
دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(1)
به لطف خــدایِ جوادالائــمّه گدایم ، گـــدایِ جوادالائــمّه غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس شدم آشن�

به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم ، گـــدایِ جوادالائــمّه

غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه

 

رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیــرِ ولایِ جوادالائـــمّه

ازآن صورت گندمین بوی گندم
گرفتــه هوایِ جوادالائـــمّه

رضایِ خُدایِ امامِ رضا را
بِـجُوْ در رضـایِ جوادالائـــمّه

اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قفایِ جواد الائـــمّه

تو و جنّت و قصر و حور،آی زاهد
من و خـاک پــایِ جوادالائــمّه

مَلَـک در لباس کبوتر می آید
به ایوانْ طلایِ جوادالائـــمّه

نه تنها فلک،عرش هم تکیه داده
به گلدسته هایِ جوادالائــمّه

شمیم دل انگیز مشهد می آید
ز صحن و سرایِ جوادالائـــمّه

در این آخر ماه ذی القعده باید
بسوزم برایِ جوادالائـــمّه

مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم
لباسِ عــزایِ جوادالائـــمّه

زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
عطش بود و نایِ جوادالائـــمه

در حجره را بسته اند، آه خانه
شده کــربلایِ جوادالائــــمّه

بریده بریده ، شکسته شکسته
می آید صدایِ جوادالائــــمّه

دم العطش شد دم وا حسینا
عوض شد نوایِ جوادالائـــمّه

شبیه حسین ، آه آبش ندادند
صدا زد ، بمیرم جوابش ندادند

محمّدقاسمی


تعداد بازديد : 263
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد
جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد

ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی
که دلِ سنگ و جفا کار چنین همسر کرد

 

(ام فضل)است؟نه ام الفتن است این نا زن
کاینچنین زهر به کامِ نوه ی کوثر کرد

در جواب “جگرم سوختِ” تو میخندید
کج دهانی به جگر گوشه ی پیغمبر کرد

دست و پا میزنی و یاد حسین افتادم
روضه را اسم حسین است که دردآور کرد

با گریزی دلم از حجره به گودال رسید
نیزه ی در دهن شاه مرا مضطر کرد

بدنی رفت به بام و بدنی ماند زمین
لشگری نیّت غارت ز تنی بی سر کرد

بدنی دست نخورد و بدنی پا خورده
بدنی را سم ده اسب پریشان تر کرد

یکی عمامه،یکی خود،یکی شال و عبا…
ساربان هم هوس بردن انگشتر کرد

شاعر؟؟؟؟


تعداد بازديد : 207
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
بردیا محمدی زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود از او توانِ مختصرش را گرفته بود پروانه در هجوم ملخ ها پرش

 

زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود
از او توانِ مختصرش را گرفته بود

پروانه در هجوم ملخ ها پرش شکست
آتش تمام بال و پرش را گرفته بود

از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد
با دست های خود کمرش را گرفته بود

رقص و صدای هلهله های بلندشان
تأثیرِ دادِ پر شررش را گرفته بود

غیر از کنیزها که کسی یاورش نشد!
یک عدّه پست دور و برش را گرفته بود

دور از مدینه، غربت بغداد را چشید
ارث غریبیِ پدرش را گرفته بود

شکر خدا نه پیرُهنش دست خورده بود
نه نیزه ای تمام پرش را گرفته بود

***

در پیش چشم مادرِ پهلو شکسته ای
شمر از قفا سرِ پسرش را گرفته بود

با ضربه های ممتدِ او، استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود

 

بردیا محمدی

 


تعداد بازديد : 265
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
در کنارت خواهرت جان دادنت را دید ؟! نه روی خاک حجره تشنه ماندنت را دید ؟! نه زیر دست و پا نماندی و تنت �

در کنارت خواهرت جان دادنت را دید ؟! نه
روی خاک حجره تشنه ماندنت را دید ؟! نه
زیر دست و پا نماندی و تنت عریان نشد
روی رحل نیزه قرآن خواندنت را دید ؟! نه


محمد کیخسروی


تعداد بازديد : 265
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
محسن حنیفی میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره پاره شد

 

میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت

درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت

میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت

بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنه ای نرسیدن مگر گناه نداشت

سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت

نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت

برای کشتن او زهر بی اثر می ماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت

برای غربت او چشم هیچ کس نگریست!!
کبوتر حرمش اشک ذوالجناح نداشت

محسن حنیفی

 


تعداد بازديد : 141
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
سید جواد میر صفی و جنس درد تو از جنس روضه ی حسن ست غریب خانه ی خود! ، غربت تو در وطن ست چگونه و به چه ق

 

و جنس درد  تو از جنس روضه ی حسن ست
غریب خانه ی خود! ، غربت تو در وطن ست

چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟
به ام فضل و به جعده اگر رباب زن ست

زبان به شکوه گشوده ست زهر و می داند
که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن ست

همیشه خون جگر نقش بسته بر دل تشت
چنان که زینت هر باغ، سبزی چمن ست

اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت
ولی حسین هم این بین با تو هم سخن ست

گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست
حدیث اشک و غم دیده ی اباالحسن ست

شدند بر تن تو سایبان کبوترها
هنوز روی زمین، آفتاب، بی کفن ست

سید جواد میر صفی

 


تعداد بازديد : 197
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
ایمان کریمی در این آشفته حالی در دل حجره قدم می زد و تاریخ این سری داغ عظیمی را رقم می زد خدا باید ت�

 

در این آشفته حالی در دل حجره قدم می زد
و تاریخ این سری داغ عظیمی را رقم می زد


خدا باید تو را مدحت کند، این کار شاعر نیست
چرا که دست و پا بسته ز تو شاعر قلم می زد


تمام روزهای بودنت پر بود از مضمون
وجودت روی قلب عالمی هر شب علم می زد


و جبرائیل در عرش خدا پیش ملائک تا -
- دم صبح از نگاه سبز زهرائیت دم می زد

غریبی آنقدر که طعنه های همسرت آن روز
مسلّم طعنه بر سوز و مرارت های سم می زد


تو حال تشنه ها را خوب میدانی، که مداحی -
- گریزی از مصبیت های تو سمت حرم می زد


حرم؛ آری همانجایی که می گویند در صحرا
زنی فریاد می زد واحسینا، لطمه هم می زد

ایمان کریمی

 


تعداد بازديد : 399
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:45
نویسنده:
نظرات(0)
محمود مربوبی خاکستر وجود مرا میدهد به باد سنگینی عزای تو یا حضرت جواد تشنه، میان خانه ی خود دست و پا

 

خاکستر وجود مرا میدهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه، میان خانه ی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد
***

زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد
خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد
سوزانده تر ز زهر جفا، ظلم همسر است
غربت میان خانه، دلت را کباب کرد
***

پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد
جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست
***

گرچه به لب رسیده نفسهای آخرت
لب تشنه ای، شبیه لب جدّ اطهرت
اما هنوز یاد گل یاس پرپری
یاد مدینه کرده ای و یاد مادرت
***

در پیچ و تاب بودی و می دید ام فضل
بر اشک و ناله های تو خندید ام فضل
گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است
دیگر سر تو را که نبرّید ام فضل
***

هم نیت بریدن زیر گلو نکرد
هم اینکه نیزه بر دهن تو فرو نکرد
خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی
با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد
***

شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود
شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان
آنجا به فکر غارت انگشتری نبود

محمود مربوبی

 


تعداد بازديد : 265
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:45
نویسنده:
نظرات(0)
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن پ

برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش

ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش

بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش

اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش

اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش

بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش

شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش

در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش

بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش

کار عبااست بردن این جسم زینبا
با گوشه های معجر خود بر زمین مکش

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:43
نویسنده:
نظرات(0)
آشفتگی همیشه به دستان باد نیست علم زیاد هیچ به سن زیاد نیست باید چگونه از تو بگویند شاعران؟ بازار ش�

آشفتگی همیشه به دستان باد نیست
علم زیاد هیچ به سن زیاد نیست

باید چگونه از تو بگویند شاعران؟
بازار شعر – وصف تو باشد – كساد نیست

وقتی كه در هوای تو پرسه نمی زند
دیگر دل كبوتر این صحن شاد نیست

وقتی كه اهل خانه به تو زهر می دهند
دیگر به دستهای كسی اعتماد نیست

كم نیست در حریم تو چون " امّ فضل " ها
اما كسی میان كریمان " جواد " نیست

مرضیه فرمانی


تعداد بازديد : 183
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:42
نویسنده:
نظرات(0)
ترکیب بند مدح و شهادت امام جواد ع دستش همیشه باز و خداوند جود ، بودروی لب ملک ز ثنایش سرود ، بود تنها

ترکیب بند مدح و شهادت امام جواد ع

دستش همیشه باز و خداوند جود ، بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود ، بود

تنها دلیل خلقت هر آنچه بود ، بود
عرش خدای عزوجل را عمود ، بود

عالم ز درک مرتبتش کل روز را
نزد مقام و منزلتش در سجود بود

با اینکه از عوام فقط ناسزا شنید
روی لبش همیشه سلام و درود ،بود

مولا مدال و رتبه ای از شاه طوس داشت
از هر شعاع پرتوی شمسش، شموس داشت

در عصر خویش والی نور و امام شد
قائم مقام حضرت خیرالانام شد

فرقی نداشت ... با همه "طی اللسان" داشت
با نوح و کوه و روح و ملک همکلام شد

هر ذره از وجود خودش را فدا نمود
تا اینکه نزد شهر "هو الحق" بنام شد

آنقدر روح پاک و شریفش مبارک است
در کاظمین ، بانی "دارالسلام" شد

"مولای کل مومن" و ایمان محض بود
عالم تمام جسم، و او جان محض بود

کم های نطق بی مثلش ازدیاد داشت
در اوج غم دلی شعف انگیز و شاد داشت

حبل اللهی که تا به خدا امتداد داشت
حالی عجیب موقع هر بامداد داشت

آنقدر دلبری ز خلایق نمود که
جا در میان "صحن عزیز" فؤاد داشت

از لطف آن خزانه ی غیبش جواد بود
مال و منال و در و گوهر هم زیاد داشت

اما همیشه از کرمش بذل مال کرد
مردم "الف" ، و قامت خود مثل "دال" کرد

تشنه میان حجره به دنبال آب بود
هردم به یاد طفل رضیع رباب بود

وقتی که رقص و هلهله کردند پشت در
قلبش برای حضرت زینب کباب بود

آن لحظه که نوای "حسن جان" از او دمید
رنگی نداشت بر رخ و در اضطراب بود

مثل حسن غریب و جگر سوز کشته شد
مثل حسین زیر جبینش تراب بود

صد شکر نیزه ای به دهانش نخورده بود
صد شکر خیزران به لبانش نخورده بود

جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 265
شنبه 21 شهریور 1394 ساعت: 15:14
نویسنده:
نظرات(2)
افتاده بين حجره و آبش نمي دهند ميگويد آب آب و جوابش نمي دهند اين قوم جاهلي که به دست امام خويش آب از ب

یا امام جواد (ع)

 

افتاده بين حجره و آبش نمي دهند
ميگويد آب آب و جوابش نمي دهند


اين قوم جاهلي که به دست امام خويش
آب از براي کسب ثوابش نمي دهند


حاجت به آبِ روي زمين ريختن نبود
يک رو به قبله را که عذابش نمي دهند


از بسکه کف زدند و شده هلهله به پا
ماندم درون خانه عروسي است يا عزا


در کودکي اي آنکه زدي مشت بر زمين
حالا به جاش آمده زهرا بيا ببين


تو از شنيده هاي غمش قد خميده اي
اکنون ببين هرآنچه که قبلا شنيده اي


در پشت درب بسته ي حجره نشسته است
يك مادري كه خسته و پهلو شكسته است


مادر تلاش كرد ولي درب بسته را
دست شكسته اش نتوانست وا كند


اين پشت در نشسته يا افتاده از نفس
دستش بلند شد پسرش را دعا كند


ميگفت اي خدا نكند مثل كربلا
اين بار هم كسي سري از تن جدا كند


آمين فوج فوج كبوتر بلند شد
تا سايه اي براي تنت دست و پا كند


لب تشنه ، دست وپا زده است مانده بي پناه
اين حجره جلوه ايست ز گودال قتلگاه

 

حمید کریمی


تعداد بازديد : 203
جمعه 20 شهریور 1394 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(1)
یا جواد الائمه ادرکنی ذکرروی لبان من هرگاه میزنم دم زغربت آقا میزنم دم دلت شود آگاه ******** غربتی �

یا جواد الائمه  ادرکنی

ذکرروی لبان من هرگاه

میزنم  دم  زغربت آقا

میزنم دم دلت شود آگاه

********

غربتی که دل مراسوزاند

نه من حتی ستاره هم سوزد

اگرم  غم  فرو کشد بازم

دل من ازدوباره هم سوزد

********

سوزش من کجا وسوزش او

سوزش یک جگرزآتش زهر

دل  او را به غم فروبرده

بی وفایی و نامردی شهر

********

نه برون جای اوبود نه درون

همه ی این دیار ناامن است

نه کنارش بود یک مَحرَم

هرپیاده،سواره ناامن است

********

نه به کوچه امان به او میدند

نه به خانه  دگر امان دارد

نه کسی دیده حالتی مضطر

این چه حال است این جوان دارد

********

مگر او پور بخشش ورأفت

پاره  ای از تن رضا نَبوَد

این چنین خونه دل به جانش شد

به خداوند حق  سزا  نبود

********

ازچه روزهرکین به اودادند

گُنه اومگر به جزخوبیست

کارمامش دگرازاین پس غم

وعزاداری وبه سرکوبیست

********

جگرش را به تاب افکندند

درحجره رارویش بستند

به غم وناله اش میخندند

این زنانی که نانجیب هستند

********

نه به اوآب میدهند نه دوا

که دگرتشنه لب جان  ندهد

مثل جّدغریب ومظلومش

جان خودراهم این چنان ندهد

********

بعدازاین که زجسم اوجان رفت

بدنش را به پشت بام  بردند

که سه روزی به زیر آفتاب

بعد جان جسم اوهم آزردند

********

اما با این همه غم واندوه

دل من ناله ازدگر دارد

ازغم شاه  دشت کرببلا

ناله هاوفغان به سردارد

********

ازغم غربت وغریبی اش

از غم  خشکی  لبان او

از غم  جسم ارباً اربا

که شده ازجفا جوان او

********

ازغم راس از بدن رفته

از غم بوریا و بی کفنی

ازغم سیلی وکتک هایی

که دل شب زدن به یاسمنی

 

مجتبي دسترنج


تعداد بازديد : 169
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 14:28
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف