فانوس دريايي من سوسو گرفته
يا كشتي طوفان زده پهلو گرفته
با هوره هاي زخمي سر در گريبان
دل ضرب موسيقايي يا هو گرفته
گم كرده اي دارد دل دور از شكيبم
قمري شده و شروه ي كوكو گرفته
يا اشكبوسه بر ضريح ماه هشتم
از من بهانه پاي دالاهو گرفته
الماس اشكي را كه ريزد تا دل شب
نذر ضريح ضامن آهو گرفته
دور حرم پر مي زند پر اين كبوتر
با گنبد زردش خيالم خو گرفته
شمس الشموس طوس شد ورد زبانش
با يا رضا چنديست رنگ و رو گرفته
هوره:دلسرود