تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بیا که آتش دل، خانه از بنا سوزاند
بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند
هنوز پیرهن مشکی ات عوض نشده
که داغ های پدر آمد و تو را سوزاند
تو را کنار خودش خواند و گفت: میسوزم
بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند
نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم
جگر نمانده که با هر نفس مرا سوزاند
بگیر بر سر دامان خود سرم را باز
که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند
تعداد بازديد : 277
جمعه 20 دی 1392 ساعت: 13:53
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب