شب عاشورا - 3

شب عاشورا - 3

شب عاشورا - 3

شب عاشورا - 3

شب عاشورا - 3
شب عاشورا - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محمود ژولیده امام حسین(ع)-شب عاشورا این جا به پشت خیمه صداها چه آشناست آری صدا صدای مناجات کربلا

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

این جا به پشت خیمه صداها چه آشناست

آری صدا صدای مناجات کربلاست

امشب شب نماز و مناجات و گریه است

فردا زمان، زمانِ ملاقات با خداست

از خیمه ای صدای تلاوت رسد به گوش

این صوت دلنوازِ علی اکبر از کجاست؟

سوز و دعا و آه و نوا از کجا رسد؟

گویی حسینِ فاطمه در حال التجاست

انگار این وداع شب آخر است و بس

از هر کسی سراغ کنی، کار او دعاست

امشب میان خیمه و سجاده و حرم

فردا به خون و خاک، سلیمان کربلاست

عباس، در قنوت شبش آرزو کند

یا رب مرا ببخش اگر آب پر بهاست

سجاد در دعا چه طلب از خدا کند

یا رب! تنِ نهیف من افسوس مبتلاست

زینب دعای نیمه شبش جز حسین چیست؟

تنها نه بر حسین که بر آل مصطفاست

گاهی صدای گریۀ یک شیرخواره است

لالای دختری ست، چه دردانه، خوش صداست

این نازدانه ها که دل از خیمه برده اند

یا رب قنوتشان چه غریبانه، با حیاست

اصحاب، آن طرف همه مشغول ناله اند

گویی حبیب، فکر کسی پشت خیمه هاست

گویی به گوش زینب کبری رسیده است

فردا حسین یکّه و تنها به نینواست

اصحاب، آمدند به دلداریِ حرم

انگار زینب از سخنی سخت در نواست

فردا مگر حسینِ من ای قوم! بی کس است

این گونه از غریبیِ خود شکوه اش چراست؟

گفتند: یا عقیله! خدا صبرتان دهد

فردا که گفته یکّه و تنها امام ماست؟

ای دختر بتول! مگر مرده ایم ما؟

جان های ما همه قربانی شماست

این گونه گریه های شما را ندیده ایم!

والله دیدنِ غمتان ننگ این سپاست

بانوی ما! خدا نکند بی حسین شوی

جان های ما فدای عزیزان مرتضاست

ما را هزار بار اگر سر جدا کنند

این مرگ در رکاب حسین آرزوی ماست

حالا که هست، صحبت احلی من العسل

زیباترین سخن به لب ابن مجتباست

این گونه است مردن شیرین تر از عسل

حالا زمان پَر زدنِ ما سویِ خداست

این صحنه ای ست از شب زیبای کربلا

حالا وظیفه چیست؟ که مشتاق کربلاست؟

ما را برای کرب و بلا آفریده اند

یعنی حسین منتظر ما به نینواست


تعداد بازديد : 225
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:35
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار امام حسین(ع)-شب عاشورا-یاران حضرت حجـاج کربلا کـه ز کعبـه سـلامشان صحرای سرخ خون

امام حسین(ع)-شب عاشورا-یاران حضرت

 

حجـاج کربلا کـه ز کعبـه سـلامشان

صحرای سرخ خون شده بیت‌الحرامشان

پــرواز می‌کننــد بــه دور امـامشان

لبریـز گشته کاسـۀ صبــر تمـامشان

در انتظار صبح گرفتند سـر بـه کف

از شوق مرگ بر لبشان خندۀ شعف

جون و زهیر و عابس و ضرغامه و حبیب

آمـاده تـا شونـد سراپـا به خون خضیب

بر خود زدند تـا دل دریـای خون نهیب

از دست داده در پی ایثـار جان، شکیب

خالی ز خویش و پر ز عطش بود جامشان

در عیـن سجـده حـال و هـوای قیامشان

ناگـه امام، غنچـۀ معجزنمـا گشود

با بهتـرین خطابـه خداوند را ستود

آنگاه رو به جـانب انصـار خود نمود

کای بر وفا و غیرت و ایثارتان درود!

ای عمـر جاودانـۀ دنیـا حقیرتــان

چشمی ندیده در همه عالم نظیرتان

اینجا حسین و مکتب خون و شهادت است

میـدان جان‌نثـاری و عشق و ارادت است

در بحر خون شنای شهادت عبادت است

بـر رهـروان عشق، شهـادت ولادت است

اینجا عروج ما همه در خون تپیدن است

جـان دادن و جمـال خداونـد دیدن است

اینجـا بغـل گشـوده شهادت برایتـان

اینجـا بــود کنــار خداونـد جایتــان

خون خداست در یم خون، خونبهایتان

لبخنـد می‌زنـد بـه خـدا زخم‌هایتان

یا سینه را به تیغ شهادت سپر کنید

یا اینکه مخفیانه از اینجـا حذر کنید

اینجا سخن ز نوک سنان و سر من است

اینجا برهنه روی زمین پیکر من است

اینجـا هـزار‌پـاره تـن اکبــر من است

اینجا قرارگـاه علـی اصغــر من است

این راه مکه، این ره شامات، این عراق

مـا تشنـۀ وصـال خداییـم، الفـراق!

آن عاشقان جان به کفِ سخت، سخت‌کوش

آمد ز فرق تا به قدم خونشان به جوش

برخواست از حقیقت‌تان بر فلک خروش

گفتند: ای به راه غمت نیشِ نیزه، نوش!

شمشیر مرگ بـا تـو حیـات مکرر است

عمری که بی‌تو باشد، از مرگ بدتر است

مـا لـذت زمانـه نخـواهیم بی‌حسین

در عرش، آشیانه نخـواهیم بی‌حسین

در چشم نور، خانه نخواهیم بی‌حسین

ما عمر جاودانـه نخـواهیم بی‌حسین

عباس گفت: یوسف زهرا! چرا رویم؟

ای کعبۀ امید! از این در کجا رویم؟

ریحـانه‌هــای دامــن گلخانــۀ عقیــل

گفتند: ای بـه دامن تـو قدسیـان دخیل

عزت اگـر نه خـار تـو گـردد، شود ذلیل

ما زندگی کنیم و تو در موج خون، قتیل؟

ما را به سینه زخم تو خوش‌تر ز مرهم است

حتـی بهشت بی‌گــل رویـت جهنـم است

یک‌سو حبیب جست ز جا گفت سیدی!

بـا پاره‌هـای آتـش دل آتشــم زدی

مـا خـار راه تـو، تـو عزیـز محمّـدی

ماییم جان‌نثـار تـو، تو جان احمدی

هفتـاد بـار اگـر که بمیـرم برای تو

برخیزم و دوباره کنم جان فدای تو

فریاد زد زهیر که ای عرش را مدار

سوزم اگر که بعـد شهادت هزار بار

خاکسترم به باد رود سوی کوهسار

گردم دوباره زنده به اعجاز کردگار

سرافکنم دوباره به پای تو یا حسین!

جانـم هـزار بـار فـدای تو یا حسین!

ای حامیان آل علی! جـان فدایتان

آغوش گرم حضرت معبود، جایتان

در گوش جـان مردم عالم ندایتان

اینک زنـد حسین، دوباره صدایتان

خیزیـد بـاز در ره او جـان فـدا کنید

خود را دوباره هدیه به خون خدا کنید

خیل ستمگران که دم از جنگ می‌زنند

بـر پیکـر امـام شمــا سنـگ می‌زنند

از خون سر به ماه رخش رنگ می‌زنند

گرگان کوفه بـر بدنش چنگ می‌زنند

ای خفتگان وادی خون کو قیام‌تان؟

بـر نیـزه رفـت رأس منیـر امام‌تان

ای خـون سیدالشهـدا خون‌بهایتان

ای بـر فــراز قلـۀ تــاریخ، پایتـان

خورشیدِ قرن‌ها سرِ از تن جدایتان

بایـد حسیـن آیـد و گوید ثنایتان

تا حشر، قـامت شهدا بـر شما خم است

سرسبز با ثنای شما نخل «میثم» است


تعداد بازديد : 249
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
علی کبیری امام حسین(ع)-شب عاشورا شب است و خیمه ها از تاب رفته به پشت ابرها مهتاب رفته صدای پای

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

شب است و خیمه ها از تاب رفته

به پشت ابرها مهتاب رفته

صدای پای عباس است این جا

که چشم کودکان در خواب رفته

***

در این سو آسمان مهتاب بار است

در آن سو آسمانی تار تار است

در این سو مادری بی تاب فرزند

در آن سو حرمله فکر شکار است

***

رباب است و دلی در خون تپیده

پر از دلشوره، از هستی بریده

چرا می بوسد امشب حلق اصغر

بمیرم باز هم کابوس دیده

***

خدا در دست سقا نهر داده

به چشمش جمع ناز و قهر داده

بیاد چشم هایش حرمله باز

تمام تیرها را زهر داده

***

شب است و گفت کم کم خواهرش را

وصّیت های زهرا مادرش را

ز طرز خنده های شمر، پیداست

که امشب تیز کرده خنجرش را

***

من و راهی که پر سوز و گدازه

تو و غم های تشییع جنازه

خدایا می زنند انگار آن سو

همه بر پای مرکب نعل تازه

***

ببین آتش زدی خاکسترت را

تماشا کن نگاه آخرت را

مرا کشتی بیا امشب برون آر

تو از انگشت خود انگشترت را


تعداد بازديد : 235
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
حجت الاسلام نیّر تبریزی امام حسین(ع)-شب عاشورا گفت: ای گروه هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رو

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

گفت: ای گروه هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما
ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر
نتوان نهاد پای به خلوت­سرای ما
تا دست و رو نشست به خون می نیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز
شیرافکن است بادیه ی ابتلای ما
هم­راز بزم ما نبوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آن­که با هوس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوت سرای قدس
آراسته ست بزم ضیافت برای ما
برگشت هر که طاقت تیر و سنان نداشت
چون شاه تشنه کار به شمر و سَنان نداشت


تعداد بازديد : 455
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:17
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار امام حسین(ع)-شب عاشورا-یاران حضرت ما همه بندۀ آزاد تو هستیم حسین هر چه جز عهد تو

امام حسین(ع)-شب عاشورا-یاران حضرت

 

ما همه بندۀ آزاد تو هستیم حسین

هر چه جز عهد تو دیدیم، شکستیم حسین

ما همان یار قدیمیم که از صبح الست

همه در عالم زر با تو نشستیم حسین

آن زمانی که نه دل بود و نه ما خلق شدیم

قید جان را زده و دل به تو بستیم حسین

ما می وصل تو با دست خدا نوشیدیم

تا دم مرگ همه باده‌پرستیم حسین

مستی بادۀ جنت چه کند با دل ما

ما که از آب دم تیغ تو مستیم حسین

دست عباس علمدارت اگر قطع شود

ما برای تو سراپا همه دستیم حسین

گو دو صدبار سر از پیکر ما بردارند

ما همینیم، همینیم که هستیم، حسین

پیش زهرا و علی روز جزا شاهد باش

رشتۀ عهد تو هرگز نگسستیم حسین

تو همان روی خدایی که ز ما دل بردی

ما همان بندۀ پیمان الستیم حسین

تا که با قامت جان پیش تو تعظیم کنیم

عاشق ترک تن و ترک سَر استیم حسین

وصف ما تا ابدیت سخن «میثم» توست

که ز هر دام، به توفیق تو رستیم حسین


تعداد بازديد : 231
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:16
نویسنده:
نظرات(0)
حبیب الله موحد امام حسین(ع)-شب عاشورا ای خدا با تو من امشب سر سودا دارم شوق دیدار تو در صحنۀ ف

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

ای خدا با تو من امشب سر سودا دارم

شوق دیدار تو در صحنۀ فردا دارم

تا كه جاوید بماند به جهان دین نبی

بهر قربانیِ او اكبر زیبا دارم

تا كنم پیروی از آن پدر مظلومم

بهر شق القمری حامی و سقا دارم

تا كنم شاد دل فاطمه و قلب حسن

طفل شش ماهه و هم قاسم رعنا دارم

تا كه رونق بدهم مستی بازار غمت

خواهر خون جگر و زینب كبری دارم

دخت ویرانه نشین و پسر بیماری

بهر ماندن وسط آتش اعدا دارم

نیمه جانی ز عطش مانده به پیكر بهرِ-

-نیزه و سم ستور این دل صحرا دارم

هر كه خواهد كه غنیمت ببرد گو آید

كهنه پیراهن و انگشتر اعلا دارم

سر اگر هست فقط در ره تو از بهرِ-

-نیزه و مطبخ و هم دیر نصاری دارم

بهر جانبازی در راه تو تا فردا ظهر

ناله و زمزمه و شیون و غوغا دارم


تعداد بازديد : 285
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:16
نویسنده:
نظرات(0)
مجتبی حاذق امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا گریه در گریه اشک هایم را بی دریغ عاشقانه می خو

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

گریه در گریه اشک هایم را

 بی دریغ عاشقانه می خواهم

با من امشب کمی صمیمی باش 

من فقط یک بهانه می خواهم

 

یک بهانه است این که می گریم

 تا کمی در کنار من باشی

بیقراری برای من سخت است

 تا شما بی قرار من باشی

 

آخرین شب رسیده انگاری

 در کنارت نشسته ام... شاید؟!

آی دنیای بی وفایی ها

 دل به فردات بسته ام، شاید...

 

آسمان خسته است می دانم 

چون زمین گیرتر ز دیشب شد

آخرین شب رسیده انگاری

 خواهرت پیرتر ز دیشب شد

 

خیره گشتی دوباره بر شمشیر

 زیر لب شعر اشک می خوانی

راستش را بگو تو ای داداش 

چند ساعت برام می مانی؟!

 

هر چه تیر است مال چشمانت 

هر چه آتش برای دامن هاست

بعد غربت چه چیز ممکن نیست؟! 

شعله ها آشنای دامن هاست

 

بگذریم از هزار و یک ماتم

 خیمه ها در سکوت ناپیداست

_ زینبم یک کمی تحمل کن

 روز آغاز تو همین فرداست


تعداد بازديد : 233
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:15
نویسنده:
نظرات(0)
وحید قاسمی امام حسین(ع)-شب عاشورا چه شب شاعرانه ای داری!؟ قلم و باده و رطب داری شب شعر بلند عاش

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

چه شب شاعرانه ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشوراست

غزل بندگی به لب داری

 

چه شب عاشقانه ای داری!؟

گوشه ای با خدا؛ برادر من

غبطه خوردم به سجده های شما

التماسِ دعا برادر من

 

نه حسینم! قرارمان این نیست

من بمانم، ولی شما بروی

نه حسینم! نمی شود بی من

ته گودال پر بلا بروی

مادرم گفته دورتان باشم

مادرانه شبیه پروانه

تو مرا پیر می كنی آخر

با همین گریه ی غریبانه

 

از همان كودكی اسیر توأم

بی جهت اسوه ی وفا نشدم

به خدا بعد ازدواجم  نیز

لحظه ای از شما جدا نشدم

 

خواستگارانِ من كه یادت هست؟

بینشان عشق تو مُقدم بود

با تو بودن؛ همیشه و همه جا

شرط اصلیِ ازدواجم بود

 

شب عقدم به شوهرم گفتم:

از حسینم مرا جدا نكنی!؟

غیر‍ «أُخت الحسین» عبدالله

اسم دیگر مرا صدا نكنی!؟

 

حرف رفتن نزن عزیز دلم

جگرم را به درد آوردی

به زمین می زند مرا غمِ تو

كمرم را به درد آوردی

 

چه شده!؟ خیره ای به معجر من؟

تو خودت مكه هدیه ام دادی

چادرم خاكی است، می دانم

نكند یاد مادر افتادی؟

 

مُردم از غصه، هی نگو فردا

غرقِ خون در میانِ گودالم

چه شده!؟ جان من چرا امشب

پرس و جو می كنی ز خلخالم؟


تعداد بازديد : 273
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:14
نویسنده:
نظرات(0)
حسن لطفی امام حسین(ع)-شب عاشورا بیا که گریه کنم لحظه های آخر را بخوان ز چشم ترم حال و روز خوا

امام حسین(ع)-شب عاشورا

  

بیا که گریه کنم لحظه های آخر را

بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح

بنالم از سر شب روضه های مادر را

پرید خواب رباب از خیال حرمله باز

گرفته است به چادر گلوی اصغر را

خدا کند که بمیرم در این شب و فردا

که روی نیزه نبینم سر برادر را

خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم

به زیر بوسۀ نیزه تن مطهر را

خدا کند که نبینم به روی طشت طلا

جسارت نوک چوب و لبان پرپر را

خدا کند که نبینم به زیر آتش و دود

به دست قاتل تو پاره های معجر را


تعداد بازديد : 263
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:14
نویسنده:
نظرات(0)
جواد حیدری-حضرت سیدالشهدا علیه السلام-شب عاشورا شب است وبوی جدایی زکربلا آید صدای ناله زینب زنینوا

شب است وبوی جدایی زکربلا آید

صدای ناله زینب زنینوا آید

صدای خواندن قرآن زحنجر اکبر

برای دفعه آخر چه با صفا آید

هنوز ماه مدینه محافظ حرم است

کنار خیمه طفلان صدای پا آید

نشسته با نوی مظلومه با برادر خود

سخن زغربت وهجران زآن سرا آید

هر آنچه داشت هراسش،همیشه،خواهد دید

امان زلحظه فردا که پر بلا آید

دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند

که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنوز یار نرفته چنین پریشان است

چه می کند که سر او او به نیزه ها آید

 

پایگاه رضیع الحسین (ع)


تعداد بازديد : 157
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:02
نویسنده:
نظرات(0)
سید رضا موید-امام حسین علیه السلام-شب عاشورا خدا کند نرود امشب و سحر نشود که روز ما زشب تار تیره ت

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

که روز ما زشب تار تیره تر نشود

چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

خدا کتد که که به حشر انتها شود امشب

که حشر واقعه کربلا دگر نشود

شب اسارت پرده نشین خاص خداست

چه می شود که اگر صبح پرده در نشود

شب شهادت نوباوگان فاطمه است

خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود

خدا کند نرود امشب و نیاید صبح

که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود

خدا کند نشود صبح باز تا زینب

زداغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود

خدا کند نشود صبح این شب عاشور

که یادگار حسن را کفن ببر نشود

خدا کند نشود صبح تا گلوی علی

نشان تیر دستم در کف پدر نشود

خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار

ویا هرانچه زند تیر کارگر نشود

شب وداع علی اکبر است با لیلی

وداع مادر و فرزند مختصر نشود

گمان به مردن لیلی بود زداغ علی

خدا کند که زداغ پسر خبر نشود

خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا

به خاک و خون تن عباس غوطه ور نشود

سر حسین ز پیکر جدا شود فردا

خوش است ظلمت امشب بگو بسر نشود

خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب

خیام ال علی طعمه شرر نشود

ولی اگر نبود آب خون این شهدا

نهال دین خداوند بارور نشود

قیام حق به قیام حسین پیوند است

قیام حق نشود این قیام اگر نشود

فراق کربلامی کشد مؤید را

مگر جوار پدر قسمت پسر نشود

 

پایگاه رضیع الحسین (ع)


تعداد بازديد : 355
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:02
نویسنده:
نظرات(0)
غلام رضا سازگار-امام حسین علیه السلام-شب عاشورا منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب شب عاشور یا غو

 

منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب
شب عاشور یا غوغای روز محشر است امشب
کنار یکدگر جمعند هفتاد  و دو قربانی
سخن از بذل جان و صحبت از ترک سر است امشب
برادر را مباد از خواب بیدار کنی زینب
که او را سر به روی دامن پیغمبر است امشب
ز جا خیز و سپند دل به مجمر دود کن لیلا
که بر پا صوت قرآن علی اکبر است امشب
زنان هاشمی آن سو روید از دور گهواره
شب شب زنده داری علی اصغر است امشب
گمانم بوی عطر فاطمه پیچیده در صحرا
که زینب تا سحر در ذکر مادر مادر است امشب
غزالان حریم آل طه العطش کمتر
خدا داند که سقا از شما تشنه تر است امشب
اذان گویید بر گلدسته های عشق ای یاران
که قاسم را سحرگاه نماز آخر است امشب
حرم چون لاله آتش زده از سوز بی آبی
سکینه از عطش چون مرغ بی بال پر است امشب
بیا ام البنین حال بنینت را تماشا کن
که هر یک را به سر شور و هوای دیگر است امشب
عبادالله را دعوت به آه وناله کن میثم
که عبدالله را شور شهادت بر سر است امشب

 

پایگاه رضیع الحسین (ع)


تعداد بازديد : 223
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 12:01
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وداع امام حسین(ع) – محمد علی بابایی آبی‌تر ذبحی از اسماعیل آبی‌تر بیاور از دامنی آبی

 اشعار وداع امام حسین(ع) – محمد علی بابایی

 

آبی‌تر

 

ذبحی از اسماعیل آبی‌تر بیاور

از دامنی آبی‌تر از هاجر بیاور

 

آبی‌تر از خون، سرخ‌تر از آسمان‌ها

جام عطش را تا لب کوثر بیاور

 

حالا «فَدَیناهُ بِذِبح ٍ… ‍» اعظمی که…

وقتش رسیده… خون ِ رنگین‌تر بیاور

 

این نیزه‌ها تا آسمان راهی ندارند

خورشید! صبر آسمان را سر بیاور

 

این روضه مکشوفه است، باید خود ببینی

از ماجرای نیزه‌ها سر در بیاور

 

پیغام دارد هدهد از خاتم‌ترین مرد:

انگشترت… انگشترت را در بیاور

 

این شعر عطر یاس کم دارد، همین جا…

در قتلگاهش اسمی از “مادر” بیاور

 

محمد علی بابایی


تعداد بازديد : 253
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:45
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرند

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر

 

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 515
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب عاشورا بگذار با تو این شب آخر به سر شود ای وای اگر که امشب زینب سحر شود هر چه ب

 

اشعار شب عاشورا

 

بگذار با تو این شب آخر به سر شود

ای وای اگر که امشب زینب سحر شود

 

هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم

از غصه ی تو دلهره ام بیشتر شود

 

ای میهمان تشنه لبم بر غریبی ات

پهلو شکسته آمده تا نوحه گر شود

 

تا آه میکشی جگرم تیر میکشد

خواهر به حال بی کسی ات خون جگر شود

 

حرف از جدا شدن بزنی لطمه میزنم

راضی نشو که زینب تو در به در شود

 

جان منی و پای تو آوردم ای حسین

تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین

 

ای یادگار مادرم ای سایه ی سرم

ای مهربان برادرم ای سایه سرم

 

ای آیه های فجر ز تو دل نمیکنم

آید هر آنچه بر سرم ای سایه سرم

 

میسوزم از شراره ی اشک تو امشب و

فردا در آتش حرم ای سایه سرم

 

پیداست از هیاهوی دشمن که خواهرت

یک امشب است محترم ای سایه سرم

 

سوگند خورده اند که سرت را جدا کنند

با تیغ و نیزه در برم ای سایه سرم

 

من بر هزار زخم تنت گریه سر دهم

تو روی نی به معجرم ای سایه سرم

 

جان منی و پای تو آوردم ای حسین

تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین

 

فردا که لحظه لحظه نفس گیر میشود

در خاک و خون عروج تو تفسیر میشود

 

از ترس، خواب هرکه ندارد ز کوفیان

فردا سر رقیه ی تو شیر میشود

 

امشب به هر کجای تنت بوسه ای زنم

فردا اسیر نیزه و شمشیر میشود

 

فردا که دست و پا بزنی زیر چکمه اش

زینب میان هلهله ها پیر میشود

 

زهرای کوچک تو همین امشب است عزیز

فردا دچار حلقه ی زنجیر میشود

 

فردا که روی نی همه سرها روانه گشت

از تیرهای حرمله تقدیر میشود


تعداد بازديد : 285
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:43
نویسنده:
نظرات(0)
اشك غم شب عاشورا و ديده ي فلك گريان است / فاطمه (س) بهر جگر گوشه ي خود نالان است زينب(س) مظلومه با چ

اشك غم
شب عاشورا و ديده ي فلك گريان است / فاطمه (س) بهر جگر گوشه ي خود نالان است
زينب(س) مظلومه با چشمان خيس اشك غم / بي قرار غربت و مظلومي جانان است
شاه آزاده ي مظلومان حسين اِبنِ علي(ع) / با لبي عطشان و سوزان قاري قرآن است
عصر فردا بدن بي كفنش در گودال / بر سرِ نيزه ي دشمن سرش آويزان است
سينه اش شكسته گردد و ببيند زينب(س) / بر تمام بدنش جاي سُمِ اسبان است
«آبان 1391 ، ذي الحجّه 1433»

 

حمید رضا گلرخی
با تشکر از آقای حمید رضا گلرخی بخاطر ارسال این شعر زیبا


تعداد بازديد : 155
سه شنبه 30 آبان 1391 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب عاشورا – روضه وداع امام حسین(ع) – محسن کاویانی طعنه های تکراری... تو مثل حضرت زهرا

اشعار شب عاشورا – روضه وداع امام حسین(ع) – محسن کاویانی

 

طعنه های تکراری...

 

تو مثل حضرت زهرا گلی علی واری

و آنقدر كه در اينجا سه تا علی داری

 

شبيه روی نبی را علی صدا كردی

غدير را... و چه ساده تو ميكنی ياری

 

دوباره‌ ای پسر خون بيا تحمل كن

هجوم طعنه و نيشی كه هست تكراری

 

ميان لشگر كوفی ببين يتيمان را

دگر ز نان و نمك هم نمانده آثاری

 

براي بارش باران هنوز ميخواهی...

...براي مردم كوفه نماز بگذاری

 

دوباره صورت و گوشی به جرم عشق علی

پس از تو ميشود آقا مكان گل كاری

 

تو ميروی و سرت را... گمان كنم... شايد...

خدا كند كه سه ساله نبيند آزاری

 

محسن کاویانی


تعداد بازديد : 1243
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 9:34
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی

 

در خیمه ها صدای خدایا بلند شد

 زینب برای پرسش آیا ؛ بلند شد

 فریاد واحسین ؛ زاعماق سینه اش

تا گشت با خبر زقضایا بلند شد

 

پرسید غرق ناله که آقا چه می شود ؟‌

تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌

 

سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی

باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی

گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود

خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی

 

انگار این عمل ؛ عمل دل به خواه توست

این تکّه از زمين نکند ؛‌ قتله گاه توست

 

امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست

زینب اسیر گریه ؛ زحال عجیب توست

حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت

مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست

 

اشکت به من اجازه آوازه می دهد

دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد

 

یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت

آری منم که زل زده ام در برابرت

از بسکه محو ذات خداوند اقدسی

اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت

 

از جان من عروج مکن روح پیکرم

حرفی مزن ز رفتن خود ؛ ای برادرم

 

خون منِ زخود شده را کم به شیشه کن

زخم فراق ؛‌کم به دل خسته ریشه کن 

یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا

با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن

 

امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین

من بی تو ؛‌ عین فرض محال است یا حسین

 

گریان ترین دیده دریایی توام

امشب اسیر غصّه فردایی توام

 گفتی زبسكه يك شبه تغیير می کنی

من نیز ناتوان ز شناسایی تو ام

 

گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا

زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا

 

گفتی تمام پیکر تو زخم می شود

از پای تا دم سر تو زخم می شود

اذنم دهي به صورت خود لطمه می زنم

بامن مگو که حنجر تو زخم می شود

 

گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این

جز تکه بوريا کفنت نیست بعد از این

 

سعيد توفيقي


تعداد بازديد : 646
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر

 

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...

بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...

 

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...

 

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

 

انگار صدای مادری دلخسته می رسید

آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

 

همراه آن صدا تمامیِّ کودکان

ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

 

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

 

دور از نگاه علمدار لشگرت

آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

 

((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))

 

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 305
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
مهلت خواستن حسين (ع) در شب عاشورا امشب اي مردم غفلت زده، مهلت بدهيد تا که «حر» سوي ره را

مهلت خواستن حسين (ع) در شب عاشورا


 

امشب اي مردم غفلت زده، مهلت بدهيد        تا که «حر» سوي ره راست ز بيراهه شود
اصغرم را بگذاريد که تا فردا صبح                    سن قربان شدنش کامل و، ششماهه شود

نام شاعر:حبيب چايچيان

 


تعداد بازديد : 289
پنجشنبه 27 مهر 1391 ساعت: 14:43
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 5
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف