حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�
حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

السلام ای بانوی نیکو سرشت

فاطمه ام البنین یاس بهشت

نور حق شد از جمالت منجلی

بعد زهرا یار و غمخوار علی

بحر ایمان را تو گوهر پروری

مادر ماه و سه زیبا اختری

تو سن عز و شرف در دست توست

ساقی جود و کرم پابست توست

چشمه سار عشق جان بوتراب

همسفر با نور برتر ز آفتاب

در کلامت عطر و بوی یاس بود

خاتم انگشترت عباس بود

او وفا را اعتباری تازه داد

او ادب را نام پر آوازه داد

او سپاه عشق را سر لشکر است

ساقی امّا از همه تشنه تر است

او ارادت را ز تو آموخته

نور ایمان را چنین افروخته

او سراپا عاشق دلدار بود

بر وفای عهد خود پادار بود

چشم و دست و سر فدای یار کرد

عقل را مات چنین ایثار کرد

تا که آمد کاروان از کربلا

در مدینه قبله ی اهل ولا

چون شدی آگه ز حال نور عین

ذکر جاری بر لبت بودی حسین

نرد جان خویشتن را باختی

زینبت دیدی ولی نشناختی

گفت مادر من که در تاب و تبم

آری آری دختر تو زینبم

تا شنیدی قصه های داغ را

قصه های باغبان و باغ را

این چنین گفتی به آوای جلی

کو گل باغم حسین ابن علی

گفت زینب آن صفای عالمین

کشته شد مادر غریبانه حسین

در یم خون غوطه ور شد پیکرش

شد جدا از تن ز ضربت ها سرش

داغ فرزندان اگر بر دل نشست

داغ مولا قامت سروت شکست

بعد از آن شد بیت الحزانت بقیع

همنوا  و دل پریشانت بقیع

سوخت سر تا پای طاهر از غمت

بسکه جانسوز است حزن و ماتمت


تعداد بازديد : 187
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:32
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لاابل در تاریخ 1394/01/19 و 4:37 دقیقه ارسال شده است

لاابل

74تقدیم به شهدای غزه فلسطین لبنان یمن سوریه و ایران

برای شهید جهاد مغنیه

سلام یاور خوبم ، جهاد نغنیه
شهید پرپر خوبم ، جهاد مغنیه
تو ماه و دلبر خوبم ، جهاد مغنیه
الا برادر خوب، م جهاد مغنیه

ازینکه چون تو نگشتم شهید پر دردم
ازینکه روح تو بی من پرید پر دردم

از این زمانه ی بی تو چقدر بیزارم
ز دام دانه ی بی تو چقدر بیزارم
همیشه عطر تو را میکنم‌من استشمام
ولی ز خانه ی بی تو چقدر بیزارم

ازینکه چون تو نگشتم شهید پر دردم
ازینکه روح تو بی من پرید پر دردم

کنار سید خوبان، جهاد، خوش باشی
چنان نسیم خرامان، جهاد ، خوش باشی
از اینکه رفتی و با رفتن خودت کردی
مرا چو کلبه ی احزان، جهاد ، خوش باشی

ازینکه چون تو نگشتم شهید پردردم
ازینکه روح تو بی من پرید پر دردم

سلام این دل ما را به شاهمان برسان
جهات دیده ی ما را به راهمان برسان
ندیده آنچه تو دیدی به جز دو چشم شهید
قدم قدم دلمان را به ماهمان برسان

ازینکه چون تو نگشتم شهید پر دردم
ازینکه روح تو بی من پرید پر دردم

جعفر ابوالفتحی


شهادت .....
اهل دعا با ادعا کاری ندارند
اهل شهادت جز خدا یاری ندارند
مرغ هوایند و زمین زندان آنهاست
جز چشم مهدیشان هواداری ندارند
زحمت کشند و در سکوت خود ، نیازند
جز قلب ، کشکول گوهرباری ندارند
در مرکزیت حل شدند و قند آبند
غرق بصیرت بوده ابصاری ندارند
چون خوش بحال هستند دائم در نمازند
عند العمل هستند و اذکاری ندارند
در ذکر مذکورند و مستورند در ذکر
در نزد مسرورات اسراری ندارند
در نفس واحد واحدند و با توحد
در ضرب و جمع خویش اعشاری ندارند
مرزوق رزق رازقند و مرغ عرشند
جز از برای حمد منقاری ندارند
در اتصال خلق و مخلوقند دائم
انبار دلدارند و انباری ندارند

جعفر ابوالفتحی

سروده شده در نجف اشرف


















روضه حضرت عباس ع


باید امشب از غمش من آه را کامل کنم
این دو خط غمنامه ی کوتاه را کامل کنم
با قلم موهای مژگانم قلم دارم بدست
شاید امشب چهره ی یک ماه را کامل کنم

این قمر با هر قمر چون فرق دارد بی دلم
عشق می خواهد به قلبم غم بکارد ، بی دلم

غصه از اینجاست آغازش که مردی بی بدیل
مردی از قومی نجیب و ریشه دار و بس اصیل
در حصار مردهای بی شرف ، پست و ذلیل
قامتش کم کم شبیه شمع می گردد قلیل

رو به خیمه می کند با ناله می گوید : اخا
ضربه بر فرقم زدند این مردم از دین رها

کم کم از فرق سرش خون می چکد بر گونه اش
اندک اندک می شود از گریه ها تر گونه اش
اشکها جمعند بر چشمان منبر گونه اش
می شود کم کم مشبه تر به ساغر گونه اش

شاه تا آمد زیارت ماه از او رو گرفت
شد خجل شرمنده شد از شرم، رویش بو گرفت

گفت از من رو مگیر عباس من ماه منیر
ای علمدارم سپهدارم سپاهم ای دلیر
چهره ات را نزد اربابت نیاندازی به زیر
اینقدر از دیده هایم اشک و خونابه نگیر

تو که برخیزی حسینت نزد تو راحت تر است
بعد تو هر روضه ای ختم به سنگ و معجر است


جعفر ابوالفتحی











بمناسبت شهادت خانم ام البنین س

طیار نوری، آسمانی در زمینی
انگشتر عرش حقیقت را نگینی
مام ابوفاضل ابالفضل آفرینی
دردی کش غمنامه ی سلطان دینی
از جنس عشقی ، هاله ای ابریشمینی
تو آبروی جنتی ، خلد برینی

تو همسر مولا امیرالمومنینی

یاد شما هستیم ما با هر بهانه
از پنج شمس آسمان داری نشانه
خاک بقیع دام است و عشق توست دانه
تیر خدا را سوی ما کردی روانه
باید نوشت از تو هزاران دل ترانه
اما بمیرم که نداری چایخانه

در زیر نور آفتاب آتشینی

سرمایه ی جودی ، کریمان را پناهی
از تو ندیده هیچ چشمی اشتباهی
زن های عالم را چراغی نور راهی
حجب و حیا را پایگاه و تکیه گاهی
آموزگار چار نور و چار ماهی
اما بمیرم که نداری بارگاهی

از دید مولا بعد زهرا بهترینی

لبهای مولا هرم دستت را چشیده
دخت علی از تو بجز خوبی ندیده
عرش از هوای تو نفسهایی کشیده
چون کنگراتش در مزارت آرمیده
یاد تو صدها بوالادب را آفریده
زهرا ز روح خویش در روحت دمیده

تو مایه ی فخر دل روح الامینی

کوثر ز دستانت بسی ساغر گرفته
حق الیقینت عرش را در بر گرفته
طیر الفلک از خاک پایت پر گرفته
دنیا تو را از دامن اختر گرفته
روح نماز از قامتت محشر گرفته
از چه حریمت رنگ نیلوفر گرفته

در اکتفای لقمه ای نان جوینی

ام الوفا هستی ادب را آسمانی
کشتی عشق مرتضی را بادبانی
تو که برای زینبین آرام جانی
گریه نکن انقدر با قد کمانی
تو که حریم عشق را خود پاسبانی
سینه نزن آخر تو بی تاب و توانی

ای آنکه زهرایی و زهرایی ترینی


جعفر ابوالفتحی










تهش شهادته باکی ندارم به لطف برادران شهیدم

الامان از کرده های شیخ های انگلیسی
دلخورم از هر نوای شیخ های انگلیسی
شیعیان اهل بصیرت سینه چاکان حسینی
بوی خون دارد صدای شیخ های انگلیسی
مردنم بهتر از این که با دو تا چشمم ببینم
شیعه را غرق بلای شیخ های انگلیسی
می کشد کافر ، منافق، مشرک و شیطان صفت هر
یک نفس را از هوای شیخ های انگلیسی
تیغ و تیزی را به عشق انگلیس آماده کردم
سیلی خود را برای شیخ های انگلیسی
وای، از آن گفته های ریش دار بی بصیرت
وای، از آموزه های شیخ های انگلیسی
جای اینکه جای گیری در دل اهل ولایت
می روی زیر عبای شیخ های انگلیسی؟
می خوری هر دم فریب باطن آتش ، محب
جلوه ی صحن و سرای شیخ های انگلیسی

جعفر ابوالفتحی








یا علی حیدر مددی

الحق الحق که ز وصلت هیجان باید داشت
بین ابروی کمانت جریان باید داشت
وقت دیدار رخ عرش نشین تو علی
نغمه ی دلشکن جامه دران باید داشت
قالب از روح تهی می شود از یک نگهت
آری از برق نگاه تو امان باید داشت
بهر دلدادگی از ماه چهارم خم عشق
نامه ای از بر برج سرطان باید داشت
لفظ حیدر بخدا سر ببریدن دارد
تحت الفاظ کمی تیغ و سنان باید داشت
من خوشم باز خم زلف تو آتش کده شد
جامه در آر که لحمی عریان باید داشت
تا گل دلشدن از عالم فانی است بگو
چه نیازی به گل گاو زبان باید داشت
بعد هر صوم و صلات ، حج و زکات و صلوات
لعن مخفی به فلان بن فلان باید داشت

جعفر ابوالفتحی




























کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف