مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم
مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

روضه حضرت قاسم بن الحسن(ع)

 

مثل يك ديوار كه با در نمى آيد بهم

اين سر پاشيده با پيكر نمى آيد بهم

 

ارباً اربا شد درون پيكرم ديگر نگو

كه تن من با على اكبر نمى آيد بهم

 

نه تو عمامه درآور، و نه عمه روسرى

زخم كارى با نخ معجر نمى آيد بهم

 

رخت دامادى بماند پيش زهرا در بهشت

اين لباس و اين بدن ديگر نمى آيد بهم

 

مثل اخلاقم تمام استخوان ها نرم شد

چوب و سنگ و خلق پيغمبر نمى آيد بهم

 

پشت لب هاى يتيمى مثل من كه سبز نيست

نعل مركب با چنين جوهر نمى آيد بهم

 

مصحف من سيزده قسمت شده بر روى خاك

با چنين شيرازه كه دفتر نمى آيد بهم

 

اى عمو شرمنده ام بد دست و پا گيرت شدم

اين تن پاره از اين بهتر نمى آيد بهم

 

من گريز روضه هاى كوچه هستم حيف كه

دست من با چادر مادر نمى آيد بهم

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 327
یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 10:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف