مناجات با خدا
هر که سوز جگر و اشک روانش دادند
بر سرکوی مناجات امانش دادند
آن که گردید نظر کرده صاحب نظران
جلوه حضرت معشوق نشانش دادند
دیده ای را که مطهر شده با اشک سحر
جام وصلی ز سبوی رمضانش دادند
آن دلی را که عیارش به دعا خالص شد
نیمه شب وقت مناجات زبانش دادند
زیر و رو می کند عالم، نفس آن واعظ
که ز انفاس علی فن بیانش دادند
بنده ای که شده تسلیم به تقدیر خدا
هر چه دادند به ابرار همانش دادند
باغ آن سینه که شد زنده به باریدن اشک
سبزیِ عشق به اوقات خزانش دادند
نوکری را که ملقب شده بر نام حسین
ظلّ رحمانیّت عرش مکانش دادند
هرکه خود را برساند حرم کرب و بلا
مستقیماً ز خدا برگ امانش دادند
آن گلویی که دم روضه زینب دارد
اثری خاص به لحن سخنانش دادند
با سلامی همه عشاق بریزد بر هم
آن که با دست حسین لقمه نانش دادند