بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است
بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

بر روی نیزه نوکر خود را صدا کردی

دل دادی و دل دادم و من را جدا کردی

عاشق همیشه کشته ی لبخند معشوق است

ممنونم از اینکه مرا هم مبتلا کردی

از بین ملیون ها نفر آدم در این عالم

دانه به دانه نوکر خود را سوا کردی

هیات کجا و من کجا این غیر ممکن بود

آقا خودت پای مرا در روضه وا کردی

نان تو را خوردم ولی راه دگر رفتم

هر شب برای حال من چه گریه ها کردی

این ماه رزقم را نده من را معطل کن

ای که همیشه حاجت من را روا کردی

تنبیه کن آقا کمی این نوکر بد را

من را بد عادت کرده ای از بس عطا کردی

یک بار رو گردان ز من آدم شوم آقا

اصلا چرا اینقدر بر من اعتنا کردی؟؟

تو نیزه خوردی احترامش قسمت من شد

جود و کرم اندازه ی لطف خدا کردی

تا اینکه دین را تا ابد زنده نگه داری

یک عصر کل هستی خود را فدا کردی

ای وای از ان لحظه که روی زانو افتادی

بالای جسم اکبرت فکر عبا کردی..

 

شاعر  : امیر علوی  پلک تر


تعداد بازديد : 79
جمعه 22 اسفند 1393 ساعت: 10:06
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف