من الذي أيتمني
آمدي عاقبت مسافر من
ميروم شام را خبر بكنم
حيف چادر ندارم امشب من
تا كنارت دوباره سر بكنم
***
لب تو چندتا ترك دارد
لب من چندتا ترك خورده
من بميرم كه جنس دندانت
با نوك خيزران محك خورده
***
گريه ميكرد هر كه چشمش بر
حال و روز اسيري ام افتاد
هفت سالم نيامده اما
زود دندان شيري ام افتاد
***
از زماني كه روي نِي ديدم
ابروان عمو جدا شده است
ضربه هايي كه ميخورم از پشت
همه سنگين و بي هوا شده است
***
بسكه شبها گرسنه خوابيدم
تار شد چشمهاي دختر تو
چقدر نان خشك ميريزند
شاميان پيش پاي دختر تو
***
باز هم درد ميكند سر من
از سر شب خميده تر شده ام
آه بابا،مرا ببر با خود
چند وقتيست دردِ سر شده ام
***
معجرم خاكي است يعني كه
دخترت زير دست و پا مانده
تار مويم اگر گره خورده
همه تقصير شعله ها مانده
(شاعرش را نميشناسم)