یا حسین ع
قطره قطره چکید ابیــاتم
از رگی که بریده شد آخر
لخته لخته لبم تراوش کرد
سیب کال ی رسیده شد آخر
نقش خونابه های حنجر تو
روی دفتر کشیده شد آخر
سینه ام مثل ذوالجناح ات تا
خیمه هایت رمیده شد آخر
روی تل را نگاه کن آقا !!
قدّ خواهر خمیده شد آخر
وای، ای وای! کهنه پیراهن
در تن تو دریده شد آخر
از لب لرزه دار یک مادر
« یا بُنَیَّ » شنیده شد آخر
.
.
دختری که به دوش تو جا داشت
بین بازار دیده شد آخر
گوشوارش میــان بازار ِ
اهل کوفه خریده شد آخر
سجاد شاکری
در خرابه، یتیمه دختر تو
پای رأست شهیده شد آخر