loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 227 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)

ای پر از غوغای کوچه از نوا افتاده ای

خسته و بی تاب و در بستر ز پا افتاده ای

آب می کردی و سوسو میزدی مانند شمع

آتشی اما خموش و بی صدا افتاده ای

 زخمهایت را مگر مرحم به غیر از مرگ نیست

کی دوای درد عالم بی دوا افتاده ای

خیز بر پا و ببین جان کندن روز و شبم

مهربان قد کمان من چرا افتاده ای

گاه پشت در اسیر آتش و میخ و لگد

گاه بین کوچه در موج بلا افتاده ای

از تمام صورتت از چادرت خون می چکید

دیدمت بر خاک با سیلی ز پا افتاده ای

در پیم با دست می گشتی و می گفتی حسن

ای فروغ چشم تارم من کجا افتاده ای

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 164
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 1,918
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 19,212
  • بازدید ماه : 26,539
  • بازدید سال : 401,339
  • بازدید کلی : 22,648,300