از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �

از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �

از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �

از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �

از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �
از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است مانند حنجر تو لبت را بریده است دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده یک �

از بسکه چوب از لب تو بوسه چیده است
مانند حنجر تو لبت را بریده است
دیشب به خواب دیدم علی اکبر امده
یک جفت گوشواره برایم خریده است
تنها به جرم اینکه تو را می زدم صدا
دستی سیاه موی سپیدم کشیده است
دیوار و در برای گلت نقشه می کشند
از بسکه مثل مادر تو قد خمیده است
عمرم به سر رسید و تو هم با سر امدی
یعنی که شام غربت عمه رسیده است
اهل خرابه گرد رخش جمع گشته اند
از (خواب سر) دوباره رقیه پریده است

 

حمید کریمی


تعداد بازديد : 67
یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 ساعت: 11:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف