دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د

دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د

دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د

دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د

دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د
دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر د

دوباره شب شد و سر درد دارد

بمیرم باز مادر درد دارد

پس از فصل پر از غم یک سخن گفت

عزیزم زخم بستر درد دارد

نباید دست زد بر عضوهایش

که آیه آیه کوثر درد دارد

شبی آهی کشید و زیر لب گفت

خدایا مرگ کمتر درد دارد

من از گودی چشمانش گرفتم

که زخم دیده ی تر درد دارد

حسن تب دارد و در خواب گوید

نزن سیلی ستمگر درد دارد

پریشان باش ای گیسو چو بختم

که دیگر دست مادر درد دارد

                               محسن عرب خالقی
تعداد بازديد : 933
جمعه 01 اردیبهشت 1391 ساعت: 17:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف