تا که به روی نام تو گردید وا لبم
با ذکر خیر تو شده از هم جدا لبم
لب وا کنم اگر، همه را مست می کنم
از بس که از شراب لب تو لبالبم
نام تو زمزمه شد و زمزم درست شد
با گریه اینچنین شده است آشنا لبم
خون شد دل حروف و لب بسته وا نشد
نام تو شد کلید که گردید وا لبم
جان میدهد به مرده فقط "ها" ی اسم تو
"هادی" نگفته از دم عیسی لبالبم
جانم به لب رسید و به یک بوسه راضیم
پس در خیال ناله کنم ، بینوا لبم
در خواب دیده ام که به پابوس می رسم
در خواب دیده ام که ز سر تا به پا لبم
محمد بختیاری
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت