شهادت امام کاظم ع - 6

شهادت امام کاظم ع - 6

شهادت امام کاظم ع - 6

شهادت امام کاظم ع - 6

شهادت امام کاظم ع - 6
شهادت امام کاظم ع - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت یا رب رضای من بود اندر رضای تو که اینسان اسیر بند گرانم برای تو روز و

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

یا رب رضای من بود اندر رضای تو

که اینسان اسیر بند گرانم برای تو

روز و شبم به ظلمت زندان یکی بود

هر چند روشن است دلم از ضیای تو

از بی کسی و ظلمت زندان مرا چه باک

چون مونسم تویی و منم مبتلای تو

سخت است درد غربت و هجران و انتظار

اما چه غم که سهل شود در هوای تو

از سوز زهر، جان به لب آمد مرا ولی

شادم که می‌رسم به وصال لقای تو

دیگر ز عمر سیرم و از زندگی بری

خواهم که جان خویش نمایم فدای تو

آن کنج خلوتی که برای عبادتت

می‌خواستم، نصیب شوم از عطای تو

ای حجت خدای که باب الحوائجی

دارد امید بر تو "موید" گدای تو


تعداد بازديد : 107
پنجشنبه 16 خرداد 1392 ساعت: 11:13
نویسنده:
نظرات(0)
امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت پر بسته بود... وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

پر بسته بود... وقت پریدن توان نداشت

مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت

خو کرده بود با غم زندان خود ولی

دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت

جز آه زخم های دهن باز کرده اش

در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت

آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که

اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت

زیر لگد صداش به جایی نمی رسید

زیر لگد شکست و توان فغان نداشت

با تازیانه ساخت که دشنام نشنود

دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت

هر چند میزبان تنش تخته پاره شد

هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت

دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد

دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت


تعداد بازديد : 147
پنجشنبه 16 خرداد 1392 ساعت: 11:13
نویسنده:
نظرات(0)
امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت گر چه سوز همه از آتش هجران تو بود رمز آزادی توحید به زندان تو بود دوس

امام موسی بن جعفر(ع)-شهادت

 

گر چه سوز همه از آتش هجران تو بود

رمز آزادی توحید به زندان تو بود

دوستان اشک فشانند به یاد تو ولی

خنده زن خصم گر از دیدۀ گریان تو بود

آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت

که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود

دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟

ای که هر عرش‌نشین دست به دامان تو بود

تا گریبان افق با نفس صبح شکافت

مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود

داد فرمان ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟

ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود

از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟

ای که سوز همه از سینۀ سوزان تو بود

شب تاریک که هر خانه چراغی دارد

شعلۀ آتش دل شمع شبستان تو بود

تو که بر پیکر بی جان جهان جان بودی

از چه بر تختۀ در پیکر بی جان تو بود

«میثم» دلشده را از در خود دور مکن

که گهی مرثیه خوان گاه ثنا خوان تو بود


تعداد بازديد : 69
پنجشنبه 16 خرداد 1392 ساعت: 11:12
نویسنده:
نظرات(0)
امام موسی بن جعفر(ع)-مناجات هرگاه غمت به سینه با ناز آید جان بر تن غمدیدۀ من باز آید تا صحن و رو

امام موسی بن جعفر(ع)-مناجات

 

هرگاه غمت به سینه با ناز آید

جان بر تن غمدیدۀ من باز آید

تا صحن و رواق کاظمینت با شوق

مرغ دل خسته ام به پرواز آید


تعداد بازديد : 169
پنجشنبه 16 خرداد 1392 ساعت: 11:08
نویسنده:
نظرات(0)
حسین حسینی-امام موسی ابن جعفر-مرثیه گوشه زندان كه جاي موسي جعفر نبود گوييا او يوسف صديقه اطهر نبود

گوشه زندان كه جاي موسي جعفر نبود

گوييا او يوسف صديقه اطهر نبود

روزهايش چون شب وشبهايش از شب تيره تر

جز غل وزنجير اورا همدم  وياور نبود

هر پسر از مادر خود ارث مي بايد برد

غير سيلي خوردن او را ارثي از مادر نبود

من نمي دانم كه زنجير جفا با او جه كرد

آنقدر دانم رمق ديگر بر آن پيكر نبود

عاقبت در زير زنجير گران جان مي سپرد

احتياج قاتلي چون سندي كافر نبود

بر ملاقاتي همه با شاخه گل ميروند

غيرتازيانه اورا شاخه گل ديگر نبود

تا نبيند جسم بابا را ميان سلسله

خوب شد در گوشه زندان دگر دختر نبود

واي بر حال سكينه ديد اندر قتلگاه

بر تن باباي مظلوم و غريبش سر نبود

 


تعداد بازديد : 297
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:17
نویسنده:
نظرات(0)
غلام رضا سازگار-امام موسی بن جعفر علیه السلام-مرثیه امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش نشسته گرد یتیمی

امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش

نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش

بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح

مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش

هزار حیف که از جمع نوزده دختر

یکی نبود کنار جنازه ی پدرش

انیس و مونس او بود در سیاهی شب

صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش

سیاه چال کجا طایر بهشت کجا

هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش

نیاز نیست به بندند چشم هایش را

که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش

به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست

نشان غربت فرزندهای دربدرش

شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او

درست موقع افطار پاره شد جگرش

سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر

فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش

بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او

که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش

 


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:17
نویسنده:
نظرات(0)
حسین حسینی-حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام-مرثیه اندراين گوشه زندان به لب آمد جانم ديگرامشب به بر

 

اندراين گوشه زندان به لب آمد جانم

ديگرامشب به بر مادرخود مهمانم

 

ازفراق رخ معصومه دلم تنگ شده

كاش مي شد به سر آيد شب هجرانم

 

روز وشب برمن زنداني مظلوم يكي است

بسكه بي روزن وتاريك بود زندانم

 

روزه دارم من وهرروزبه هنگام غروب

تازيانه است عوض سفره آب ونانم

 

صورتم هم چو تنم نيلي وخون آلود است

بسكه سيلي به رخ من زده زندانبانم

 


تعداد بازديد : 157
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:16
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام-مرثیه امان ازظلم هارون ستمكردار مهدي جان كه ازبيداد اوخون شد دل اخ
 

امان ازظلم هارون ستمكردار مهدي جان

كه ازبيداد اوخون شد دل اخيارمهدي جان

 

برو درشهربغداد وبگوبا سندي شاهك

كه برزندانيش كمتركند آزارمهدي جان

 

براي اينكه راحت جان به جانانش كندتسليم

غل وزنجيررا ازگردنش بردارمهدي جان

 

نديده ديده گيتي به عالم روزه داري را

كه باسيلي كند جاي غذا افطارمهدي جان

 


تعداد بازديد : 151
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:16
نویسنده:
نظرات(0)
حسین حسینی-امام موسی ابن جعفر-مرثیه بعد پيغمبر اگر خانه نشين حيدر نمي شد كنج زندان قتلگاه موسي جعف

بعد پيغمبر اگر خانه نشين حيدر نمي شد

كنج زندان قتلگاه موسي جعفر نمي شد

خصم اگر در كوچه سيلي بر رخ زهرا نمي زد

نيلي از سيلي سندي روي آن سرور نمي شد

هرچه شد در كوچه شد ورنه دگر تا روز محشر

اين همه ظلم وجفا با آْل پيغمبر نمي شد

كس نمي زد  كنج زندان بر تن او تازيانه

گر سيه از تازيانه بازوي مادر نمي شد

زير زنجير گران كي خرد مي شد ساق پايش

سينه زهرا اگر مجروح ميخ در نمي شد

دست وپاي او دگر كي بسته با زنجير مي شد

گركه بسته بازوان زينب مضطر نمي شد

جسم او تشييع كي مي شد دگر با تخته در

گر حسين جسمش لگد كوب سم استر نمي شد

 


تعداد بازديد : 95
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:16
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام-مرثیه سحربه گوشه تاريك ما نمي آيد كه شام غمزدگان را صفا نمي آيد

 

سحربه گوشه تاريك ما نمي آيد

كه شام غمزدگان را صفا نمي آيد

 

چرا نشسته به بالين من دلم گويد

دگربه ديدن بابا رضا نمي آيد

 

كسي براي عيادت به گوشه زندان

به غيرسندي شاهك چرا نمي آيد

 

به دست او همه شب تازيانه مي بينم

اسيراويم وازاو حيا نمي آيد

 

به زيرضربه هرتازيانه اش گويم

نگوبه مادرما ناسزا نمي آيد

 


تعداد بازديد : 95
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:15
نویسنده:
نظرات(0)
حسین حسینی-حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام-مرثیه دراين قفس چويادم زلانه مي آيد سرشك ديده من دانه دا

 


دراين قفس چويادم زلانه مي آيد

سرشك ديده من دانه دانه مي آيد

 

دلم گرفته ازاين غم كه گوشه زندان

اجل به ديدنم حتي چرا (نمي آيد)

 

هميشه صحبت معصومه با رضا اين است

برادرم پدرم كي به خانه مي آيد

 

چوبيد لرزه فتد برتنم زبس سندي

پي اذيت من وحشيانه مي آيد

 

به روزبهرملاقات مي روند همه

ولي به ديدن من اوشبانه مي آيد

 

برند شاخه گل هديه بهرزنداني

ندانم اوزچه با تازيانه مي آيد

 


تعداد بازديد : 117
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:14
نویسنده:
نظرات(0)
اران حریف چشم تو دریا نمیشود دیگر کسی شبیه تو آقا نمیشود صدها کلیم میچکد از نوک ناخنت موسی بدون اسم

اران حریف چشم تو دریا نمیشود
دیگر کسی شبیه تو آقا نمیشود

صدها کلیم میچکد از نوک ناخنت
موسی بدون اسم تو  موسی نمیشود

دارالشفای حضرت مریم ضریح تو
هرگز مسیح بی تو مسیحا نمیشود

ای ذوالفقار حضرت حیدر خروش کن
لا حول جز به قوتت الا نمیشود

زندان که نه،به چشم تو معراج عاشقیست
یوسف بدون چاه و ذولیخا نمیشود

باید که از زبان عدو روضه خوان شویم
مرثیه از زبان غزل ها نمیشود

میخواست اشک چشم شما را درآورد
فهمیده بود حل معما نمیشود

میگفت این قبیله کرار تا ابد
هم بیخیال سیلی زهرا(س)نمیشود

دانست جز به تیشه توهین و ناسزا
این کوه ایستاده قدش تا نمیشود

با خنده گفت وقت خروج از سیاه چال
طوری زدم که تا به ابد پا نمیشود

پهلو و دست و صورت و چشم کبود،نه
این روضه در دهان کسی جا نمیشود

هر چند زخم سینه تان باز تر شده
چون جای زخم سینه زهرا(س)نمیشود

یک یا حسین گفتی و دندانتان شکست
قران چوب خورده مداوا نمیشود

با اولین نگاه،رضا گریه کرد و گفت
زنجیر از گلوی شما وا نمیشود

دستان ما دخیل تو باب الحوائج است
دستی شبیه دست تو پیدا نمیشود

وقتی مسیر کرببلا کاظمین توست
یعنی سفر بدون تو امضا نمیشود

شاعر : محمد معاذاللهی پور(کاتب)


تعداد بازديد : 93
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:11
نویسنده:
نظرات(0)
تدبیر کــردند......... قتل ترا بر گـــردن تقـــــــــدیر کردند آنهاکه بازهر......... کام ترا از

 تدبیر کــردند......... قتل ترا بر گـــردن تقـــــــــدیر کردند 

 آنهاکه بازهر......... کام ترا از زندگـــــانی ســـــیر کردند

 با تازیــــــانه........ درپیش چشمت کوچه راتصویرکردند

  با ناســزاها.........  بدتر ز کار تیــــغه ی شمشـــیر کردند 

  باضرب سیلی...... یک روزه, صدساله رخت را پیرکردند

 باکظم غیظت........ روباه ها پیش تو خود را شـــیر کردند

 درچارده سال........ با ضربه ها در کشتنت تاخــــیر کردند 

 شمع وجودت......... شد آب و تشییع ِ غُل و زنجـیر کردند

شاعر : صمد علیزاده


تعداد بازديد : 123
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت احمد بن موسی (شاه چراغ ) علیه السلام تویی که هر نفس از عشق مشتعل شده ای به سرزمین ادب بارش غز
حضرت احمد بن موسی (شاه چراغ ) علیه السلام
 

تویی که هر نفس از عشق مشتعل شده ای

به سرزمین ادب بارش غزل شده ای

فقط نه شاه چراغی ،که شاه شاهانی

کفیل روزی عشاق از ازل شده ای

تو پاسدار حریم ولایتی آقا

و چون عمویت ابالفضل بی بدیل شده ای

به هر که سوی تو آمد چنان کرم کردی

که بین خیل کریمان هم مثل شده ای

عجیب آب حریم شما شیرین است

یقین حلاوت "احلی من العسل " شده ای

تمام خطه ی شیراز ماست یک حلقه

و تو نگین سلیمان بر این محل شده ای

عزای زینب کبری چه کرد با دل تو ؟

که داغ دار غم کربلا و تل شده ای

 

شاعر : ایمان دهقانیا


تعداد بازديد : 77
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:09
نویسنده:
نظرات(0)
یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر (ع) در راه خدا نام علی(ع) زمزمه کرد دشمن ز کلام حقّ او واهمه

یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر (ع)

در  راه خدا نام علی(ع) زمزمه کرد

دشمن  ز  کلام حقّ او  واهمه  کرد

با هر سخنش کاخ ستم می لرزید

احیا ، جلوات ِحیدر و فاطمه(س) کرد

---

یوسف به ته چاه دیانت می کرد

دشمن به مقام او اهانت می کرد

بی رحمی هارون به سیه چال رسید

بر  حافظ  اسلام  خیانت  می کرد

---

ما مفتخریم باب حاجت داریم

با دشمن اسلام لجاجت داریم

ما پیرو مکتب پیمبر هستیم

بر گفته ی خودبه حق سماجت داریم

اصغر چرمی


تعداد بازديد : 197
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:08
نویسنده:
نظرات(0)
الهى به احسانِ ساقىِّ كوثر روا نيست زندان به اولاد حيدر خدايا به حقِّ وصىِّ پيمبر به لطف نگاهى،مر
الهى به احسانِ ساقىِّ كوثر
 
روا نيست زندان به اولاد حيدر
 
خدايا به حقِّ وصىِّ پيمبر
 
به لطف نگاهى،مرانم از اين در
 
تصدّق نما وُ مشام دلم را
 
بگردان به عطر ولايش مُعطّر
 
غريبانه جان داده در كنج زندان
 
به ياد غريبىِّ ساقىِّ كوثر
 
به هارونيان زمانه بگوييد
 
كه او بوده حامىِّ دين پيمبر
 
بده بال مرغ دلم را بيايم
 
به دولت سراى بهشت دو سرور
 
مگردان مرا در دودنيا به لطفت
 
جدا از محبان زهراى اطهر
 
كه من هر چه دارم ز اولاد زهراست
 
به باب الحوائج ، به موسى ابن جعفر
 
به جان رضا قسمتم كن دوباره
 
به باب المراد حريمش نهم سر
 
اصغر چرمى

تعداد بازديد : 129
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:08
نویسنده:
نظرات(0)
من در این زندان هارون روزها سر می کنم پیروی از جدّ خود ساقیِّ کوثر می کنم در غُل و زنجیرِ هارون حب

من در این زندان هارون روزها سر می کنم

پیروی از جدّ خود ساقیِّ کوثر می کنم

در غُل و زنجیرِ هارون حبس گشتم بی گناه

زیر و رو با ذکر حق کاخ ستمگر می کنم

من ز پا تا سر پُر از درد جراحاتم ولی

استقامت در بلا با یاد مادر می کنم

عُقده ها دارد به دل سِندی بی شرم و حیا

روضه های کوچه را با درد باور می کنم

گر زپای نیمه جانم دائماً خون می چکد

یاد دردِ پهلوی مجروح مادر می کنم

صورتم از ضرب سیلیّ عدو نیلی شده

یاد مظلومیت زهرای اطهر می کنم

اصغر چرمی


تعداد بازديد : 53
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:07
نویسنده:
نظرات(0)
امام کاظم(ع)-مدح و شهادت ای دستگیر خلق خدا دست هایتان زیباترین جواب دعا دست هایتان گفتم در این م

امام کاظم(ع)-مدح و شهادت

 

ای دستگیر خلق خدا دست هایتان

زیباترین جواب دعا دست هایتان

گفتم در این مسیر گدایی تان کنم

شاید رسد به دست گدا دست هایتان

دستانتان دو دست خداوند طاهر است

دست پُر از گناه کجا، دست هایتان؟!

از این گناهکاری دستان من چقدر

افتاده است فاصله تا دست هایتان

باور نمی کنم فقط از کثرت گناه

نگرفته اند دست مرا دست هایتان

باشد! به خاک پای شما سجده می کنم

خورده به خاک پای شما دست هایتان

وقتی به خاک پای شما بوسه می زنم

دارم به دست های شما بوسه می زنم

اسلام راستین، مسلمان درست کن

با یک نگاه حضرت سلمان درست کن

از کیمیای دیده ی خود خرج ما نما

این سنگ را تو لوءلوء و مرجان درست کن

مولا بیا به خاک کف گیوه های خود

دست محبتی بکش انسان درست کن

در این دلی که محبس تنهایی من است

یک پنجره به سمت امامان درست کن

یک پنجره که آن طرفش روی ماه تست

سمت صفوف آینه داران درست کن

از نسل تو امام خراسان درست شد

از نسل من گدای خراسان درست کن

ذکر علی علی من از لطف این در است

از آه های سینه ی موسی بن جعفر است

ای آفتاب مشرقی سایه های من

ای سایه سار جود و عطای خدای من

رنجور کرده مرغ تنت را سیاه چال

نگذاشت بال و پَر بزنی ای همای من!

مستوجب عذاب منم، من که عاصی ام

آقا چرا تو درد کشیدی به جای من

زنجیر دور پای تو را بسته ام به دل

زنجیر روضه های تنت بست پای من

اشکم به درد بزم عزای حسین خورد

شاید به دردِ دردتان بخورد اشک های من

گفتی به نوکرت، به مسیّب که در قفس

دلتنگی من است برای رضای من

شیعه همیشه با تو هماهنگ می شود

وقتی دلش برای رضا تنگ می شود

در این قفس ز شوق خدا گریه می کنی

با ذکر یا رضا و رضا گریه می کنی

آقا برای مغفرت شیعیان خود

این قدر سر به سجده چرا گریه می کنی

در این سیاه چال، به تنهایی خودت

یا که برای کربُبلا گریه می کنی

بر غربت حسین جدا ناله می زنی

بر عمّه جان خویش جدا گریه می کنی

در زیر تازیانه، چرا بیخودی زِ خود

داری برای فاطمه ها گریه می کنی

مرد یهود رفته ولی تو هنوز هم

چون بُرد نام فاطمه را گریه می کنی

هر چند بی حساب تو را می زد آن یهود

شکر خدا کنار تو معصومه ات نبود

 


تعداد بازديد : 101
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:03
نویسنده:
نظرات(0)

امام موسی کاظم(ع)-مدح و شهادت

 

ای هــزاران مـوسیَت از طـور آورده سلام

وی مسیحا برده بر حبل‌المتینت اعتصام

موسـی جعفـر، امـام العـارفین، نـورالهدی

روی قرآن، پشت دین، کهف التُّقی، خیرالانام

گوهر شش‌ بحر نـور استی و بحـر پنج دُر

خــود امـام ابـن امـام ابـن امـام ابن امام

صحن زیبایت همـان صحن امیرالمؤمنین

کـاظمینت کـربلا و مـرقدت بیـت‌الحرام

جان به خاک آستانت فرش چون بال ملک

دل در اطراف حریمت چون کبوتر گِردِ بام

هر دری از صحن زیبایت دو صد باب‌المراد

هـر قـدم از خـاک زوّار تـو یک دارالسلام

با همه ایمان کـه دارم کفـر نعمت کرده‌ام

گر به صحنینت برم از جنّت و فردوس، نام

با تـولاّی تــو از اوّل حیــاتم شـد شروع

از تو گفتم، از تو گویم، تا شود عمرم تمام

کظم غیظت برده از دشمن هزاران‌بار دل

مهربانی‌هـات داده زخــم دل را التیــام

نه به دوزخ کار دارم، نه به محشر، نه بهشت

دوست دارم تا که در این آستان باشم غلام

چـارده معصـوم را بــالله زیارت کرده‌است

هر که بر این آستان از دور گوید یک سلام

تـا ز راه دور قبـرت را زیــارت می‌کنم

بـوی جنت آیدم از چار جـانب بر مشام

ای مقـام «قاب قوسینِ» تـو در مطموره‌ها

وی میان سلسله با حیّ سبحان همکلام

خصم در زندان اسیرت کرده، کو تا بنگرد

طایـر آزادگـی بـر روی دسـت توست رام

دست در زنجیر و پا در کند و پیشانی به خاک

ذکر بر لب، روز و شب، اشکت به دیده صبح و شام

پای تابـوت تـو هم حتی اهانت شد به تو

خوب بگرفتنــد از فرزنــد زهــرا احترام

روز و شب با دوست در زیر غل و زنجیرها

حال می‌کردی هماره، ذکر می‌گفتی مدام

گاه در ذکر سجود و گاه در ذکر رکوع

گاه در حـال قعود و گاه در حال قیام

«سندی شاهک» رسانْدَت بر بدن، آزارها

آن یهودی خواست کز اسلام گیرد انتقام

روزها را روزه، شب‌ها در مناجات و نماز

دوره سالت به زندان بود چون ماه صیام

یوسف زهرا! شنیدم بر رخت سیلی زدند

با کدامین جـرم مولا؟ بـا کدامین اتهام؟

پیکرت بر تخته‌ای با آن‌چنان جاه و جلال

تختـۀ در بـود روی شانـۀ چندین غلام

بود جسمت بر زمین، چون پیکر جدت سه روز

گریه بر مظلومی‌ات می‌کرد چشم خاص و عام

نه تنت بر خاک عریان، نه سرت بر نوک نی

نه حریمت را کسی آتـش زد ای عالی مقام!

نه تصـدّق داد کـس در کوفـه بر معصومه‌ات

نه عزیـزان تــو را بردنــد سـوی شهـر شام

تا جهان باقی است باید بهر جدت گریه کرد

آنکه بی او گریه بر هـر دیـده‌ای باشد حرام

اشـک او از دیــدۀ هــر شیعه ریـزد متصل

داغ او در سینه‌هــا پیوستـه باشـد مستدام

چشم «میثم» اشک می‌ریزد به یاد کشته‌ای

کز غمش پیوسته گرید هفت‌ باب و چارمام

 

تعداد بازديد : 159
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 14:01
نویسنده:
نظرات(0)
امام کاظم(ع)-شهادت زندان رواق روشنی شد غرق نورت دیوارها نمناک از شرم حضورت دهلیزها مستند هنگام ع

امام کاظم(ع)-شهادت

 

زندان رواق روشنی شد غرق نورت

دیوارها نمناک از شرم حضورت

دهلیزها مستند هنگام عبورت

زنجیر تسبیحی به دستان صبورت

این بندها در بند زلف دلپذیرت

موسای دربندی و هارون ها اسیرت

یوسف که ترس از تنگی زندان ندارد

جان جهان است او غم کنعان ندارد

سیمرغ عاشق فکر آب و نان ندارد

زندان توان بستن مردان ندارد

عاشق دلش دریاست، حتی کنج زندان

تصویری از دنیاست، حتی کنج زندان

ای هفت دریا خیره در پهنای صبرت

هفت آسمان یک برکه در دریای صبرت

ای هفت شهر عشق در معنای صبرت

زانو زدند ایوب ها در پای صبرت

آقا! به این حجم بلا عادت ندارم

باید بگویم شاعرم، طاقت ندارم

سنگینی شلاق و آن بازو!... خدایا

زنجیر بر آن قامت دلجو!... خدایا

چنگال زندانبان و آن گیسو! ... خدایا

خون و شکست طاق آن ابرو!... خدایا

هر چند در دستان او جام بلا بود

از تشنگی یکریز یاد کربلا بود

معصومه دلتنگ است چشمانش به راه است

فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است

بر صورتش اما چرا ردی سیاه است

پایان این قصه گمانم اشتباه است

یوسف می‌آید روی تابوت است اما

از اشک یاران دجله مبهوت است اما

موسای ما از طور سینا بی عصا رفت

تخت سلیمان باز با باد صبا رفت

این نوح روی موجی از اشک و دعا رفت

تا پر کشید اول دلش پیش رضا رفت

بی او اگر چه عشق مشکی پوش می‌شد

نور خدا بود او مگر خاموش می‌شد

در بند بود و عالمی دربند اویند

سادات جمله نوری از پیوند اویند

شه زادگان این جا همه فرزند اویند

هر گوشه فرزندان دانشمند اویند

وا می‌کند بر روی ما بن بست‌ها را

باب الحوائج شد بگیرد دست‌ها را


تعداد بازديد : 101
یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت: 13:59
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 16
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف