عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن
عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه یِ آن

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را
نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را


روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضه یِ آن همه گُل،آن همه نیلوفر را

آخرین حلقه یِ شب هایِ محرّم هستم
شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
باورم نیست تماشای تَنی بی سر را

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدنِ ســوختنِ چـارقَــدِ دخــتر را

غارتِ خود و عَلَم،غارتِ گهواره و مَشک
غـارتِ پیرهــن و غـارتِ انگشتر را

ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می ریخت
نیـزه هایی که رُبـودند سَــرِ اکبر را

آه در گوشه ی ویرانه که دِق مرگ شدیم
تا کـه همبـازیِ من زد نفسِ آخـر را

کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم
بیـن زنجیر نهـان کرد تَنی لاغــر را

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
سرخ دیدم بدنش،تکّه ای از معجر را

 حسن لطفی


تعداد بازديد : 303
چهارشنبه 17 شهریور 1395 ساعت: 20:13
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط مرضیه نعیم امینی در تاریخ 1395/06/17 و 21:01 دقیقه ارسال شده است

مرضیه نعیم امینی


السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

خشکیده ام...کویرم، دیگر ثمر ندارم
کاری بجز گدایی، وقت سحر ندارم

معصیت و خطایم، بی آبروم کرده
بیچاره ام که دیگر، چشمان تر ندارم

هر فرصتی که دادی، دیدی خراب کردم
شرمنده ام،برایت....جز دردسر ندارم

دستم بگیر ارباب، بگذار تا بمانم
اینبار از کنارت، میل سفر ندارم

اصلا همین دم در، یک گوشه مینشینم
من غیر خانه ی تو، جای دگر ندارم

عمرم گذشت اما، کرب و بلا نرفتم
میل بهشت دارم، کو بال و پر...؟ندارم

این است آرزویم: یک روز بر ضریحت
با گریه سر گذارم، تا حشر برندارم

با اینکه بی پناهم، با اینکه رو سیاهم
حب رقیه دارم، چیزی اگر ندارم

کارم شده ست ناله، در روضه ی سه ساله
دلخوش به گریه ام من، جز این هنر ندارم
.
.

غصه نخور پدر جان، پهلوم خوب خوب است
نشکسته استخوانم، درد کمر ندارم

مرضیه نعیم امینی
سلام علیکم،ممنون بابت شعر قبلی


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف