مقام نوکری ساده در این درگاه کم نیست
کنارش گر چه می دانیم خاطرخواه کم نیست
یکی شاعر ، یکی سقا ، یکی هم چای ریزش
برای نوکری در خانه ی او راه کم نیست
گناهی را که مستوجب به آتش بود بخشید
بسازد با نگاه از کوه هایی ، کاه ! کم نیست
گرفتم با تباکی حاجتم را پس یقیناً
گره هایی که وا خواهدشد از یک آه کم نیست
شنیدم حال عابس را به حالش غبطه خوردم
سری را روی دامانش بگیرد شاه کم نیست
ماشاالله دهدشتی