حضرت معصومه(س)-مدح و مناجات
هوای دیدن خورشید در سرم افتاد
که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد
کسی میان دلم «اشفعی لنا» میخواند
کسی که خاک ترین بود و از طلا می خواند
تویی سرودن شعرم تویی ترانه ی من
بهانه ای به غزل های عاشقانه ی من
درخت بی ثمری را به بار آوردی
در این زمین کویری بهار آوردی
نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما
برای فاطمه در قم مزار آوردی
نگه ندار ز ما سایه ی پناهت را
و قدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را
دوباره بال گشودم شبیه پروانه
و با اجازه سرودم شبیه پروانه