سوزانده زهر منصور از پای تا سرم را شنیده ام صدای جان سوز مادرم را منم رییس مذهب جانم رسیده بر لب آن طایرم که صیّاد مرا به لانه می برد از پیش کودکانم، مرا شبانه می برد منم رییس مذهب جانم رسیده بر لب تیر غم و شماتت به سینه ام نشانند همچو علی مرا هم در کوچه ها کشانن منم رییس مذهب جانم رسیده بر لب
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت