داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی
داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی

داغِ تنهاییِ تو دیده ای از ما تر کرد
جگر سوخت و از ما جگری پرپر کرد

ستم اینگونه روا نیست، به دشمن حتی
که دلِ سنگ و جفا کار چنین همسر کرد

 

(ام فضل)است؟نه ام الفتن است این نا زن
کاینچنین زهر به کامِ نوه ی کوثر کرد

در جواب “جگرم سوختِ” تو میخندید
کج دهانی به جگر گوشه ی پیغمبر کرد

دست و پا میزنی و یاد حسین افتادم
روضه را اسم حسین است که دردآور کرد

با گریزی دلم از حجره به گودال رسید
نیزه ی در دهن شاه مرا مضطر کرد

بدنی رفت به بام و بدنی ماند زمین
لشگری نیّت غارت ز تنی بی سر کرد

بدنی دست نخورد و بدنی پا خورده
بدنی را سم ده اسب پریشان تر کرد

یکی عمامه،یکی خود،یکی شال و عبا…
ساربان هم هوس بردن انگشتر کرد

شاعر؟؟؟؟


تعداد بازديد : 207
یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف