اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا

اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا

اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا

اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا

اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا
اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد کیست آیا قدمی سمت خدا

اشعار گودال قتلگاه – مریم سقلاطونی

 

داد زد ها... سر از این خاک کجا بردارد

کیست آیا قدمی سمت خدا بردارد؟

 

خیمه زد روی پدر رو به جماعت پرسید

یک نفر نیست که بابای مرا بردارد؟

 

یک نفر نیست از این جمع قدم بگذارد

و بیاید سر بابای مرا بردارد؟

 

یک نفر نیست که مردی کند و برخیزد

حجم این داغ بزرگ از دل ما بردارد؟

 

یک نفر نیست به این مرد بگوید نامرد

تا دلش بشکند از حنجره پا بردارد؟

 

کسی از بین شما داغ برادر دیده ست؟

یا کسی با دل من داغ برابر دارد؟

 

آفتاب از نفس افتاد و جماعت رفتند

خیمه زد روی پدر خیمه که تا بردارد

 

مریم سقلاطونی


تعداد بازديد : 136
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:49
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف