بس زخم زبان از آن و اين خوردي تو
بس خون جگر براي دين خوردي تو
مادر به خدا دلم شکست و مردم
وقتي که در آن کوچه زمين خوردي تو
شاعر: سيد مجتبي شجاع
صد داغ به روي جگرش مي افتد
در کوچه حسن تا گذرش مي افتد
در گوشه ي خانه مي رود مي گريد
وقتي که به ياد مادرش مي افتد
شاعر: سيد مجتبي شجاع
بارغم دل نبُرده ای حق داری
از داغ گلی نمُرده ای حق داری
در روضه ی فاطمه اگرخاموشی
سیلی ز کس نخُورده ای حق داری
شاعر: سيد مجتبي شجاع