اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش
اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش

اشعار شب عاشورا – روضه امام حسین(ع) – سعید توفیقی

 

در خیمه ها صدای خدایا بلند شد

 زینب برای پرسش آیا ؛ بلند شد

 فریاد واحسین ؛ زاعماق سینه اش

تا گشت با خبر زقضایا بلند شد

 

پرسید غرق ناله که آقا چه می شود ؟‌

تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌

 

سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی

باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی

گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود

خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی

 

انگار این عمل ؛ عمل دل به خواه توست

این تکّه از زمين نکند ؛‌ قتله گاه توست

 

امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست

زینب اسیر گریه ؛ زحال عجیب توست

حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت

مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست

 

اشکت به من اجازه آوازه می دهد

دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد

 

یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت

آری منم که زل زده ام در برابرت

از بسکه محو ذات خداوند اقدسی

اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت

 

از جان من عروج مکن روح پیکرم

حرفی مزن ز رفتن خود ؛ ای برادرم

 

خون منِ زخود شده را کم به شیشه کن

زخم فراق ؛‌کم به دل خسته ریشه کن 

یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا

با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن

 

امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین

من بی تو ؛‌ عین فرض محال است یا حسین

 

گریان ترین دیده دریایی توام

امشب اسیر غصّه فردایی توام

 گفتی زبسكه يك شبه تغیير می کنی

من نیز ناتوان ز شناسایی تو ام

 

گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا

زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا

 

گفتی تمام پیکر تو زخم می شود

از پای تا دم سر تو زخم می شود

اذنم دهي به صورت خود لطمه می زنم

بامن مگو که حنجر تو زخم می شود

 

گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این

جز تکه بوريا کفنت نیست بعد از این

 

سعيد توفيقي


تعداد بازديد : 645
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف