شهادت امام جواد ع - 5

شهادت امام جواد ع - 5

شهادت امام جواد ع - 5

شهادت امام جواد ع - 5

شهادت امام جواد ع - 5
شهادت امام جواد ع - 5
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام جواد(ع)-شهادت خواهر نداشتم که پرستاری ام کند مادر نداشتم که مرا یاری ام کند این بی كسی خلاصه به بی مادری نشد بابا نبود رفع گرفتاری ام ک�

امام جواد(ع)-شهادت

 

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند

مادر نداشتم که مرا یاری ام کند

این بی كسی خلاصه به بی مادری نشد

بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

تنها جفای همسر من قاتلم نشد

اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد

نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند

همراه دست و پا زدنم هلهله کنان

با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند

در خانه ام محاصرۀ دشمنان شدم

یک یار نیست تا که علمداری ام کند

دیگر کسی به داد دل من نمی رسد

باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند

سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد

هادی کجاست چارۀ بیماری ام کند

جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود

یاد حسین وقت بلا یاری ام کند

رأسم جدا نشد که میان اسیرها

بالای نیزه شاهد بازاری ام کند

با سُّم اسب، پیکر من آشنا نشد

خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند

نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد

یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند

طاغوت از مبارزۀ من امان نداشت

عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند

مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه

با قامت خمیده عزاداری ام کند

 

حاج محمود ژولیده


تعداد بازديد : 413
شنبه 13 مهر 1392 ساعت: 8:26
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت شب نشینان فلک چشم ترش را دیدند همه شب راز و نیاز سحرش را دیدند تاخدا سیر و سفر داشت همه شب وز اشک غرق در لاله و گل رهگذرش ر�

امام جواد(ع)-شهادت

 

شب نشینان فلک چشم ترش را دیدند

همه شب راز و نیاز سحرش را دیدند

تاخدا سیر و سفر داشت همه شب وز اشک

غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند

هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس

او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند

جلوه اش جلوه ای از نور خدا بود و ز عرش

همچو خورشید به سر تاج زرش را دیدند

همه سیراب از آن چشمۀ رحمت گشتند

سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیند

روز پرسیدن هر مسئله از علم و کمال

پایۀ دانش  و حُسن نظرش را دیدند

عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود

در جوانی همه شوق سفرش را دیدند

دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم

شعله های جگر شعله ورش را دیدند

هرکه پروانۀ شمع غم او شد هر شب

عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند

چون که شد سایه فکن نخل شهادت آن روز

همه با اشک «وفائی» ثمرش را دیدند


تعداد بازديد : 139
شنبه 13 مهر 1392 ساعت: 8:26
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت قدمش ناگهان شتاب گرفت طرفش رفت و ظرف آب گرفت آب را بر روی زمین تا ریخت در همان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سر بسته

امام جواد(ع)-شهادت

 

قدمش ناگهان شتاب گرفت

طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت

در همان لحظه قلب زهرا ریخت

روضه کوتاه نکته سر بسته

حجره تاریک حجره در بسته

جگری رفته رفته سم می خورد

قصۀ تازه ای رقم می خورد

عرش را ناله ای تکان می داد

تشنه ای روی خاک جان می داد

زهر بی تاب کردش از داخل

سوخت تا آب کردش از داخل

مثل اکبر شده ولی بهتر

ظاهر جسمش از علی بهتر

این جوان آن جوان تفاوت داشت

زخم زهر و سنان تفاوت داشت

این جوان پیکرش که سالم بود

جگرش نه سرش که سالم بود

موقع دفن لااقل سر داشت

بدنش می شد از زمین برداشت

به تنش پای نیزه باز نشد

در نهایت عبا نیاز نشد

بگذرم؟ نگذرم؟ نمی دانم

وسط چند روضه حیرانم

تا بفهمم گریز آخر را

می روم بیت های دیگر را

تشنه در آفتاب بنویسم

از زبان رباب بنویسم

آدم تشنه تار می بیند

همه جا را بخار می بیند

بدتر اینکه غبار هم باشد

یک بیابان سوار هم باشد

تازه حالا حساب کن دورش

چند تا نیزه دار هم باشد

در میان هجوم نامردان

خواهری بی قرار هم باشد

وببیند که تیر با لبخند

باز کرده هزار و نهصد و چند...

 


تعداد بازديد : 115
شنبه 13 مهر 1392 ساعت: 8:21
نویسنده:
نظرات(0)
خواهر نداشتم که پرستاری ام کند مادر نداشتم که مرا یاری ام کند این بي كسي خلاصه به بی مادری نشد بابا نبود رفع گرفتاری ام کند تنها جفای همسر من ق

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند
این بي كسي خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند
تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند
همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند
در خانه ام محاصرة دشمنان شدم
یک یار نيست تا که علمداری ام کند
دیگر کسی به داد دل من نمی رسد
باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند
سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چارة بیماری ام کند
جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود
یاد حسین وقت بلا یاری ام کند
رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاری ام کند
با سُّم اسب ، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند
نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند
طاغوت از مبارزة من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند
مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداری ام کند
شاعر : محمود ژولیده


تعداد بازديد : 157
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:15
نویسنده:
نظرات(0)
دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند از دل حساس و حق گویش مشخص میشود آ�

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق گویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

حرکت چشمان و ابرویش مشخص میشود

فرد مضروبی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود
شاعر :علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 303
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:15
نویسنده:
نظرات(0)
ناله وا جگر نزن اینقدر جگرت را شرر نزن اینقدر با صدای نفس نفس زدنت پشت در بال و پر نزن اینقدر بیشتر می زنند بر روی طشت ناله بیشتر نزن اینقدر
ناله وا جگر نزن اینقدر
 
جگرت را شرر نزن اینقدر
 

 

 
با صدای نفس نفس زدنت
 
پشت در بال و پر نزن اینقدر
 

 

 
بیشتر می زنند بر روی طشت
 
ناله بیشتر نزن اینقدر
 

 

 
پشت در هیچ کس به فکر تو نیست
 
پس سرت را به در نزن اینقدر
 

 

 
صورتت را مکش به روی زمین
 
خاک را بر قمر نزن اینقدر
 

 

 
سن و سالت نمی خورد بروی
 
آه!  حرف سفر نزن اینقدر
 

 

 
وسط کوچه ات می اندازند
 
به لب بام سر نزن اینقدر
 

 

 
عمه ات را صدا بزن اما
 
ناله یا پدر نزن اینقدر
 

 
ناله بر شاه کاظمین کجا؟
 
ولدی گفتن حسین کجا؟
 
شاعر: علی اکبر لطیفیان

تعداد بازديد : 163
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:14
نویسنده:
نظرات(0)
دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند از دل حساس و حق گویش مشخص میشود آ�

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق گویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

حرکت چشمان و ابرویش مشخص میشود

فرد مضروبی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود

شاعر :علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 115
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:12
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت در سینه دوباره ابتلا می آید غم باز به اُردوی ولا می آید دل های شکسته کاظمینی شده است اینجاست که بوی کربلا می آید

امام جواد(ع)-شهادت

 

در سینه دوباره ابتلا می آید

غم باز به اُردوی ولا می آید

دل های شکسته کاظمینی شده است

اینجاست که بوی کربلا می آید

 


تعداد بازديد : 123
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:11
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت قاتلت آشناست واویلا همسرت بی وفاست واویلا بدنت تیر می کشد، یعنی مرگ بهرت شفاست واویلا خندۀ اُمِ فضلِ ملعونه حاصل گریه �

امام جواد(ع)-شهادت

 

قاتلت آشناست واویلا

همسرت بی وفاست واویلا

بدنت تیر می کشد، یعنی

مرگ بهرت شفاست واویلا

خندۀ اُمِ فضلِ ملعونه

حاصل گریه هاست واویلا

مثل زهرا به خاک افتادی

در دلت غم به پاست واویلا

از زمانی که مادرت افتاد

در سرت غُصه هاست واویلا

آن کنیزی که می کند خنده

چه قدَر بی حیاست واویلا

فاطمه آمده به بالینت

حال، وقت عزاست واویلا

این دم آخری به یاد حسین

حجره ات کربلاست واویلا

تشنه آب هستی ای مولا

این اشاره به جاست واویلا

تشنه ای که جدا شده سر او

گُل خیرالنساست واویلا

روی خاک است با تنی عریان

کفنش بوریاست واویلا

بدنش زیر دست و پا و، سرش

به روی نیزه هاست واویلا

زخمِ بنشسته روی این سر از

ضرَبات عصاست واویلا

گریه های حزینِ یک خواهر

از چه رو بی صداست واویلا

نغمۀ یابُنَیَّ می آید

این صدا آشناست واویلا

بینِ هفتاد و دو شهید خدا

از همه این جداست واویلا

چه قدَر نیزه در بدن دارد

به تنش کهنه پیرُهن دارد

 


تعداد بازديد : 99
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:10
نویسنده:
نظرات(0)
باز هم قافیه ها سوز و نوایی دارد در این خانه سرشوق گدایی دارد زائرت تا به ابد محو حرم می ماند دیدن صحن و سرای تو صفایی دارد صاحب جود و سخا و کر

 

باز هم قافیه ها سوز و نوایی دارد
در این خانه سرشوق گدایی دارد

زائرت تا به ابد محو حرم می ماند
دیدن صحن و سرای تو صفایی دارد

صاحب جود و سخا و کرمی آقا جان
کاظمینت به خدا حال و هوایی دارد

از غم غربت تو چشم پر از نم داریم
هر که مجنون تو شد اشک و بکایی دارد

العطش گفتی و قلب همه را سوزاندی
فرد تشنه عملاً سوز صدایی دارد

مثل جدت به تو هم آب ندادند، غریب!
روضه ات بوی خوش کرببلایی دارد

بال و پرهای کبوتر شده سقف حرمت
روضه ی تو به خدا معجزه هایی دارد

حبیب باقرزاده

تعداد بازديد : 249
جمعه 12 مهر 1392 ساعت: 2:06
نویسنده:
نظرات(0)
ای چشم هایت مرهم دلها ، پیش تو باید خون جگر آمد شد درد هایش کمتر از پیشش ، هرکس که پیشت بیشتر آمد ای صورت ماه تو گندم گون ، ای مژه های چشم تو پر

ای چشم هایت مرهم دلها ، پیش تو باید خون جگر آمد

شد درد هایش کمتر از پیشش ، هرکس که پیشت بیشتر آمد

ای صورت ماه تو گندم گون ، ای مژه های چشم تو پر خون

ای عاشقت مجنون تر از مجنون ، صبر من بیچاره سر آمد

نه! درد من این نیست اینجا تو ، خیلی غریبی –درد من این است

در روضه های مجلس ما نیز ، نام تو خیلی مختصر آمد

از غربت این شهر دلگیرم ، در کاظمین بی تو می میرم

شکر خدا بوی خوش مشهد ، با کفتران نامه بر آمد

حس میکنم که سر در آورده ، باب الجواد مشهد از اینجا

با چشم تر هرکس از آن در رفت ، در این حرم با چشم تر آمد

وقتی به بالین پدر رفتی ، هی روضه ی مکشوفه میدیدی

هی روضه از روز دهم وقتی ، بابا به بالین پسر آمد

شد کربلایی شعر من حالا ، اصلاً نمیدانم چرا اما

من شک ندارم کربلایی شد ، هرکس به عشقت مفتخر آمد...


شاعر : محسن کاویانی


تعداد بازديد : 139
چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت: 23:46
نویسنده:
نظرات(0)
ای چشم هایت مرهم دلها ، پیش تو باید خون جگر آمد شد درد هایش کمتر از پیشش ، هرکس که پیشت بیشتر آمد ای صورت ماه تو گندم گون ، ای مژه های چشم تو پر

 

ای چشم هایت مرهم دلها ، پیش تو باید خون جگر آمد

شد درد هایش کمتر از پیشش ، هرکس که پیشت بیشتر آمد

ای صورت ماه تو گندم گون ، ای مژه های چشم تو پر خون

ای عاشقت مجنون تر از مجنون ، صبر من بیچاره سر آمد

نه! درد من این نیست اینجا تو ، خیلی غریبی –درد من این است

در روضه های مجلس ما نیز ، نام تو خیلی مختصر آمد

از غربت این شهر دلگیرم ، در کاظمین بی تو می میرم

شکر خدا بوی خوش مشهد ، با کفتران نامه بر آمد

حس میکنم که سر در آورده ، باب الجواد مشهد از اینجا

با چشم تر هرکس از آن در رفت ، در این حرم با چشم تر آمد

وقتی به بالین پدر رفتی ، هی روضه ی مکشوفه میدیدی

هی روضه از روز دهم وقتی ، بابا به بالین پسر آمد

شد کربلایی شعر من حالا ، اصلاً نمیدانم چرا اما

من شک ندارم کربلایی شد ، هرکس به عشقت مفتخر آمد...

شاعر : محسن کاویانی

تعداد بازديد : 135
چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت: 23:34
نویسنده:
نظرات(0)
رمق نمانده دگر در تنی که من دارم ز جور همسر نا ایمنی که من دارم برای مرد بود خانه مأمنش لیکن نه جای امن بود مسکنی که من دارم گل ریاض خلیلم ول�
 

رمق نمانده دگر در تنی که من دارم

ز جور همسر نا ایمنی که من دارم

برای مرد بود خانه مأمنش لیکن

نه جای امن بود مسکنی که من دارم

گل ریاض خلیلم ولی به عکس خلیل

شراره خیز بود گلشنی که من دارم

چنان کسی که ورا اندر آستین مار است

درون خانه بود دشمنی که من دارم

به پاکدامنیم حق بود گواه ولی

ز خون دل شده تر دامنی که من دارم

ز زهرِ دختر مأمون چنان روانم و سخت

که غیر پوست نماند از تنی که من دارم

نوای العطشم بر فلک رسد اما

در او اثر نکند شیونی که من دارم

مسلّم است که داد مرا از او گیرد

خدای دادگر ذوالمَنی که من دارم

مقیم درگه قدس رضا «مؤید» گفت

که جای أمن بود مأمنی که من دارم

شاعر : سید رضا موید

 


تعداد بازديد : 135
چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت: 23:33
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-مدح و شهادت ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد نور الهُدی، ولیِّ خدا، سید العِباد خیرالامم، محیط کرم، آسمان جود ابن الرضا، امام نهم،

امام جواد(ع)-مدح و شهادت

 

ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد

نور الهُدی، ولیِّ خدا، سید العِباد

خیرالامم، محیط کرم، آسمان جود

ابن الرضا، امام نهم، حضرت جواد

باب عطا و مظهر جود خدا تویی

 مولا تویی، امام تویی، مقتدا تویی

قرآن بُوَد ز مدح و ثنای تو شمّه ای

جز مهر تو به گردن ما نیست ضمّه ای

بحر سه گوهری گهر عرش بحر نور

کل ائمه را تو جواد الائمه ای

روح رضا، روان رضا، در وجود توست

 تا روز حشر جود اگر هست جود توست

دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت

از کودکی به عالم خلقت امامتت

از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب

دل برده از امام رضا سرو قامتت

آیینۀ جلال و جمال محمدی

 مجموعۀ تمام کمال محمدی

نامت ز کار خلق گره باز می کند

علمت به سن کودکی اعجاز می کند

مأمون چو پی به قدر و جلال تو می برد

روحش ز تن برون شده پرواز می کند

برگرد شمع روی تو پروانه می شود

 در حیرت کمال تو دیوانه می شود

علم تو را احاطه به ملک دو عالم است

ظرف وجود پیش عنایات تو کم است

با آن همه جواب مسائل که می دهی

لال از جواب مسئله ات ابن اکثم است

در کودکی به سینه علوم پیمبرت

 زانو زدند کل فقیهان به محضرت

وقتی که دست جود تو بخشندگی کند

باید کرم به خاک درت بندگی کند

مظلوم چون تو کیست کز آغاز زندگی

با دخت قاتل پدرش زندگی کند

یک عمر بود تلخ ترین زندگانیت

 تا آنکه کشت یار به فصل جوانیت

هر گه تو را به چهرۀ مأمون نظاره شد

بر غربت پدر، جگرت پاره پاره شد

روزی که عقد بست به تو دخت خویش را

سر تا به پات شعله ز داغ دوباره شد

پیوسته حبس بود به دل سوز و آه تو

 دردا که گشت خانۀ تو قتلگاه تو

پیوسته بود سوز درون، شمع محفلت

با تو چه می گذشت خدا داند و دلت

دندان نهاده روی جگر سال ها بسی

تا دخت قاتل پدرت گشت قاتلت

هر تیر غم که داشت قضا بر دل تو دوخت

 از بس که سوختی جگر زهر بر تو سوخت

یار تو مار گشت و به جانت امان نداد

یک لحظه روی خوش به تو مولا نشان نداد

بعد از حسین هیچ امامی به وقت مرگ

مثل تو ای ولی خدا تشنه جان نداد

از شعله های سوز درون سوخت حاصلت

 بگریست بر غریبی تو چشم قاتلت

عمر تو در بهار جوانی تمام شد

تشییع پیکر تو به بالای بام شد

افتاد بین کوچه تنت از فراز بام

این گونه از جنازۀ تو احترام شد

تا هست آسمان و زمین داغدار تو

پیوسته اشک دیدۀ "میثم" نثار تو


تعداد بازديد : 247
چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت: 23:24
نویسنده:
نظرات(0)
در این قبیله که سن کم و زیاد یکی ست مقام ما و غلامان خانه زاد یکی ست به چشم لیلی اگرچه مُرید بسیار است به چشم این همه مجنون ولی مراد یکی ست سوال

در این قبیله که سن کم و زیاد یکی ست
مقام ما و غلامان خانه زاد یکی ست
به چشم لیلی اگرچه مُرید بسیار است
به چشم این همه مجنون ولی مراد یکی ست
سوال کردی و دیدند بی سوادند وُ
جواب دادی و دیدند با سواد یکی ست
همه کریم و همه مهربان و دست به خیر
ولی برای گدایان فقط جواد یکی ست
***
همیشه خانه ی ارباب خانه ی فُقَراست
کریم بودنتان هم بهانه ی فُقَراست
کبوتران حرم سمت آن کسی رفتند
که فکر نان شب و آب و دانه ی فُقَراست
همیشه رسم بر این بوده که قسم بدهند
"تورا به جان جوادت" ترانه ی فُقَراست
به نور چهره ی ارباب و نان و عشق خُوشیم
عجب شبی ست! شب شاعرانه ی فُقَراست
چقدر خوب هزار و چهارصد سال است
که کوله بار غمت روی شانه ی فُقَراست
***
نماز خواندن تو پای سرو دیدنی است
وَ میوه ای که پس از آن رسیده چیدنی است
خدا به سنّ ِ کَمَت علمِ صد برابر داد
قضیّه ی تو و آن توطئه شنیدنی است
تو یوسفانه از این در عبور خواهی کرد
کبوتر از قفس بسته هم پریدنی است
" چو یار ناز نماید شما نیاز کنید "
که ناز اهل سخاوت فقط خریدنی است
به یاد مادر پهلو شکسته افتادی
صبور باش که آن منتقم رسیدنی است

 

حمیدرضاکامرانی


تعداد بازديد : 135
جمعه 05 مهر 1392 ساعت: 6:32
نویسنده:
نظرات(0)
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

 

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

علی اکبر لطیفیان

تعداد بازديد : 321
شنبه 29 تیر 1392 ساعت: 12:01
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مدح امام جواد (ع) _ حسن لطفی باز شبیه شب بارانی ام زاده ی دریایم و طوفانی ام مثل اویس از قرن

باز شبیه شب بارانی ام

زاده ی دریایم و طوفانی ام

مثل اویس از قرن آواره ام

در پی یاران خراسانی ام

عاشقی ام را همه فهمیده اند

مهر شده مهر به پیشانی ام

دست نسیم است سر گیسویش

دست خودم نیست پریشانی ام

ابروی او نورٌ عَلی نور شد

عاشق این طاق چراغانی ام

داده جنون هستی من را به باد

روز نخستی که شنیدم جواد

می چکد از کنج لبانم شراب

خانه ات آباد خرابم خراب

سنگ تراشی دل سنگم گرفت

تیشه زد و ساخت از آن دُر ناب

شانه زد و یکسره دل ریخت ریخت

در خم آن گیسوی پر پیچ و تاب

وای اگر دست تو افتد دلم

فارقم از روز حساب و کتاب

جاذبه ی محض مرا نور کن

حضرت خورشید به جانم بتاب

جذبه ی پیغمبر اُمّی جواد

ای به ابی انت و اُمی جواد

نیست فقط روز مبادا کریم

هست همه روز و شبم با کریم

یاد گرفته است که بر هیچ کس

رو نزند این دلم الا کریم

هر چه گره بیشترم می زند

می شود این فاصله ها ... تا کریم

خواهش ما جرعه ای از آب بود

داد ولی پهنه ی دریا کریم

بس که در بسته زدم خسته ام

باز نشد هیچ در امّا کریم

در نزده در به روی ام باز کرد

باز همین طایفه اعجاز کرد

فیض مسیحایی ات عیسی بَرَد

دست به دامان تو موسی برد

از همه دل می برد آقای ما

بیشتر از حضرت زهرا برد

روی پرش لطف کن و پا گذار

رتبه ی جبریل به بالا برد

شکر برات حرم آخر رسید

ناله ی مجنون دل لیلا برد

بال بده تا حرم کاظمین ...  

با نفس وای حسینم ... حسین

مثل همیشه دم ایوان طلا

نام تو شد نام تو سوگند ما

نام تو گفتم و باران گرفت

خیس شد از گریه ی ما صحن ها

پنجره فولاد گره باز کرد

از من افتاده به لطف شما

مثل همیشه دم باب الجواد

حاجت ما بود که آقا رضا ...

... جان جوادت ببرم کاظمین

تا که بخوانیم به پایین پا ...

..." آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده "

وای اگر غصه ی مادر نبود

حال تو اینقدر مکدر نبود

مثل حسن شد جگر ریز ریز

حیف که بالین تو خواهر نبود

کاش زمین آب نمی ریختند

حیف به جز خنده پسِ در نبود

سخت کشیدند تو را روی بام

وای اگر بام کبوتر نبود

شکر خدا قسمت تو بام شد

گودی و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره ات خون نریخت

حرمله در لحظه ی آخر نبود

شکر خدا پیش نگاهت ز بام

بر سر نیزه سر اصغر نبود

شکر خدا پیکرت عریان نشد

زیر سم اسب پریشان نشد


تعداد بازديد : 181
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:05
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-مدح و مناجات و شهادت ای کرامت سائل صحن و سرایت یا جواد ای سلامت جود بر جود و عطایت ی

امام جواد(ع)-مدح و مناجات و شهادت

 

ای کرامت سائل صحن و سرایت یا جواد

ای سلامت جود بر جود و عطایت یا جواد

ای که بارد جود از دست گدایت یا جواد

ای صفای دل حریم با صفایت یا جواد

ای دوای دردمندان خاک پایت یا جواد

دوست و دشمن کند مدح و ثنایت یا جواد

ای کرم داران، درم داران، گدای کوی تو

حسن کلّ انبیا در طلعت دلجوی تو

خوی احمد، خوی حیدر، خوی زهرا، خوی تو

نخل طوبی سایه ای قامت دلجوی تو

چشم خلقت، دست خلقت، روی خلقت، سوی تو

کعبه ی جان همه دار الولایت یا جواد

در جمال بی مثالت ای عزیز مرتضی

می توان روی خدا را دید با چشم رضا

نیست خالی آنی از نور تو دامان فضا

حکمرانی می کنی هم بر قدر هم بر قضا

سجده آورده است بر خاک درت صبر و رضا

ای رضای حضرت حق در رضایت یا جواد

آفتاب چشم خورشید ولایت کیست تو؟

آسمان جود و دریای عنایت کیست تو؟

مشعل پیوسته تابان هدایت کیست تو؟

صورت حق را فروغ بینهایت کیست تو؟

کلک صنع کبریا را طرفه آیت کیست تو؟

جز خدا نتوان کسی گوید ثنایت یا جواد

کودکی بودی که نور از دانشت عالم گرفت

علم از فیض تو فیض عیسی مریم گرفت

دست حیرت بر لب خود زاده ی اکثم گرفت

دید در ظاهر تو طفلی رتبه ات را کم گرفت

پنجه ی نطق تو حلقوم ورا محکم گرفت

گشت مبهوت کلام دلربایت یا جواد

پور اکثم لب چو بگشایی اسیرت می شود

قدرت مأمون عّباسی حقیرت می شود

علم مدیون کلام دلپذیرت می شود

نور هم پروانه ی روی منیرت می شود

هر نفس یک وحی از حیّ قدیرت می شود

وحی بارد از کلام جانفزایت یا جواد

اهل دانش مخزن علم خدایت خوانده اند

اهل بینش وجه ذات کبریایت خوانده اند

اهل دل اهل ولا روح دعایت خوانده اند

اهل جود اهل کرم بحر عطایت خوانده اند

دوست داران رضا ابن الرّضایت خوانده اند

سیّدی ابن الرّضا جانم فدایت یا جواد

هست و بود بضعه ی پاک پیمبر کیست تو

دُرّ دریا و دریای سه گوهر کیست تو

آسمان جود را پیوسته محور کیست تو

آل عمران، نور و فرقان، حمد و کوثر، کیست تو

دست داور، روی احمد، نجل حیدر، کیست تو

بسته دل بر پنجه ی مشکل گشایت یا جواد

ای غبار کاظمینت آبرو را آبرو

ای محمّد هم به نام و هم به خلق و هم به خو

ای نهاده مهر گردون بر در صحن تو رو

من به خلوتخانه ی دل با تو دارم گفتگو

در کناری مرغ روحم پر زند از چار سو

تا که گردد طایر صحن و سرایت یا جواد

ای که بی حرز تو مأمون از بلا ایمن نبود

ای که بی مهر تو حتّی خوار در گلشن نبود

ای که بی مهرت فلک را آه در دامن نبود

پاسخ مهر تو زهر کینه ی دشمن نبود

اجر تو در حجره ی در بسته جان دادن نبود

کشت از بیگانه بدتر آشنایت یا جواد

ناله کردی تا پرید از لانه مرغ جان تو

درد بودی پای تا سر درد شد درمان تو

ای فدای چشم گریان و دل سوزان تو

عالمی شوزند با یاد لب عطشان تو

چشم قاتل هم به وقت مرگ شد گریان تو

چون نگردید چشم یاران در عزایت یا جواد

ریخت جای آب یارت عاقبت آتش به کام

گشت عمر حضرتت با ماه ذیقعده تمام

بر تو و بر غربت و بر کام عطشانت سلام

این شنیدم جسم پاکت اوفتاد از روی بام

ماند جسمت بر زمین ای زاده ی خیر الانام

ریخت سیل اشک «میثم» از برایت یا جواد


تعداد بازديد : 201
پنجشنبه 02 خرداد 1392 ساعت: 13:48
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-ولادت و شهادت باده را تا آخرش سر می کشم آسمانی می شوم پر می کشم همچو مِی می خواست

امام جواد(ع)-ولادت و شهادت

 

باده را تا آخرش سر می کشم

 آسمانی می شوم پر می کشم

 همچو مِی می خواستم یک دل شوم

 با اجازه، گر شود، دعبل شوم

 او پدر را می ستاید من پسر

 او ز جان گفت است من هم از جگر

 لیک شعر ما کجا آقا کجا

 ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا

 ما کجا و صحبت از مدح امام

 سیر تا خورشید روی پشت بام؟

 ما کجا و باده های سلسبیل

 دست ما کوتاه خرما بر نخیل

 سائلی بودم که تو ره دادی ام

 من مریض عشق، مادرزادیم

 لکنتم را رفع کن در این رسا

 باز می گویم که لا اُحصی ثنا

 ای تو آقازادۀ خورشید طوس

 روح و جان حضرت شمس الشموس

 گوشه ای ز آب لبت نهر رجب

 حوض کوثر! سید عالی نسب!

 السلام ای حضرت باب المراد

 باب حاجات تمام این بلاد

 یا رئوف بن رئوف بن رئوف

 یا کریم و یا جواد و یا عطوف

 ای به گهواره مسیحا را امام

 ای مسیح بن مسیحا! السلام

 شد مسیحا خاکبوس بر درت

 مریم عذرا کنیز مادرت

 بی سبب لیلا به تو مجنون نشد

 بی سبب روی تو گندم گون نشد

 التماس چشم چشمه سارها

 برکت و روزی گندم زارها

 سفره های نان به زیر دین توست

 رنگ گندم ها از این رو عین توست

 برکت از میلاد تو لبریز شد

 عشق لایزرع چه حاصل خیز شد

 کار مژگان بلندت شد شکار

 از دل صیدت درآوردی دمار

 دل به یک لحظه شود تسلیم تو

 امر کن تا جان شود تقدیم تو

 پیشکش بر غمزه، سر آورده ام

 زخم می خواهم، جگر آورده ام

 زخم تو کار مسیحا می کند

 زخم تو دردم مداوا می کند

 السلام ای درد و درمان رضا

 السلام ای وصلۀ جان رضا

 بوسه بر کفش تو زد یک پیرمرد

 می گرفت از روی نعلین تو گرد

 گرد کفشت خاک یا این که زر است

 سرمۀ چشم علی جعفر است

 دستخط آمد برای تو ز طوس

 نامه را بر دیده بگذار و ببوس

 نامه شرح غصه ی هجران توست

 شرح دلتنگی بابا جان توست

 میوۀ قلب پدر عمرت بلند

 سر سلامت باشی از شر و گزند

 شد دلم تنگ و ز دوری تو چاک

 یا جواد بن علی روحی فداک

 کاش بابای تو در آن حجره بود

 زهر بود و جسم تو زرد و کبود

 یک کبوتر پر شکسته در قفس

 سخت تا کام تو می آمد نفس

 پشت در کف بود و سوت و هلهله

 در میان آسمان ها زلزله

 بین حجره بال و پر می خورد زخم

 تشنه بودی و جگر می خورد زخم

 تشنه بودی آب را بر خاک ریخت

 خاک بر روی سرش افلاک ریخت

 قلب بابای خراسانی شکست

 دیده ات را دست زهرا تا که بست

 باز هم بی احترامی بر امام

 می شود تشییع جسمت تا به بام

 کاش می بردند جسمت با عبا

 ای علی اکبر به روی بام ها


تعداد بازديد : 143
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:52
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-مناجات خون شد از غم دلِ خدا جویم درد بسیار و نیست دارویم می فشانم سرشك و می گویم ی

امام جواد(ع)-مناجات

 

خون شد از غم دلِ خدا جویم

درد بسیار و نیست دارویم

می فشانم سرشك و می گویم

یا جواد الائمه ادركنی

سینه ای پُر شرار دارم من

دل و جانی فكار دارم من

دو جهان با تو كار دارم من

یا جواد الائمه ادركنی

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راهِ من منتهی به چاه شده

یا جواد الائمه ادركنی

خسته و دلشكسته و زارم

گره افتاده است در كارم

جز به كویت كجا پناه آرم؟

یا جواد الائمه ادركنی

ای كه روح عبادتی ما را

عذر خواهِ قیامتی ما را

جانِ زهرا عنایتی ما را

یا جواد الائمه ادركنی

تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جواد الائمه ادركنی

دردِ من را دوا كنی چه شود؟

حاجتم را روا كنی چه شود؟

قسمتم كربلا كنی چه شود؟

یا جواد الائمه ادركنی

عزت عالمین می خواهم

نجف و كاظمین می خواهم

طوفِ قبر حسین می خواهم

یا جواد الائمه ادركنی

من كه چون شمع بر فروخته ام

از غم غربت تو سوخته ام

چشم بر رحمتِ تو دوخته ام

یا جواد الائمه ادركنی

همسرت كرد نامراد تو را

ساخت مسموم از عناد تو را

ای كه خوانده پدر جواد تو را

یا جواد الائمه ادركنی


تعداد بازديد : 405
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:51
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف