دلم را مست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
مرا سرمست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
مثال مرغ محبوسی که در دستان صیاد است
مرا در شصت خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
تمام قلب مشتاقان زهجران تو بیمار است
دوا با دست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
صدای ناله ی مادر هنوز از کوچه می آید
عدو بشکست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
زبانم لال اگر گویم که منهم یار تو باشم
غلام پست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
غلام در گه جانان کجا من را بود لایق
سگ پا بست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
امین را لایق آن کن که پا بوس حسین گردد
سپس در بست خود گردان دگر چیزی نمی خواهم
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت