خیمه ها گُر گرفت ،دلها سوخت
شعله بالا گرفت دریا سوخت
آسمان ها چرا نباریدند
لحظه ای که تمام صحرا سوخت
مشعل لعنتی که روشن شد
گوشه ي روسری زن ها سوخت
دختری بین خیمه گیر افتاد
مقنعه،دست و چادر و پا سوخت
(شاعرش را نميشناسم)
خیمه ها گُر گرفت ،دلها سوخت
شعله بالا گرفت دریا سوخت
آسمان ها چرا نباریدند
لحظه ای که تمام صحرا سوخت
مشعل لعنتی که روشن شد
گوشه ي روسری زن ها سوخت
دختری بین خیمه گیر افتاد
مقنعه،دست و چادر و پا سوخت
(شاعرش را نميشناسم)