اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ
اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی خواب دیدم در این شب غربت خواب دستی عجیب و خون آلود خواب دیدم که پ

اشعار شب عاشورا – وحید قاسمی

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرند

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر

 

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 515
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف