يا
مظلوم
مغرب رسيد و عرش خدا خورد بر زمين
از اسب سيّدالشهدا خورد بر زمين
حتي خداي عزّوجل نيز گريه كرد
وقتي غريب كرب و بلا خورد بر زمين
او بيشتر ز تشنگي خود گرسنه بود
اصلاً نخورد آب و غدا خورد بر زمين
گفتند كافر است، پس آنقدر ميزدند
ارباب با كرامت ما خورد بر زمين
هر نيزه رفت خدمت يك عضو از تنش
آقا ميان معركه تا خورد بر زمين
شد نيم خيز با كمك نيزه ها ولي
تا خواست كه شود سر پا خورد بر زمين
اكبر عصاي پيري او بود بي گمان
شايد كه او نداشت عصا خورد بر زمين
(هاني امير فرجي)