امام حسین(ع)-گودال قتلگاه
كار را یكسره كرد و پا شد
دور شد از همگان، تنها شد
مقتل انگار پر از غوغا شد
سر پیراهن او دعوا شد
روح از حنجر او زد بیرون
شمر از قتلگه آمد بیرون
سنگ با پیكر مولا ضد بود
نیزه در كار خودش وارد بود
سر او دست دو تا فاسد بود
خواهرش هم روى تل شاهد بود
كفن مادرى اش را بردند
آه، انگشترى اش را بردند
شمر هرچند كه نادم شده بود
تازه آغاز مراسم شده بود
خیمه خالى ز محارم شده بود
وقت تقسیم غنائم شده بود
حرمله سهم خودش را برداشت
خیمه هم بوی علی اصغر داشت
بین شان چهرۀ نامى بسیار
عالم فقه و كلامى بسیار
زن یكى بود و حرامى بسیار
پیش رو مردم شامى بسیار
كمر واژه از این غم خم شد
صحبت از زینب و نامحرم شد
پیمان طالبی