شب سوم حضرت رقیه (س)
بابا سرم شبیه سر تو ترک زده
دشمن به جرم عشق تو من را کتک زده
بابا ببین که چو زهرا دو پهلویم
خورد و خمیر گشته و رویم ترک زده
گویا سر تو را به نی آزار می دهند
دشمن به زخم تازه ی قلبم نمک زده
بابا شنو ز دختر خود درد عشق را
او عمه ی مرا به جرم کمک زده
مردان این دیار چقدر غول پیکرند
سیلی به روی ماه به یاد فدک زده
از روی نی نگاه کن به دخترت
این دل برای نگاه هات لک زده