عباس غصه ات سپرم را شكسته است..
آري شكوه بال و پرم را شكسته است..
اي تكيه گاه من تو چرا تكيه داده اي؟..
اين حال و روز تو كمرم را شكسته است..
شق القمر شده سر نورانيت ولي..
گويا عمود فرق سرم را شكسته است..
بايد كنار علقمه ابي نوشت اب .
.وقتي غرور همسفرم را شكسته است..
آنكس كه سجده گاه علي را شكافت باز..
فرق مبارك قمرم را شكسته است..
آن بي حيا كه فرق سرت را دو نيم كرد..
بار دگر سر پدرم را شكسته است..
پشت و پناه اهل حرم داغ رفتنت..
آيينه ي دو چشم ترم را شكسته است
شاعر : <محمدصادق باقي زاده>