|
زهرای اطهر به آن واعظ نهاوندی فرمود : آیا روضه حسین مرا می خوانی ؟ عرض کرد بلی خیلی می خوانم ، فرمود یک توقع از تو دارم . عرض کرد چیست خانم ، فرمود : روضه وداع حسین مرا خیلی بخوان ، روضه وداع خیلی جانسوز است سخت ترین حالات ابا عبدالله همین حالت است که آمد در خیمه صدا زد : زینبم خداحافظ ، کلثوم خداحافظ ، سکینه ام خداحافظ و... همه بیائید دورم را بگیرید که آخرین دیدار من با شما است ، دیگر شما را نمی بینم و شما مرا نمی بینید زن و بچه ها دور عزیز فاطمه را گرفتند ، یکی می گوید بابا مرا به که می سپاری ، فرمود : همه تان را به عمه تان زینب و زینب را به خدا سپردم .
سفارش بچه ها را خواهر کرد سوار اسب شد دید ذوالجناح حرکت نمی کند دید سکینه جلوی اسب را گرفته نمی گذار د ، دخترم چرا نمی گذاری ؟ بابا از اسب پیاده شو تا بگویم ، حضرت از اسب پیاده شد دختر را بغل کرد بابا می دانم دیگر بر نمی گردی ، بابا مرا نوازش کن .(رُدّ نا الی حَرَمِ جَدِّنا)بابا ما را به حرم جدمان برگردان .
فرمود : دخترم ، لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکِ حَسرةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فِی جُسمانی1 .
1. گفتار وعاظ ظ، ج 2 ، ص 164 .از دخترش خواست تا پدر زنده است نگرید و قلب او را شعله ور نسازد
تعداد بازديد : 227
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 17:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)