ای گل پرپر بابا چه بگویم به رباب
حال از کینه اعدا چه بگویم به رباب
آخرین یاور من بودی و با کشتن تو
مانده ام بی کس و تنها چه بگویم به رباب
رشته صبر من همچون گلویت پاره شده
آخر از داغ تو بابا چه بگویم به رباب
طلب آب نمودم که به تو تیر زدند
حنجرت پاره شد حالا چه بگویم به رباب
حلق تو بینم و با خویش چنین می گویم
من بیچاره خدایا چه بگویم به رباب
مادرت گر که سراغ تو بگیرد از من
پسرم گو تو به بابا چه بگویم به رباب
گر بپرسد ز من آیا به لبش آب رسید
ماهی دور ز دریا چه بگویم به رباب
گر بپرسد زمن او را به چه جرمی کشتند
ای عزیز دل زهرا چه بگویم به رباب
طفل شش ماهه من گرکه عدویم بزند
بر سر نیزه سرت را چه بگویم به رباب