اشعار گودال قتلگاه – علی اکبر لطیفیان
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمیدهم به کسی
غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی
**
تو اگر که اجازه بدهی
خویش را پهلویت می اندازم
اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت می اندازم
**
چقدر میروند و می آیند
فرصت زخم بستن من نیست
آمدم درد و دل کنم با تو
جا برای نشستن من نیست
**
جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از رو سرم بلند شود
تو که شمر را نمیکنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود
**
هرکه گیرش نیامده نیزه
تکیه بر سنگ دامنش کرده
هم دیدند دخترت هم دید
شمر رخت تو را تنش کرده
علی اکبر لطیفیان