اين حسين كيست....
تا ابد كوثر توحيد ز پيمانه ي اوست
سينه ي سوختگان شمع عزاخانه ي اوست
شعله هاي عطشش در نفس خسته ي ما
كوه سنگين غم ما به روي شانه ي اوست
حرم اوست حريمي كه بود كعبه ي جان
دل بشكسته بهشتي است كه ويرانه ي اوست
دل آتش زده ي ما كه جهاني را سوخت
شعله اش از شرر دامن ريحانه ي اوست
گوهري را كه خدا قيمت آن داند و بس
درّ اشكي است كه تقديم به دردانه ي اوست
طرفه بيتي است از آن شاعر شيرين سخنش
يك جهان عاطفه در ساغر و پيمانه ي اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه ي اوست
هر كجا حكم الهي است سخن گو سر توست
شاخه و نخل و ني و طشت طلا منبر توست
به قيامت قسم از صبح قيامت تا حشر
همه ايام قيامت همه جا محشر توست
آنچه گفتند و نگفتند به اوصاف بهشت
همه در يك گل لبخند علي اصغر توست
آنچه بخشيد به اسلام بقا خون تو بود
آنكه خون تو بقا يافت از او خواهر توست
عضو عضو بدنت نيزه و زخمت آيات
ورق مصحف آغشته به خون پيكر توست
دوست ميخواست تو را كشته ببيند ورنه
نيزه فرمان بر تو تيغ ثنا گو سر توست
نه محرم نه صفر بلكه همه دوره ي سال
بايد اين بيت بخوانيم كه ياد آور توست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه ي اوست
كيست اين عصمت اعظم كه ز توفيق تنش
گرگ معصوم شود در گذر از پيرهنش
بوريا يافته يافته تو فيق كه پيچد بر او
ورنه در عالم معناست دو عالم كفنش
حق بر آن بود كه برگرد به سوي خيمه برو
شه بر آن بود كه افزون بشود سوخت تنش
مددي داد به قاتل كه زند بهتر تيغ
عالمي سوخت از اين كشمكش تن به تنش
چهره ي شمر در آن چشمه ي خورشيد افتاد
گرگ افتاد به جان دو غزال چمنش
بيع شاه است و خدا اكبر درّدانه ي او
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه ي اوست
*بيع:خريد و فروش، داد و ستد
(شاعرش را نميشناسم)