آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه

آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه

آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه

آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه

آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه
آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آسمان دلش از غصه حکایت می کرد با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد مو به مو ، لحظه به لحظه همه

آسمان دلش از غصه حکایت می کرد

با پدر داشت که از کو فه شکایت می کرد

 

مو به مو ، لحظه به لحظه همه ی واقعه را

با اشارات نظر بر تو روایت می کرد

 

دختر عا طفه با چوب سراسر کینه

سر یک بوسه زلبهات رقابت میکرد

 

از همان وقت که بر نیزه سواری رفتی

دشمنت هر چه که می خواست جنایت می کرد

 

دل شکسته ، سر بشکسته در آغوش گرفت

ولی آهسته که حال تو رعایت می کرد 

 

به سر زلف پریشان تو بسته است دخیل

حاجتی داشت زمانی که صدایت می کرد

 

در دلش گفت خدایا بروم همره او

باید این بار که بابایم عنایت می کرد

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 223
سه شنبه 27 تیر 1391 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف