امام حسن (ع) - ولادت
در مسير قدمت پلگ تري آوردم
از براي نگهت بال و پري آوردم
آسمان فرش رهت شد، به زمين آوردت
من هم از دور به راهت گذري آوردم
اشك مادر به گُلِ چهره ي حيدر مي گفت:
كـوري چشم حسودان قَـمَري آوردم
نمكِ چهره تو كار دوصد يوسف كرد
كه چنين وقت نگاهِ تو سري آوردم
ياكريمي به سر بام شما مي گردم
دور تو چرخ زنم گر هنري آوردم
ديد سائل چقدر رزق شما پربار است
گفت: رفتم به سرايش گهري آوردم
با وجود تو خدا را همه جا بشناسند
كه خدا گفته به عالم اثري آوردم
با غلامان به سرِ سفره نشستي آقا!
سفره ي نانِ كمي در سحري آوردم
نامِ زيباي "حَسَن" قلب مرا لرزانده
بر سر راه گناهان سپري آوردم
به خدا گوشه ي چشم تو عطا مي بخشد
به خدا روي سياهي به دري آوردم
پسر ارشد زهرا چقدر آقايي!
از سرِ سفره ي لطفت سَفَري آوردم
دستِ لطفت سَحَرِ كرب و بلا مي بخشد
هركه دارد هَوَسش را، خبري آوردم
بار ديگر به سرِ جنتِ تو منتِ توست
از ارادت به درِ تو، ثمري آوردم
علی احمدیان
با تشكر از شاعر گرامي بابت ارسال شعر