فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا

فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا

فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا

فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا

فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا
فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تا

فغان و درد که خیر العباد را کشتند

رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند

زمین به لرزه فتاده است و آسمان تاریک

مگر قیامت عظمای حق شده نزدیک

به کنج حجره امام غریب می نالید

ز سوزش جگر خود عجیب می نالید

دوباره کارگر افتاده زهر بر جگری

به سرنوشت پدر ببین دچار شد پسری

جفای همسر و نامردی زمانه نگر

غریب ماندن مردی میان خانه نگر

کسی که زهر به جانش نشسته عطشان است

که زهر سخت تر از زخم تیغ عریان است

برای رفع عطش آب او طلب می کرد

ولی چه سود طلب از قوم بی ادب می کرد

که دیده بهر تماشای درد صف بزنند

کنار بستر مردی غریب کف بزنند

چو زهر بند ز بند تنش جدا می کرد

عزیز فاطمه تنها رضا رضا می کرد

ز تشنگی پدر خویش را صدا می کرد

گمان کنم که دلش یاد کربلا می کرد

چو جان سپرد غریبانه دور از اقوام

نهاد دشمن نامرد او تنش بر بام

به روی بام تو ای آفتاب متاب

به روی پیکر این دل کباب، متاب

بیا و غربت این مرد خسته را حس کن

کسوف کن شرر شعله افکنی بس کن

کبوتران همه باید ز تو گلایه کنند

روا بود که بر این جسم خسته سایه کنند

 

منبع : رضیع الحسین (علیه السلام)


تعداد بازديد : 191
شنبه 22 مهر 1391 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف