پرپر زدى به پيش نگاهم حسين من
من ماندم و صبورى آهم حسين من
يك مَحرمى نمانده كه يارى كند مرا
تنها خداست پشت و پناهم حسين من
هنگام رفتن است جوابى به من بده
اعجاز كن كه چشم به راهم حسين من
از تازيانه ها كه توقع جز اين نبود
بايد چشيد گرچه نخواهم حسين من
جايى براى بوسه اگر جستجو كنم
بايد ز حنجر تو بخواهم حسين من
دارد عجيب دختر تو شكوه مى كند
آخر چه بوده جرم و گناهم حسين من
اين گوشواره ها كه به دردى نمى خورند
سيلى كجا و چهره ماهم حسين من
گرچه حريف چادر و معجر نمى شوند
رحمى نما به موى سياهم حسين من
هرجا كه خويش را سپر كودكان كنم
تهديد مى كنند مرا هم حسين من