loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 142 پنجشنبه 30 مهر 1394 نظرات (0)

ناقه ها میروند من باید
کودکان تورا سوار کنم
نه على اکبر(ع) است نه عباس(ع)
من خودم را بگو چکار کنم؟

 

خنجرش را کشیدم اما شمر
خنجرش را کشید از دستم
سر حلقوم تو نمیدانى
چقدر خون چکید از دستم

تیغ و شمشیر و سنگ و تیر و عصا
همگى با تن تو ضد شده اند
نوک سرنیزه ها مقابل من
بر علیه تو متحد شده اند

آنقدر گریه کرده ام دیگر
سو در این چشمهاى تارم نیست
بین شمر و سنان و حرمله،آه…
شش برادر یکى کنارم نیست

تشنه اى؟ گریه میکنم آنقدر
تا که دریا شود از اشکم دشت
تشنه اى تا ابد نمیفهمد
به لب خشک و تشنه ات چه گذشت

از دم خیمه تا دم گودال
آنقدر بین راه افتادم
صحنه هاى مصاف تو با شمر
نرود تا قیامت از یادم

این حسین من است یا الله
اینکه افتاده در ته گودال
اینکه هرلحظه میخورد تیغى
اینکه هرلحظه میرود از حال

همه ى خانواده ام رفتند
نه پدر جان نه مادرم مانده
تو بمان پیش من بگویم تا
لااقل یک برادرم مانده

حامد جولازاده

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 146
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 1,554
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 18,848
  • بازدید ماه : 26,175
  • بازدید سال : 400,975
  • بازدید کلی : 22,647,936