عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش

عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش

عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش

عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش

عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش
عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عمو حسین... خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن قصد من این بود از دستی که دادم رفته است باری از روی دو کوه ش

عمو حسین...

خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن

می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن

قصد من این بود از دستی که دادم رفته است

باری از روی دو کوه شانه ات برداشتن

هرکسی  دور و بر قاسم نبوده، آمده

کار دستم داده است اینجا برادر داشتن

چند دسته چشم دارد می دود سمت حرم

یک پسر می ارزد اینجاها به دختر داشتن

از توانی که ندارد دست تو فهمیده ام

سخت دارد می شود انگار معجر داشتن

آنقدر زخمی شدی که زجر دارم می کشم

کاش می آمد به کار پیکرت پر داشتن

قد و بالای من از آغوش تو کوچک تر است

تازه می بینم  چرا خوب است اکبر داشتن

بس که چشمان تو برگشت از حرم فهمیده ام

داغ سنگینی است روی سینه خواهر داشتن

یوسف دوش نبی در قعر چال افتاده ای

می شود واجب هراز گاهی پیمبر داشتن

 

رضا دین پرور


تعداد بازديد : 191
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:03
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف