تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
يا
عطشان
آنقدر تشنه ماند كه آب از سرش گذشت
با چكمه يك نفر ز روي پيكرش گذشت
وقتي برادرم به زمين خورد اي خدا
افتادم و سرم به زمين خورد اي خدا
ناله زدم كه اي پسر مادرم بيا
هفتاد و دومين تلفات حرم بيا
پاشو بيا حسين كه دارند ميرسند
از دور چند اسب سوارند ميرسند
اصلاً چرا غم علي اكبر تو را نكشت؟
تير آنقدر زدند شدي مثل خارپشت
از هولِ جايزه چقدر دستپاچه بود
سر را بريد و جاي سرت خنجرش گذاشت
(حامد خاكي)
تعداد بازديد : 185
جمعه 06 مرداد 1391 ساعت: 21:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب