شهادت امام کاظم ع - 10

شهادت امام کاظم ع - 10

شهادت امام کاظم ع - 10

شهادت امام کاظم ع - 10

شهادت امام کاظم ع - 10
شهادت امام کاظم ع - 10
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع) - قاسم نعمتی در میان هلهله سوز و نوا گم می شود زیر ضرب تازیانه

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود
زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود

بس که بازی می کند زنجیر ها با گردنم
در گلویم گریه های بی صدا گم می شود

در دل شب بارها آمد نمازم را شکست
در میان قهقه صوت دعا گم می شود

چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم
وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود

تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش
راه مادر در میان کوچه ها گم می شود

بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم
آه، در سینه به ضرب بی هوا گم می شود

از یهودی ضربه خوردم خوب می دانم چرا
گوشوار بچه ها در کربلا گم می شود
***قاسم نعمتی***


تعداد بازديد : 193
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 10:23
نویسنده:
نظرات(0)
دلم تنگه بی بی جان . . . رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی گفت

 

رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی

گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد
آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی
*
من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه
روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور

در بین جمعیت تو را گم کردم اما
با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور
*
من بودم و تو، نیمه شب، دروازه ی شام
در چشم من دردی و در چشم تو دردی

من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
*
در این زمانه سرگذشت ما یکی بود
ای آشنای چشم های خسته ی من

زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو
خار مغیلان زد به پای خسته ی من
*
ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی

بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی
***سید محمد جواد شرافت***


تعداد بازديد : 107
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 10:23
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع) - حسین ایمانی زندان به حال زار موسی گریه می کرد زنجیر و غل بر دست آ

 

زندان به حال زار موسی گریه می کرد
زنجیر و غل بر دست آقا گریه می کرد

وقتی عزیز فاطمه تشییع می شد
پای جنازه داشت زهرا گریه می کرد

سلطان رأفت زد گریبان چاک از غم
افلاک بر احوال آقا گریه می کرد

آرایه های بی کسیهای کریمه
تکمیل شد از هجر بابا گریه می کرد

می گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!!
زینب به یاد شام آنجا گریه می کرد

جسم کفن پوش امیر عشق بر دست
ارباب بی غسل و کفنها گریه می کرد

هر کس که آمد بر حریمش تسلیت گفت
معصومه یاد قامتی تا   گریه می کرد

در کاظمین شور حسینی بود بر پا
صاحب زمان آمد تماشا گریه می کرد

باب الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم
او از فراق دلبر ما گریه می کرد
***حسین ایمانی***


تعداد بازديد : 113
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 10:22
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع) - حسین ایمانی زندان به حال زار موسی گریه می کرد زنجیر و غل بر دست آ

 

زندان به حال زار موسی گریه می کرد
زنجیر و غل بر دست آقا گریه می کرد

وقتی عزیز فاطمه تشییع می شد
پای جنازه داشت زهرا گریه می کرد

سلطان رأفت زد گریبان چاک از غم
افلاک بر احوال آقا گریه می کرد

آرایه های بی کسیهای کریمه
تکمیل شد از هجر بابا گریه می کرد

می گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!!
زینب به یاد شام آنجا گریه می کرد

جسم کفن پوش امیر عشق بر دست
ارباب بی غسل و کفنها گریه می کرد

هر کس که آمد بر حریمش تسلیت گفت
معصومه یاد قامتی تا   گریه می کرد

در کاظمین شور حسینی بود بر پا
صاحب زمان آمد تماشا گریه می کرد

باب الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم
او از فراق دلبر ما گریه می کرد
***حسین ایمانی***


تعداد بازديد : 109
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 10:22
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام زمان (عج) - اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع) آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است چشمانمان ز

 

آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است

جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به یاد غصه او پر ز آذر است

افتاده است بی کس و تنها ، غریب وار
مردی که با تمامی خلقت برابر است

مرثیه خوان حضرت کاظم ، خود خداست
بانی روضه ،حضرت زهرای اطهر است

زندان نگو ، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت موسی بن جعفر است

مرغی که در قفس ، نفسش تنگ آمده
از وی به جای مانده فقط یک بغل پر است

از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است

باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است

ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است
***میلاد یعقوبی***


تعداد بازديد : 511
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 10:21
نویسنده:
نظرات(1)
اشعار شهادت امام موسی بن جعفر(ع) - سازگار ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد از که آزادی بخواهم

ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد
از که آزادی بخواهم این قفس روزن ندارد

زخم گردن، جسم نیلی، پای خون آلوده گوید
آسمان زندانیی مظلومتر از من ندارد

آنچنان افتاده ام از پا در این زندان که دیگر
دست من تابی که غل بردارد از گردن ندارد

کس نگوید آخر ای بیدادگر صیّاد بس کن
مرغ بال و پر شکسته در قفس کشتن ندارد

طور ، زندان، آه، آتش ، اشک مونس، ناله همدم
موسی این حال و هوا د وادی ایمن ندارد

دوستان یاد آورید از گریه ی ویران نشینی
کو تسلّائی به غیر از خنده ی دشمن ندارد

نیست یکسان حبس تاریک من و زندان یوسف
او چو من آثار زنجیر ستم بر تن ندارد

او دگر نشکسته در هم استخوان ساق پایش
او دگر در گوشه ی مطموره ها مسکن ندارد
*** استاد غلامرضا سازگار ***


تعداد بازديد : 277
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:58
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت امام کاظم (ع) - سعید خرازی اثری نیست به جا از من و خاکستر من ای خدا شکر که دور است ز م

اثری نیست به جا از من و خاکستر من
ای خدا شکر که دور است ز من دختر من

گرچه تاریک و مخوف است فضای زندان
عوض شمع بسوزد دل غم پرور من

ای رضا کاش که می آمدی و می دیدی
چه تراشیده و کاهیده شده پیکر من

اثر سلسله بر گردن من جا انداخت
ولی از کینه کسی قطع نکرده سر من

تنم آزرده شده ‌زیر سم اسب نرفت
چه گذشته است خدایا به دل مادر من

لبم از روزه شده خشک ولی چوب نخورد
چوب خورده به لبی که به فدایش سر من

عمه ام را سر هر کوچه و بازار زدند
یاد این صحنه رود خون  ز دو چشم تر من
***سعید خرازی***


تعداد بازديد : 193
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:57
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت امام کاظم (ع) - محمد سهرابی در دل خاکم و امّید نجاتی دارم در دل امّید و به لبها صلواتی

در دل خاکم و امّید نجاتی دارم
در دل امّید و به لبها صلواتی دارم

مرگ، همسایه دیوار به دیوار من است
منم آن زنده که هرشب سکراتی دارم

هشت معصوم عیان شد ز مصیبات تنم
از شهیدان خداوند صفاتی دارم

منم آن نخله در خاک که بر خوردن آب
جاری از دیده ی خود نهر فراتی دارم

ساقم از کوتهی تخته به رسوایی رفت
ورنه بشکسته ستون فقراتی دارم

کفن آوردن این قوم عذابی دگر است
اندر این هفت کفن تازه نکاتی دارم
*** محمد سهرابی ***


تعداد بازديد : 159
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:57
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام موسی کاظم (ع) - وحیده افضلی ابتدا چشمان خود را رو به چشمم باز کن بعد از آن با چشم هایت

ابتدا چشمان خود را رو به چشمم باز کن
بعد از آن با چشم هایت دلبری آغاز کن

آه ای موسی ترین! پیغمبرا! عالی مقام!
دست خود را در گریبانت ببر اعجاز کن

من گناهی کرده ام! رقصیده ام ساغر به دست
دست و پا گم کرده بودم پیش تو! اغماض کن...

بال هایت سبزتر از گنبد خضرایی ات
سبز گنبد! بال بگشا تا دلم پرواز کن

ای قمر! زیبا بشر، خورشید! شمس مستمر!
ای شکر اندر شکر کمتر برایم ناز کن

شهد شیرین! کوکب دین! گریه هایت را بخوان
خنده هایت را سپس لفافه ی الفاظ کن...

بغض ها دارم ولی اشکم نمی آید چرا؟
سوره ای مکّی بخوان و بغض من را باز کن
***وحیده افضلی***

 


تعداد بازديد : 111
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:56
نویسنده:
نظرات(0)
غنچه های باغ چشمم را که پرپر میکنم دامـن سبــز مصــلاّ را معطّــر میکنم درمیان موج غم، تا بیخود از

غنچه های باغ چشمم را که پرپر میکنم
دامـن سبــز مصــلاّ را معطّــر میکنم

درمیان موج غم، تا بیخود از خود می شوم
هرچه گل دارم به باغ دیده ، پرپر میکنم

درحصار غم شدم زندانی و با سوز جان
گریه ها برغُربت موسی بن جعفر میکنم

آن که عمری گفت با یزدان در آن خلوت سرا
شب همه شب عمر را با یاد تو سر میکنم

ای فروغ روی تو روشنگر شبهای تار
ظلمت شب را به یاد تو منور میکنم

مانع پرواز من این محبس تاریک نیست
چون دل خود را به سوی تو کبوتر میکنم

گرچه غمهای دلم از حد گذشته باز هم
یادغم های دل غمگین مادر میکنم

ازغل و زنجیر سنگین تر بود بار فراق
شام رامن باامید وصل تو سر میکنم

جان خود را در ره توحید مانند علی
ای «وفائی» هدیه بر درگاه داور میکنم
***هاشم وفائی***


تعداد بازديد : 131
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:56
نویسنده:
نظرات(0)
یاسر حوتی امام موسی کاظم(ع)-شهادت از همان روز ازل خاك مرا، آب تو را دست معمار از احسان به هم آمی

 

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

از همان روز ازل خاك مرا، آب تو را

 

دست معمار از احسان به هم آمیخته است

 

و شدی باب حوائج، و شدم سائل تو

 

دست ها را به عبای تو در آویخته است

 

آسمان جای شما بود، ولی حیف چه شد...

 

...آب باران به دل چاه فرو ریخته است؟

 

من از این واقعه تا روز جزا حیرانم

 

 

 

و بنا بود كه محراب دعایت بشود

 

ولی افسوس در این چاه زمین گیر شدی

 

صورتت رنگ عوض كرده، عذارت نیلی ست

 

چه بلائی به سرت آمده كه پیر شدی؟

 

تو همانی كه به جبریل پر و بال دهد

 

پس چگونه بنویسیم كه زنجیر شدی...!؟

 

من تو را بانی جبرئیل امین می دانم

 

 

 

چارده سال تو را گوشه زندان دیدم

 

چارده قرن اگر گریه كنم باز كم است

 

استخوان هات چو گیسوت مجعد شده اند

 

این هم از همرهی آهن و زنجیر و نـم است

 

و شنیدم بدنت چون پر گل نازك شد

 

زیر این نازكِ گل، قامت خورشید خم است

 

در عزایت همه ی عمر، رثا می خوانم

 

 

 

چه غریبانه روی تخته‌ی در می رفتی

 

بال و پرهای پرستوئی ات  هر جا می ریخت

 

دهنی یخ زده آن روز جگرها را سوخت

 

آتشی تلخ به كام همه دنیا می ریخت

 

پسری آمده بود و... پدری را می برد...

 

...اشك ها بود كه در غصه بابا می ریخت

 

باز  از گریه معصومه ی تو گریانم

 

 

 

تا نوشتم در و آتش، قلم از سینه شكست

 

...عرق خجلت پیشانی دنیا می ریخت...

 

گر چه باور نتوان كرد ولی دیده شده ست

 

رد پای گل نی را كه به صحرا می ریخت

 

سال ها در پی این نیزه‌ی سرگردانم

 

تا مگر لب بگشاید بشود قرآنم


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:49
نویسنده:
نظرات(0)
محمد سهرابی امام موسی کاظم(ع)-شهادت بر سر تخته پاره دریا رفت ناله از تخت سینه بالا رفت چهار

 

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

 

 

بر سر تخته پاره دریا رفت

 

ناله از تخت سینه بالا رفت

 

چهار حمّال و آفتابِ فلك

 

چه بساطیست اینكه با ما رفت

 

جبرئیل از فلك اذان سر داد

 

عجّلوا عجّلوا كه آقا رفت

 

شجر طور ساقه اش بشكست

 

یا كه بشكسته ساق، موسی رفت

 

یك تن و این همه كفن چه كند؟

 

ناله از بوریا به بالا رفت

 


تعداد بازديد : 115
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:48
نویسنده:
نظرات(0)
مهدی میری امام موسی کاظم(ع)-شهادت ای قاری مقیم سیه چال، ای غریب! وی هم صدای قاری گودال، ای غریب!

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

ای قاری مقیم سیه چال، ای غریب!

 

وی هم صدای قاری گودال، ای غریب!

 

قرآن بخوان كه صوتِ رسایت حسینی است

 

ای قاری شكسته پر و بال، ای غریب!

 

زندانِ سرد و تیره كه جایِ امام نیست

 

ای جسم تو چو  جَدّ تو پامال، ای غریب!

 

ای تازیانه خوردن تو مثل عمّه ات

 

افتاده ای به طُعمه ی دجال، ای غریب!

 

با آن زبانِ روزه و لب های تشنه لب

 

افطار كرده ای به چه منوال؟ ای غریب!

 

از بس كه سینه ات نفسی پاره پاره داشت

 

دیگر رمق نداشت به دنبال، ای غریب!

 

معصومه ات اگر پی جسم تو می دوید

 

خصمش نبرد معجر و خلخال، ای غریب!

 

روی عبای خاكی تو جای پای كیست؟

 

ای سروِ قامتت شده چون دال، ای غریب!


تعداد بازديد : 109
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:48
نویسنده:
نظرات(0)
محمود ژولیده امام موسی کاظم(ع)-شهادت رنج زندان بلا گر چه غمی سنگین است یاری شیعه ی من درد مرا

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

 

رنج زندان بلا گر چه غمی سنگین است

یاری شیعه ی من درد مرا تسکین است

من به زنجیر شدم تا بشر آزاد شود

هر که آزاد نشد زندگی اش ننگین است

کنج زندان بلا دامن سینای من است

صد چو موساست بر درگه ما مسکین است

بت نمرود زمان را شکستیم با صبر

بین ما بت شکنان بت شکنی آئین است

تلخ کامی من و زهر جفا مشکل نیست

مشکل این است که یهودی هدفش توهین است

هیچ غم نیست که بر بی کسی ام می خندند

غصه دارم که عدو بد دهن و بی دین است

ما بلا را اگر این گونه خریدیم به جان

به هدایت شدن شیعه بلا شیرین است

نیتم بود شریک غم مادر بشوم

تازه دانستم عجب دست ستم سنگین است

این همه زجر برای تو کشیدم مادر

لگدش داد نشان دنده شکستن این است

ناسزا گفت بسی گر چه نباید می گفت

این ره و رسم همان رسم و ره دیرین است

از سحر تا دم افطار مرا رنجاندند

سفره ی روزه و افطار عجب رنگین است

استخوانم  که شکستند قیامم تا شد

بس قدم خم شده گویی که سرم پایین است

جای هر گونه شکنجه به تنم یافت شود

صورت فاطمی ام تابلوی تزیین است

مشت دندان شکنش از لج یا زهرا بود

هر که یا فاطمه گوید دهنش خونین است

سینه ام تنگ شد و شکوه به مادر بردم

چون ار این ناحیه هر خواسته ام تأمین است

کار از کار گذشته به خدا تشنه لبم

جگرم مثل لبم پر ترک و پر چین است

 


تعداد بازديد : 121
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:48
نویسنده:
نظرات(0)
رضا رسول زاده امام موسی کاظم(ع)-شهادت از تازیانه مانده بر رویت نشانی روحت جراحت دیده از زخم زبان

 

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

از تازیانه مانده بر رویت نشانی

 

روحت جراحت دیده از زخم زبانی

 

زنجیرهای پیر این گردن گواه است

 

شاید فقط امروز را زنده بمانی

 

با این تن سنگین نمی دانم چگونه

 

داری بلای شیعیان را می كشانی؟

 

محروم از یك روزنه نوری به زندان

 

گرچه تو خورشید همه کون و مکانی

 

پهلوی تو با ضرب پایی آشنا شد

 

چون خواستی شب ها مناجاتی بخوانی

 

از این شكنجه سخت تر بهر پسر نیست

 

اسمی برند از مادرش با بد دهانی

 

چشم انتظار دیدن روی رضایی

 

در این سیه چاله... بمیرم ، نیمه جانی

 

شكر خدا در شهر غربت هم كه هستی

 

تو باز داری در غریبی دوستانی

 

شكر خدا كه بعد مرگ تو كسی هست

 

نگذارد عریان بر زمین دیگر بمانی

 

اما خدا داند كه زیر نعل اسبان

 

دیده چه جسمی! زینب قامت كمانی...


تعداد بازديد : 193
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:48
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار امام موسی کاظم(ع)-شهادت در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نیست که از سینه ب

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

در دل حبسم و حبس است به دل فریادم

 

فرصتی نیست که از سینه برآید دادم

 

سال‌هـا می‌گذرد رفتـه‌ام از یـاد همه

 

کاش می‌کرد اجـل گوشه ی زندان، یادم

 

طایر عرش کجـا، قعـر سیـه‌چال کجا؟

 

من کجا بودم و یـا رب به کجا افتادم

 

همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس

 

«هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»

 

زهـر یکبــار مـرا کـشت، خدا می‌داند

 

بارهــا سـوختم و ساختم و جان دادم

 

به امیدی که رضا لحظـه‌ای آید به برم

 

سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم

 

بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است

 

چــه نیـاز اسـت کـه صیاد کند آزادم

 

دل صیـاد بـوَد سنـگ و نـدارد اثری

 

گیـرم از سینـه برآیـد به فلک فریادم

 

منـم آن لالـه ی پرپــر شـده ی دور از باغ

 

که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم

 

مرهـم زخـم تن خسته ی مـن گریه بوَد

 

چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم


تعداد بازديد : 361
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
سید هاشم وفایی امام موسی کاظم(ع)-شهادت آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت روزها در کنج زندان

 

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 

 

 

آن که آهش در دل هفت آسمان تأثیر داشت

 

روزها در کنج زندان نالۀ شبگیر داشت

 

باب حاجات خلایق بود و پیش اهل فضل

 

باب جود و بخشش او یک جهان تفسیر داشت

 

آفتابی ذره پرور بود در مُلک وجود

 

مُلک دل ها را به مهر خویش در تسخیر داشت

 

لب زحق گوئی نمی بست آن امام راستین

 

گرچه روز و شب به پا و گردنش زنجیر داشت

 

بیمی از روبه مرامان جهان در دل نداشت

 

شیر در زنجیر بود و ناله ای چون شیرداشت

 

روزها را روزه بود و شام در راز و نیاز

 

با چنین اخلاص و تقوا جنگ با تزویر داشت

 

من نمی دانم چرا آن زندگی بخش جهان

 

از تمام زندگانی جان و قلبی سیر داشت

 

ای «وفائی» روز آزادی از آن زندان مدام

 

بر سر سجادۀ سبز دعا تکبیر داشت


تعداد بازديد : 151
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
علی انسانی امام موسی کاظم(ع)-شهادت بودی تو اسیر، چارده سال کُجا ؟ گردید الَفِ قَدِّ تو چون دال

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

بودیتواسیر، چاردهسالکُجا؟

 

گردیدالَفِقَدِّتوچوندالکجا؟

 

ایباد صبابرو، بهخُفّاشبگوی

 

خورشیدکُجا ،قَعرسِیهچالکجا


تعداد بازديد : 219
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
وحید قاسمی امام موسی کاظم(ع)-شهادت به شاخه ی گل احساس من لگد می زد ز روی دشمنی و كینه و حسد می ز

 

امام موسی کاظم(ع)-شهادت

 


 

به شاخه ی گل احساس من لگد می زد

 

ز روی دشمنی و كینه و حسد می زد

 

مرا به جرم خطایی كه مرتكب نشدم

 

هزار مرتبه با تازیانه حد می زد

 

درون سینه ی خود عقده ها ز خیبر داشت

 

به استناد همان مدرك و سند می زد

 

همیشه موقع سیلی زدن‏‏‎‎، به لبخندی

 

به اهلبیت نبی حرف های بد می زد

 

اگر اجل به سراغم نمی رسید آنجا

 

گمان كنم كه مرا تا الی الابد می زد


تعداد بازديد : 119
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
رضا فراهانی امام حسین(ع)-شهادت تا شدی مبتلای نیزه، حسین سوختی از جفای نیزه، حسین بر سرت ریخت آن

 

امام حسین(ع)-شهادت

 


 

تا شدی مبتلای نیزه، حسین

 

سوختی از جفای نیزه، حسین

 

بر سرت ریخت آنقدر نیزه

 

گم شدی لابلای نیزه، حسین

 

شده ابری هوای قلبم از

 

ضربه ی بی هوای نیزه، حسین

 

مانده ام از چه مانده روی تنت

 

این همه زخم و جای نیزه، حسین

 

بر سر نیزه، می رود سر تو

 

بدنت زیر پای نیزه، حسین

 

بر لب عالمی رساند جان

 

سختی روضه های نیزه، حسین

 

زینبت (خواهرت) بیش از این نمی ماند

 

زنده از ماجرای نیزه، حسین


تعداد بازديد : 76
پنجشنبه 25 خرداد 1391 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 16
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف