تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
يا باب الحوائج يا موسي ابن جعفر(ع)
ناگهان خلوت من با زدني ريخت به هم
مجلس ذكر ِ مرا بد دهني ريخت به هم
رويِ اين ساقِ ترك خورده بلندم كردند
استخوانم پس ِ هر پا شدني ريخت به هم
كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است
نظري كرده ام و قلب زني ريخت به هم
ديد حساس شدم آمد و دشنامم داد
پسر فاطمه را با سخني ريخت به هم
لعنتي بس كه از اين موي سرم ميگيرد
زلف آشفته به هر آمدني ريخت به هم
كار تشييع مرا لنگه دري عهده گرفت
از غم من دلِ هر سينه زني ريخت به هم
(علي اكبر لطيفيان)
تعداد بازديد : 107
جمعه 06 مرداد 1391 ساعت: 21:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب